حکومت اسلامی وآزمون ٢٢ بهمن
١ـ درپی تحولات منطقه شاهد تلاش وسیع رژیم برای تأثیرگذاری بر این رویدادها و تقویت مواضع اسلام سیاسی در جهت سودای بەاصطلاح خاورمیانه اسلامی بودیم. درهمین رابطه علاوه بر حضور خامنه ای درنمازجمعه و اتلاق عنوان مردم سالاری نظام اسلامی و ارسال پیام بزبان عربی، رژیم بویژه بر آن بود که سالگرد ٢٢ بهمن امسال را به مراسمی میلیونی و دارای پایگاه وسیع مردمی تبدیل کند، و آن را در مقابل انظار مردم منطقه و جهانیان به نمایش بگذارد. با این همه نتوانست حتی همان جمعیت معمول هرسال را به میدان بیاورد. تصاویر متعددی که توسط خود رژیم از صحنه های خالی خیابانها و میدان آزادی مخابره شد، آشکارا ناتوانی رژیم را در فقرپایگاه توده ای به نمایش گذاشت. بی تردید دست اندرکاران رژیم باید ازمشاهده این سوت و کوربودن در خلوت خود لرزیده باشند.
نکته مضحکه آمیزدیگری که ضعف و استیصال رژیم را به نمایش گذاشت سازماندهی عناصر اجیرشده ای بود در میان تظاهرکنندگان با تیپ های خاص، اعم از زن و مرد با چهرها و قیافه های آرایش کرده و با کراوت و لباس های رنگین بهمراه تصاویر خمینی و خامنه ای، که توسط رسانه ها و خبرگزاری ها و سایت های وابسته به خود رژیم برجسته و مخابره می شدند. اینها البته مصرف خارجی داشتند با هدف خنثی کردن تبلیغات دشمنان و رسانه های خارجی درمورد سرکوب و فقدان آزادی در ایران. آنها برآن بودند تا سیمای دروغینی از بردباری اسلامی خود در نزد مردم و به خصوص جوانان کشورهای منطقه به نمایش بگذارند. بی گمان این گونه تلاش های مذبوحانه و نخ نماشده توسط رژیمی که حتی نمی تواند همزمان از اعدام و دستگیری و شکنجه و سنگسار درکشوری که در آن جرم و بلاگ نویسی و سنگ پراکنی محاربه بانظام تلقی می شود، ومشغله جاری و روزمره بیدادگاه هایش را تشکیل می دهد، بسی مضحک و خود افشاگراست. بهرحال پارادوکس گشاده روئی ریاکارانه رو بخارج و بکارگیری ددمنشی قرون وسطائی در داخل، آنهم در عصر ارتباطات و اطلاعات که زمان و مکان را در انتشار رویدادها درنوردیده است، چیزی جزبه نمایش گذاشتن رسوائی خود چیزدیگری نیست: چهره ای سخت بزک کرده درحالی که از گوشه و کنار عمامه ها و عباها و نعلین ها و چکمه ها خون می چکد!
٢ـ حکومت اسلامی همواره داعیه یک انقلاب جهانی – اسلامی را با خودیدک کشیده است. بدیهی است که چنین داعیه ای بدون انتشار “انقلاب” خود به نقاط دیگرمثل آب راکد و ایستاده ای محکوم به فساد و گندیدن است. چنین انحطاطی درست آن چیزی است که رژیم اسلامی دچارش شده است. لاجرم به نمایش درآمدن آن جز نمایش گندیدگی و انحطاط چیزی دیگری نیست، ولو آنکه به شمام خود آنها بوی گلاب بدهد.
تحولات انقلابی در تونس و مصردراساس علیه فساد وبیداد نظم حاکم و علیه حکومت های وابسته به آمریکا و سایر دول غربی بوده است. بهمین نمی توان انکارکرد که گسترش دامنه بحران در حقیقت یک فرصت طلائی برای جنبش اسلامی و برای حکومت نابهنگامی است که ٣٢ سال در انتظارآن بوده تا ازاین طریق مفری برای بقاء خود بیابد. با اینهمه فراهم شدن چنین فرصتی در وضعیت موجود برای عروج اسلام سیاسی در منطقه و برای رژیمی کاملا گندیده، به نوعی نوشداروی پس از مرگ سهراب است. رشد جنبش داخل کشور و بحران موجودیتی که با آن دست بگریبان است، مجال هرنوع مانور و عوامفریبی برای بهره برداری مطلوب بخصوص نسل جوان را ازوی گرفته است. پیام همبستگی جوانان قاهره از قلب تپنده انقلاب مصر- میدان آزادی- به مردم ایران و تشکرازهمبستگی متقابل آنها و تأکید بر تأثیرمتقابل تجربیات مبارزاتی این دو کشور نمونه بارزی ازناکامی حکومت اسلامی است. وجه دیگری ازاین پارادوکس آن است که رژیم باگرفتن ژست حمایت و همراهی با مردم مصر و تونس، خود را در برابر آزمون تازه ای در برخورد با تظاهرات و اعتراضات شهروندان خودش (از جمله درابرازهمبستگی با مردم مصر و تونس) قرارداده است. در واقع کاربرد خشونت و سرکوب شدید در چنین لحظاتی با بازتاب وسیع جهانی اش، تمامی ادعاهای رژیم درهمراهی وهمسوئی با انقلابات منطقه را بزیرسؤال برده و بطوراخص موقعیت احزاب و نیروهای حامی اسلام سیاسی در منطقه را- که درمقطع بیش ازکسب قدرت به مانورحول دموکراسی و تظاهر به دوری از قساوت و تحجردارند، درتنگنا قرارمی دهد.
٣ـ تأثیر تحولات مصر بر جوانان و مردم ایران و بر بسترتجارب آنها از چندین جهت بسیار قاطع است:
از یک جنبه تحولات انقلابی در تونس و مصر تأثیرات شگفت ومهمی در منطقه و از جمله بر روی جوانان و مردم مبارزایران گذاشته است تا دوباره خیابانها و میادین را از چنگ رژیم بدرآورند و در صورت امکان آن را ترک نکنند. شکنندگی و پوسیدگی رژیم های استبدادی و تا مغز استخوان فاسد در پشت اقتدار ظاهریشان بیش از پیش از پرده بیرون افتاده است
الف- حساسیت و شبه نفرتی که بعضا درمیان ایرانی ها و نسل جدید نسبت به کشورها ومردمان عرب وجود داشت، صرفنظر ازعوامل تاریخی، ریشه در انزجار ازعملکرد رژیم و جنگ ایران وعراق و یا تبلیغات ناسیونالیست های دوآتشه وطنی داشت، خوشبختانه اکنون تحت تأثیر مبارزات مردم منطقه و رشد همبستگی، بطورچشمگیری از شدت وحدتش کاسته شده است که البته دستاورد مهمی است که باید حفظ وآبیاری شود.
ب- کشف دوباره اهمیت انقلاب و شیوه های انقلابی در مبارزه پس ازسه دهه سمپاشی علیه آن نیز از دیگردستاوردهای مهم تحولات تاریخی منطقه است. در پرتو این تجارب معلوم شده است در شرایطی که راههای دیگر در مقابله با استبداد پاسخ نمی دهند، انقلاب راهی است برای گشودن بن بست و پیشروی. و اینکه انقلاب الزاما معادل خشونت نیست. در همین رابطه شاهد تغییریک شبه گفتمان کسانی هستیم که تا همین دیروز سمپاشی علیه انقلاب یکی از وظایف آنها بود! علاوه براین توجه به ایجاد شکاف در ماشین حکومتی و بدنه آن از دیگرالهامات برگرفته از تحولات منطقه است.
ج- اهمیت مشارکت فعال اقشارو لایه های کارگری و زحمتکش در جنبش و اینکه انقلاب و امکان سرنگونی استبداد بدون حضورآنها ناممکن است. چنین رویکردی موجب عطف توجه به مطالبات معیشتی و اهمیت عدالت اقتصادی در میان نسل جدید و جوانان شده است
بی شک تأثیرات جنبش ها هم متقابل بوده و هم محدود به سە مورد فوق نیست.
نتیجه: مشهود شدن ناتوانی رژیم در بسیج پایگاه اجتماعی اش در مراسم ٢٢ بهمن که حاکی از تشدید انزوا و فروپاشی بیش از پیش پایگاه اجتماعی آن است، تلاش برای تأثیرگذاری بر تحولات و انقلاب منطقه باچهره بزک کرده، تأثیرات مثبت تحولات منطقه در رویکرد انقلابی و تقویت گفتمان مقاومت و مبارزه، عوامل تازه و مثبتی هستند که در تقویت روحیه رزمنده وهمبستگی در صفوف جنبش مؤثرند. در حالی که همین عوامل در روحیه رژیم و حامیانش تأثیرمعکوس بجا می نهند. این تأثیرات می توانند در گسترش دامنه اعتراضات علیه استبداد مذهبی و شکستن فضای رعب و هراس افکنی ناشی از سرکوب خشن مؤثرباشند. عواملی که بسهم خود امید به تسخیر دوباره خیابانها و حتی ماندن در آن ها را تقویت کرده است.