سرانجام لحظهای تاریخی فرارسید.
در آستانه آتشبس قرار گرفتهایم.
تبریک برای آزادی گروگانها و اسرای فلسطینی.
اما احساسی کاملا دوگانه دارم. نه فاجعهای که بر مردم غزه در این ۱۵ ماه رفت از پیش چشم دور میشود و نه شادی امشب کودکان غزه و درخشش جرقههای امید در چشمان معصوم آنها.
طرح آتشبس فعلی همان طرح ۷ ماه پیش بایدن است که آن روز اسرائیل آن را نپذیرفت و حالا میپذیرد.
چرا؟
بایدن گفت تضعیف حماس و ایران علت تن دادن اسرائیل به آتشبس است.
اما قدرت حماس و اسلام سنی، و حضور حامیان ترک و عرب آن، طی این ۷ ماه اصلا تضعیف نشد و از جهاتی تقویت شد. فقط حضور ایران و قدرت شیعه البته تضعیف شد.
آیا تقویت «حضور ترکیه و عامل سنی در اطراف اسرائیل» به جای «حضور ایران و عامل شیعه در اطراف اسرائیل» نشانه تغییر توازن قوا به سود اسرائیل است؟
پاسخ دقیق به این پرسش لزوما مثبت نیست.
آیا موقعیت تضعیف شده جمهوری اسلامی نقش آفرینی آن را در معادلات قدرت منتفی میکند؟
وضعیت تازه، گرچه آرزوها برای زعامت عامل شیعی در منطقه، در مصاف با اسرائیل، را تقریبا منتفی کرده، اما قطعا فضاها و فرصتهای تازه برای نقشآفرینی جمهوری اسلامی و عامل شیعی گشوده خواهد شد.
حذف عامل شیعی از معادلات قدرت در منطقه نه ممکن است و نه با منافع بنیادین امریکا و نه با مصالح واقعی اسرائیل، پس از تحولات در سوریه و لبنان، انطباق دارد.
بایدن و نتانیاهو گفتهاند حماس در آینده غزه جایی نخواهد داشت.
حرفی بکلی بیمعنا. روح غزه در وجود همین بچههایی دمیده است که امشب در هر کوچه و پس کوچه، در خرابههای غزه، شادی میکردند. محال است آینده غزه را کسانی جز همین بچههای خانه خراب، رقم بزنند. چه بایدن و بیبی بپذیرند یا نپذیرند.
ورود حزبالله و حوثیها به جنگ غزه وضع را به سود حماس تغییر نداد.
اگر حزبالله اصلا به جنگ ورود نمیکرد حماس از امروز ضعیفتر نبود و احتمالا همان ۷ ماه پیش با پیشنهاد بایدن آتش بس شده بود و رهبران حماس و حزبالله امروز همچنان در صحنه بودند.
ورود حزبالله به جنگ اشتباه بود.