در بیشتر از یک قرنی که مردم ایران پیکار شورانگیزی علیه دول استعماری و کارگزاران مستبدش برای دستیابی به حداقل خواستههای انسانی خویش داشتهاند، روند حوادث مشحون از پیروزی و شکست است. فاتحان شیفته و مداح سرمایه از هر ابزاری برای به شکست کشاندن خیزشهای مردمی به ناجوانمردانهترین طرق استفاده کردهاند.
شناخت این ابزار و شیوهها برای نیروهای پیشرو مردمی در کوران نبرد حادی که سراپای جامعه را فراگرفته از اهمیت خاصی برخورداراست. تا با شناخت و درک روش هر چه صحیحتر مبارزه بتواند از تکرار باز آزمودنها پیشگیری نموده، از افتادن در دام تلۀ نیروهای ارتجاعی خود را در امان نگاه داشته ، همچنین با جمعبندی تجارب مبارزاتی بتواند با کوله باری غنی از آموختنیها رهرو راه تابناک آینده شود.
مرتجعان شبانهروز بهعناوینمختلف بر بوق و کرنا میدمند که تاریخ مبارزات مردمی همواره دور تسلسل باطل اشتباه، شکست و ناکامی است. با پاشیدن تخم این باور در اذهان تودهها میخواهند روییدن بذر یأس و ناامیدی را سبب شوند. هدف واقعی آنها با همهی رنگ و جلایی که به لفاظیها یشان میدهند، همانا حفظ وضع موجود است. در این مقال کوشش نگارنده بیشتر معطوف به تشریح وجه معنوی سرکوب است. با تأکید بر اینکه سرکوب فیزیکی جایگاه برجستهای در این میان دارد که بایست توأمان با یکدیگر مطلب را در نظر داشته و مورد تدقیق قرارداد.
در تمامی جنبشها و قیامها، نیروهای ضد مردمی برای تقابل با آن به درجهی شدت و ضعف جنبش و ژرفش و گسترۀ خواستهای انسانی زحمت کشان همچنین مطابق وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زمان، به دو شکل مقابله مینمایند. یکی استفاده از دستههای نظامی برای در هم کوبیدن آن و دیگری بهکارگیری افرادی که میتوانند با ترفندهایی در اشکال مختلف اذهان مردم را به انحراف کشانند.
برای آنکه بحث حالت تجریدی نداشته باشد عملکرد رژیم ننگین کودتایی شاه تا آنجایی که در چارچوب مقاله بگنجد واکاوی میشود. تا مدخلی بر این بحث گردد چرا نیروهای چپ در جریان انقلاب پرشکوه ۵۷ نتوانستند سیاستی عاری از اشتباه پی گیرند.
در پی پیروزی کودتای ۲۸ مرداد امپریالیسم فاتح آمریکا که تاجوتخت شاهی را بر سر محمدرضا گذارده بود ، ایران را ملک مطلق خود میدانست. کشور نیز مطابق برنامههای امپریالیسم توسط شاه اداره میشد. ازآنجاییکه امپریالیسم و کارگزاران مزدورش به سردمداری دربار پهلوی نیک میدانست، خطرناکترین دشمن آنها و پیگیرترین مدافع منافع زحمت کشان نیروی چپ است. در سرلوحهی برنامههای امنیتی خود برای ایجاد آرامشی گورستانی در کشور سرکوب این جریان فکری را در اولویت اهداف پلید خویشتن قرارداد. در پی یورش وحشیانهی رژیم به چپ همپای اعدامهای گسترده و بربرم نشانه و به بند کشیدن خیل عظیمی از بهترین و شریفترین فرزندان خلف این مرزوبوم در سیاهچالهای قرونوسطایی، ماشین تبلیغاتی دیکتاتوری پلیسی برای توجیه عملکرد جنایتکارانهاش در ابعادی گسترده به کار افتاد. میتوان گفت تا انقلاب ۵۷ کلیت جریانهای چپ به علت دیکتاتوری شبه فاشیستی شاه ارتباط خود را با جامعه بهصورت زنده و ارگانیک تقریباً ازدستداده بودند.
از سویی بنگاههای تبلیغات رستاخیزی رژیم با نقاب و چهرهی گوناگون، بیشرمانه نیروهای راستین میهنپرست را مورد یورش ایدئولوژیکی قرار داده بود. هدف تخریب جریانات مترقی و توجیه حاکمیت قلدران بیوطن بود. تا صحنهی جامعه برای غارت و چپاول کشور خالی از وجود “مزاحم” گردد. این سمپاشیها و تبلیغات زهرآگین چنان در اعماق جامعه رسوخ و تأثیرات سوئی نهاده بود که هرگاه به مباحث مطروحه در بین نیروهای چپ در سالهای ۵۸ و ۵۹ دقت شود کاملاً دریافته خواهد شد بیشتر انرژی چپ صرف بحث حاشیهای در مورد تاریخشان میشد. این مسائل کاملاً از طرف نیروهای ارتجاعی کانالیزه و به انحای مختلف بدان دامن زده میشد. تا توش و توان چپ بهجای پیشبرد برنامههایش در مباحثی بیسرانجام به هرز و هدر رود. آری مگر نه این است که غالب آن نوع بحثها و گفتمانها ریشه در کژاندیشیهایی که ساواک و نیروهای اهریمنی عالما و عامداً تخم آن را کاشته بودند، داشته است.
آسیبشناسی چپ از موارد مهمی است که بایستی شجاعانه توسط خود این جریان با بازشناخت عمیق تاریخ راستینش و در ارتباط با روند زندگی اجتماعی بررسی شود. تا با اخذ تجربه از پیشینهی خون بارش دستمایهی کسب آموزههایی باشد تا بتواند هر چه پربارتر و باصلابتتر بهسوی آینده رهسپار شود.
رژیم کودتا ۲۵ سال بر بوق و کرنا میدمید که چپ خائن است. تبلیغات شبانهروزی کودتا گران نمیتوانست بر تودهی مردم و حتی جریانات سیاسی پیشرو بیتأثیر باشد. چپ در این مدت امکان هیچگونه ارتباطی با جامعه و تریبونی برای ابراز نظر خود نداشت. وقتی در سالهای ۵۸ و ۵۹ چپ از امکان محدودی برای اشاعهی نظراتش بهصورت علنی برخوردار شد طبیعی بود که رسوبات سنگین و شوم تبلیغات آریامهری گریبان آنها را بگیرد.
چپ جزیرهای جدا از جامعه نیست. جریانی است برخاسته از متن اجتماع . فلذا شناخت وظایف و نقش آ ن، در ارتباط با درک عمیق جریانات اجتماعی مؤثر، میسر است. همچنین ارزیابی تحولات جامعه نمیتواند منحصر به برشی خاص از وقایع شود. بر همین اساس بازنگری علمی هیچکدام از حوادث خونبار تاریخ معاصر ایران نمیتواند صرفاً محدود به رویدادها، بدون شناخت پیشزمینههای آن باشد. پیشزمینههایی که گاه در به وجود آوردن پسزمینهها بسترهایی از قبل حسابشده دارد. به همین علت بهطور مشخص نمیتوان به ارزیابی علمی و عقلانی مسائل انقلاب ۵۷ بدون در نظر گرفتن پیامدهای کودتای ننگین ۲۸ مرداد پرداخت. نیز تحلیل علت کودتا و چگونگی و چرایی پیروزیاش بدون درک پیشزمینههایش کاری است عبث که ره بهجایی نخواهد برد .
باشد که با درکی از روی احساس مسئولیت و کاربست عملی یافتههای عقلانی با تجهیز خود به دانش پربار علمی با گامهایی مطمئن و استوار باشهامت و دلیرانه بهپیش رفت. و در نظر داشت صرف داشتن حقانیت برای پیروزی در مبارزه کافی نیست بالاتر از آن اثبات حق و حقانیت است.