تصفیه های خونین استالین در سالهای ۱۹۳۸ – ۱۹۳۷ خیل روشنفکران و مبارزین بنام کشورهای دیگر را نیز که از بد حادثه بدان خطه پناه برده بودند گرفتار ساخت. در این سالهای پر رعب و وحشت دهها تن از روشنفکران برجسته ایران نیز که به ناچار راه کشور شوراها (سابق) را در پیش گرفته بودند به اتهامات واهی دستگیر و روانه تبعیدگاههای بی بازگشت شدند.
کریم نیک بین (زرتشت)، سلطانزاده، حسین شرقی، لادبن اسفندیاری، ابوالقاسم ذره، عبدالحسین حسابی دهزاد، مرتضی علوی، نصرالله اصلانی، احسان الله خان دوستدار و محمد علی مناف زاده (ثابت) از جمله شخصیت های قدر اول ایران آن روزگار مورد سوء ظن های بیمارگونه قرار گرفتند و جان در پای باورهای خویش نهادند.
محمد علی منافزاده (ثابت)، شاعر طنزگوی، نویسنده، نمایشنامه نویس، روزنامه نگار و معلم تبریزی تبار یکی از قربانیان پاکسازیهای استالین در سال ۱۹۳۷ است. نام و آثار این شخصیت گمنام نه تنها برای نسل جوان امروز، بلکه برای نسل میانه و سالخورده ما نیز ناشناخته مانده است.
وظیفه مقدس غبارزدائی از چهره نجیب این شخصیت فراموش شده را دوست و همشهری مناف زاده زنده یاد غلام ممدلی بر عهده گرفت وبا جمع آوری بخشی از اشعار، داستان ومقاله های وی نام و آثار او را جانی تازه بخشید. گزیده اشعار، داستان و مقاله های منافزاده بنام -آیینه عبرت- (عبرت گوزگوسو) به همت غلام ممدلی به سال ۱۹۸۸ در باکو انتشار یافت.
محمد علی منافزاده (ثابت) به سال ۱۸۸۸ میلادی در خانواده ای تهی دست در تبریز دیده به جهان گشود. پس از کسب تحصیلات مقدماتی به تحصیل در انستیتوی تربیت معلم فرانسویان در تبریز پرداخت و در سال ۱۹۰۸ فارغ التحصیل شد.
در سالهای پر تب و تاب انقلاب مشروطیت او هم به صف آزادیخواهان پیوست و قلم توانای خود را در راه تحقق اهداف انقلاب بکار گرفت. سال ۱۹۰۷ هفته نامه ترکی زبان -شکر- را منتشر ساخت. با خاموشی واپسین شراره های انقلاب و مستقر شدن حاج صمدخان شجاع الدوله در تبریز منافزاده نیز همانند بسیاری از آزادیخواهان مورد تعقیب و آزار قرار گرفت. منافزاده خود می نویسد :
-یک روز دو فراش آمدند ومرا پیش حاج صمد خان شجاع الدوله بردند. صمد خان خشمگین بر صندلی نشسته بود. تا مرا دید با کنایه و عصبانیت به سرم اشاره کرد و گفت :
ـ آقا مسلمان هستید؟
ـ بلی مسلمانم.
ـ خوب اگر مسلمان هستید پس چرا موهای سرتان بلند است؟ نه آقا سر مسلمان اینجوری نمی شود.
بعد امر کرد :
ـ سلمانی بیاورید تا سر آقا را بتراشید.
دوفراش مرابر صندلی نشاندند ودستهایم را گرفتند. سلمانی بی آنکه موهایم را خیس کند، با تیغی سرم را از ته تراشید.دردی که زیر تیغ کشیدم هرگز برایتان قابل تصور نیست. آخر کار صمد خان گفت : -ماشاءالله ـ بارک الله حالا شدش مسلمان درست و حسابی- و بعد مرخصم کرد. من دریافتم که این تازه اول کار است. به خانه برگشتم. همان شب با خانواده ام خداحافظی کردم وراه ساحل شمالی ارس را پیش گرفتم.-
محمد علی منافزاده مدت یکسال در مدرسه -اتحاد- ایرانیان در باکو به معلمی پرداخت. یکسال بعد به تدریس در مدرسه ایرانیان ماورای قفقاز دعوت شد. او در آن سالها اشعار خود را درجراید آن روزگار از جمله روزنامه های -حقیقت افکار-، -اقبال- و -بصیرت- به چاپ رساند. همکاری نزدیک با مطبوعات و حضور فعال در مجامع فرهنگی نام او را بلند آوازه ساخت و به دوستی نزدیک او با شاعران ونویسندگان نامداری چون عبدالله شائق افندی، محمد سعید اردوبادی و محمد هادی انجامید.
از سال ۱۹۱۴ –۱۹۱۳ با تخلص -داستانچی- در مجله وزین -ملانصرالدین- فعالانه شرکت جست. در سال ۱۹۱۳ نخستین دفتر شعرش با نام -خاطرات- در باکومنتشر شد. در همین سال مقاله گران سنگ او درباره آذربایجان ایران به چاپ رسید. اهل فن این مقاله را نمونه درخشان مردم شناسی و تاریخ مردم آذربایجان به حساب آوردند. در این اوان از طرف مدرسه مظفریه عشق آباد به همکاری دعوت شد. او به کاردر عشق آباد دل بست. چندی معلم و بعد مدیر مدرسه مظفریه شد.اندکی نگذشت که در جنب مدرسه تروپ تئاتر-معرفت- را بنیان نهاد. از محل درآمد نمایش ها سالن تئاتری در جوار مدرسه ساخت. روزنامه -یئنی اقبال- (اقبال نو) منافزاده این جوان بیست و پنج ساله را که پیشاپیش مردم حرکت می کرد ستود. او در سپتامبر ۱۹۲۰ به عنوان نماینده در نخستین کنگره ملل شرق شرکت جست. در جریان کنگره مقاله -ای انقلاب، ای ناجی ملل- خود را در شماره اول -فقرا فیوضاتی- (فیوضات فقرا) چاپ زد. به سال ۱۹۲۵ به استادی مدرسه عالی علوم سیاسی عشق آباد برگزیده شد. اما چند ماه بیشتر در این سمت نماند، به دعوت انستیتوی تربیت معلم تاجیکستان بدانجا رفت و تا سال ۱۹۳۰ به تدریس پرداخت. خاطرات روشنفکران آن دوره و نیز دانش جویان منافزاده حکایت از نفوذ و اعتبار وسیع منافزاده در بین اقشار مختلف و به ویژه جامعه فرهنگی آن روزگار دارند.
شاعر معروف تاجیکستان ـ میرزه تورسون زاده ـ نویسنده ونمایشنامه نویس مشهور تاجیک ـ ساتیم اولوق زاده، آکادمیسین نیاز محمد اوف از جمله دانشجویان منافزاده بوده اند. مورخ برجسته آکادمیسین ب. ای. اسکندراوف در خاطرات خود می نویسد :-اکثر روشنفکران فعال تاجیکی در زمان انقلاب فرهنگی از دانش جویان انستیتوی معارف تاجیک ازبکستان بودند. آنان هنوز هم از معلمین خود بویژه از محمد علی منافزاده به نیکی یاد می کنند-. ساتیم اولوق زاده در خاطرات خود از دوستی ومباحثات ادبی منافزاده با ابوالقاسم لاهوتی و دیگران سخن می راند و می نویسد :-منافزاده در خانه کوچک خود در نزدیکی انستیتو با خانواده اش زندگی می کرد. شاعران و نویسندگان درمنزل کوچک او جمع می شدند و به بحث و گفتگو درباره مسایل ادبی و فرهنگی می پرداختند.
ابوالقاسم لاهوتی دوست نزدیک منافزاده گاه به دیدن او می آمد. بعضی اوقات من دست دختر کوچک او خالده را می گرفتم و به گردش می بردم.موقع برگشتن، من نیز امکان شرکت در این جلسات را پیدا می کردم.- روزنامه نگار شهیر ـ تویچو صمدی ـ آن روزها را به یاد آورده، می نویسد :-منافزاده ما را با ادبیات روسیه و جهان آشنا می ساخت. ما به تدریج به ترجمه از آثار روسی و آذربایجانی می پرداختیم. مطالعه آثار ادبی و درک عمیق مضامین آنها را او به ما آموخته بود… پوشیده نماند که شاعر بزرگ ما ـ میرزه تورسون زاده ـ الفبای شعر گفتن را از منافزاده فرا گرفته بود.-
نمایشنامه های -تارومار-، -منافقین-، -شرق- منافزاده از سال ۱۹۲۱ به بعد بارها در عشق آباد ودیگر شهرهای ترکمنستان به صحنه آمد . دریغا که متن اکثر نمایشنامه های او از جمله -دیوان-، -تارومار-، -منافقین-، -شرق-، و -خاموشان- در زلزله ۱۹۴۸ عشق آباد از میان رفت. نمایشنامه -تارومار- را اول بار غلام ممدلی بسال ۱۹۲۲ به صحنه آورد و خود نقش اول این نمایشنامه را بازی کرد.
شعر پر احساس -ای وطندن گلن ائل آشناسی ـ نه دیر اینینده کی او غم لباسی؟- (ای آشنا که از خاک وطن می آیی ـ زچه روی جامه غم بر تن داری؟) منافزاده که زبانزد عام و خاص بود وخوانندگان آن را روی دستگاههای موسیقی اجرا کرده بودند به مذاق منتقدان ادبی دوران کیش شخصیت خوش نیامد و شاعر را به بدبینی نسبت به انقلاب و جامعه متهم کردند.این بار نیز غلام ممدلی به دفاع از دوست دیرین خود برخاست و با ارائه دست نویس شعر و اثبات اینکه شعر حتی سالها پیش از ۱۹۱۴ سروده شده، منافزاده را از مهلکه رهانید… سال ۱۹۳۷ فرا رسید. ابرهای سیاه تصفیه های لجام گسیخته سرتاسر آسمان سرزمین شوراها را فرو پوشاند. محمدعلی منافزاده نیز همانند صدها روشنفکر و هنرمند دیگر به اتهام -دشمن خلق- دستگیر و روانه تبعیدگاههای بی بازگشت گردید. اوبه سال ۱۹۴۰ به بیماری قلبی درگذشت. پس از مرگ استالین و پایان دوران کیش شخصیت از منافزاده نیز اعاده حیثیت شد. بسال ۱۹۵۶ او نیز همچون دیگر قربانیان بی گناه تصفیه ها حکم برائت گرفت. قالی بافان ترکمن به نشانه قدردانی تصویر او را بر قالی بافتند. دانشجویان منافزاده با انتشار خاطرات خود نام و یاد معلم خود را گرامی داشتند.
محمد علی منافزاده یکی از شاعران برجسته مکتب ادبی میرزا علی اکبر صابر طاهرزاده (هوپ هوپ) است. اشعار طنز منافزاده آئینه تمام نمای جامعه آن روزی ماست. آذربایجان ایران به جز منافزاده، سه نماینده بزرگ دیگر نیز در مکتب -ملانصرالدین- دارد . بایرامعلی عباس زاده (حامبال)، جبار عسگرزاده(باغچه بان) و میرزا علی معجز شبستری. بایرامعلی عباس زاده و جبار باغچه بان اشعار خود را در شماره های ملانصرالدین دوره قفقاز چاپ زدند، میرزا علی معجز شبستری در شعر -حام لاریمیز- (حمام هایمان) و -اولسون گره ک- (باید باشد و یا ممکن است) خود را در شماره های دوره تبریز ملانصرالدین بچاپ رساند.