در غیاب ما، در غرب چه گذشت؟
این مقاله پیرامون ارثیه انقلابی سی ساله نسل سوخته و برباد رفته یک جنبش اجتماعی میان سالهای ۱۹۹۰-۱۹۶۰ میلادی در غرب است. ابتدا خواستم آن را “خاطرات رمانتیک” در باره شورش جوانان بنامم. فیلیپ فلش در کتاب “تابستان دراز تئوری”، این شورش و جنبش را امید و گمراهی های یک نسل سوخته و برباد رفته نامیده؛ گرچه او خود متولد ۱۹۷۲میلادی، استاد فعلی دانشگاه، و برنده جایزه مقاله نویسی اجتماعی است.
در سرزمین مبارزه طبقاتی و در رابطه با وداع با دیروز، سال ۱۹۸۴ را پایان تاریخ نامیدند. امروزه می توان گفت شورش و اعتراض جوانان از نظر تئوریک متکی به افکار چپ نو، آنارشیسم، و نظرات مرتدین دیالکتیک بود. اشاره میشد که جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ نیز نیاز به یک انقلاب فرهنگی دارد.
مکتب التقاطی “چپ نو” کوشید تا دانشجویان را با دگم های فولکلوریک حزب سوسیال دمکرات روزیونیست آلمان آشنا کند. سئوال این بود که فلسفه برای عمل انقلابی چه اهمیتی دارد و آیا تئوری ها قابل عمل هستند یا خیر؟ از آدرنو نیز سئوال می شد در آن شرایط “نخبه گرایی استتیک” مهم است یا موزیک برای تودههای انقلابی؟ و از آثار والتر بنیامین انتقاد می شد چون او مرز بین ژورنالیسم و کار علمی در تحقیق اجتماعی را مخدوش نموده. به ماکس هورکهایمر اخطار می دادند که “استتیک نخبه گرایی بورژوایی” را وارد مبارزه طبقاتی مارکسیستی ننماید و به ناشرین مسئول توصیه می شد که کتاب “دیالکتیک روشنگری” آدرنو را بدون فصلهای مشوق مبارزه طبقاتی، منتشر کند چون وظیفه روشنفکر، ماموریت برای تربیت یک طبقه انقلابی نبود.
در نیمه دوم قرن بیست، ولی پروفسورهای دانشگاهی خود را با “بحث هستی و زمان “هایدگر، و متون کلاسیک فلسفی سرگرم کننده مشغول کرده بودند و بجای انتقاد از “روابط اجتماعی” دنبال کشف “حقایق ابدی” می رفتند، و راستگرایان می گفتند جنبش اعتراضی جوانان چپ را باید با اندیشه های سوررئالیستی واکسینه نمود. در تئوریهای اگزیستنسیالیستی ادعا می شد که سرنوشت بشر وابسته به تفسیر متون تئوریک است چون شکست و پیروزی جنبش در رابطه با اهمیت “استتیک تئوری” و مبارزه طبقاتی بود.
آدرنو خلاف مارکس، در تعریف فلسفه در “عصر تئوری”، می گفت جهان چون به اندازه کافی تفسیر نشد تغییرش تاکنون به تعویق افتاده. در این جنبش جوانان چپ در غرب، مفهوم تئوری، کالایی عقیدتی و ایدئولوژیک بود که نوری جادویی را تداعی می کرد، یا ماشین حقیقت یابی ویا حتی نوعی سبک زندگی میان جوانان بعد از پایان جنگ جهانی دوم شده بود. تئوری مکتب “چپ نو” به رقابت با تئوری مبارزه طبقاتی مارکس و پراگماتیسم سوسیال دمکراسی رویزیونیستی می پرداخت. و بعد از مرگ استالین با پخش سخنرانی معروف خروشچف که موجب ذوب شدن یخها در بلوک شرق سابق شده بود، در غرب تکانی فکری به روشنفکران چپ داد. اینها در آثار آدرنو مانند کتاب” مینیما مورالیا”، بوتیقای مفاهیم را می جستند چون او می گفت جهان سرمایه داری سیستمی از جنایت و خشونت است. آدرنو خودرا” انسانی تئوریک” می دانست که خواهان” استتیک نمودن تئوری” بود.
با آغاز مشی چریکی، دیکتاتوری رازداری و مخفی کاری حاکم شد. خواننده، چریک گردید و مطالعه موجب شادی و سرمستی شد. آندریاس بادر، یکی از پایه گزاران “سازمان چریکی ارتش سرخ آلمان” بعد از دستگیری در سال ۱۹۶۸ در زندان، تازه نامه نویسی را آموخت و بعد از خودکشی یا قتل، در سلول زندان او بیش از ۴۰۰ کتاب یافتند که اکثرا از آثار مارکس، مارکوزه، و ویلهلم رایش بودند. پایه گذار دیگر این سازمان مسلحانه، خانم اولریکه ماینوف بود. انسنبرگر؛ شاعر انقلابی و منتقد اجتماعی آلمان، او و والراف،نویسنده دیگر را، معلمان ادبیات انقلابی نامیده بود.
در آنزمان در میان مردها، تئوری- و در میان زنها، نقش مادری و یا الهه خلاقیت بودن، اهمیت داشت. آدرنو هم به هم جنس گرایان توصیه می کرد که برای کسب اعتماد به نفس خود، آثار ادبی آندره ژید فرانسوی را مطالعه کنند. گاتفرید بن، شاعر مدرن آنزمان می گفت در نیمه دوم قرن بیست در غرب، محبوبیت شاعر بیشتر از مشهوریت فیلسوف بود. در مقابل او آدرنو در سال ۱۹۵۲ مدعی شد که بعد از فاشیسم شاعری جنایت است.
از ناشرین مسئول حواسته میشد که “دائرت المعارف شورش” را در اختیار جوانان بگذارند چون دانشجویان چپ نو نیاز به مواد مطالعاتی خطرناک برای شورش فکری داشتند یعنی متونی برای تغذیه فکری طرفداران مشی چریکی، آنارشیستها، هیپی، پانکها، و برای آوانگاردهای فضای هنری. افراد عادی با اضطراب می پرسیدند آیا تئوری سوسیالیستی همان مارکسیسم اصیل و دگماتیسم است؟
در تئاتر نمایشنامه های برشت، ایبسن، کامو، و هاینر مولر به روی صحنه میرفتند. بحای کانت،هگل،افلاتون، ویتگن اشتاین، و کارل شمیت، جوانان دنبال آثار ماکوزه، هورکهایمر، آدرنو، مارکس، بلوخ، لوهمن یا دنبال متفکران فرانسوی مانند دلوز، بودریا، میشل فوکو، رونالد بارت، لوی اشترلوس، لوسین گلدمن، لیوتار، آلتهوسر، و امبرتو اکوی ایتالیایی می رفتند. موضوعات مورد علاقه جنبش جوانان آنزمان اروپا، نئومارکسیسم، مکتب فرانکفورت، مارکسیسم ایتالیایی، تئوری انتقادی، تئوری سیستم ها، پسا ساختارگرایی فرانسوی، و یا اندیشه های پسامدرن دهه هشتاد میلادی قرن گذشته بودند.
از جمله کتابهای پرخواننده فضای روشنفکری آنزمان، کتاب “تحقیقات منطقی” از هوسرل در سال ۱۹۶۶، کتاب “زمان و هستی” از هایدگر، کتاب” فرهنگ و جامعه ” از مارکوزه، و کتاب” مینیمال و مورالیای” آدرنو از سال ۱۹۵۱ بودند.
—————————————————–
منبع.- کتاب ” تابستان دراز تئوری” ، تاریخ یک شورش، اثر فیلیپ فلش. سال ۲۰۱۵. در۲۴۰ صفحه، است.
Philipp Felsch, Der lange sommer der theorie, fischer taschenbuch, 2015, 240 s.