پیشروی های سریع طالبان در افغانستان و بدست گرفتن نیمی از ولسوالیها و سە مرکز ولایتی این کشور، بعد از اعلام خروج نیروهای نظامی آمریکا، بار دیگر نشان داد کە بدترین شکل ممکن دولتمداری در کشورها، ایجاد دولتهای وابستە است، و البتە فرق نمی کند چگونە دولتی: دولتی از جنس دیکتاتوری یا آنچنانکە ادعا می شود دمکراتیک.
حکومتی کە بنیان قدرت گیری خود را از خارج بگیرد، و در جریان بە اصطلاح تثبیت خود باز متکی بە خارج باشد و مردم خود را بە بازی نگیرد، حکومتی کە تا خرخرە در فساد و اختلاس غرق شود و جرات نداشتەباشد دست در بنیانهای اجتماعی کشور برد و شروع بە تغییر آنها بکند، حکومتی کە چند پایگاە خارجی و چند کشور بیگانە اساس پایداری و دوام آن را شکل بدهند و خود در طول زمان، نقطە پایانی بر این اتکاء فرض نکند، سرانجام لقمە چپ نیروهائی خواهد شد کە حکومت فرضی علیە آن تشکیل شدەبود.
اما این بار متاسفانە سخن از فروریزی حکومتهای وابستە دیکتاتور نیست، بلکە سخن از فروپاشی دمکراسی است، و اینکە این اصطلاح تا چە حد می تواند معرف جامعە افغانستان بعد از حملە آمریکا بە این کشور در بیست سال اخیر باشد، مهم نیست؛ مهم این است کە در ظاهر هم کە شدە دمکراسی است کە دارد در مقابل یکی از ارتجاعی ترین نیروهای موجود شکست سنگینی را متحمل می شود. و این از لحاظ روانی برای خاورمیانە کە قربانی سیستمهای دیکتاتوری و ارتجاعی است، شکست بزرگی محسوب می شود. فروریزی همین دمکراسی پوشالی هم بمنزلە تقویت جبهە استبداد و نیروهای واپسگرا است. تقویتی کە برای سالهای متمادی تاثیرات معینی بر روی جنبشهای دمکراسی خواهی و آزادی خواهی در منطقە خواهد گذاشت.
و تجربە افغانستان تجربە غریبی است. نیروئی قرار است تمام و کمال بە قدرت برگردد کە برای حذف آن میلیاردها دلار صرف شد. و این شوخی دردناکیست. این بار حتی بە تغییر نام هم تمایلی نداشتند. گوئی می خواهند پتک را چنان محکم بر سر مردم خاورمیانە بکوبند کە یک بار برای همیشە حالیشان بشود کە دمکراسی بی دمکراسی، آزادی بی آزادی.
و هنوز حملە آمریکا بە افغانستان بیست سال را تمام نکردەاست. قرار است ٧ اکتبر بیست سال از ‘عملیات بلند مدت آزادی’ کە بوش آنرا اعلام کرد بگذرد. و شاید ٧ اکتبر طالبان اعلام پیروزی دوبارە کند و رسما پایان عملیات بوش از زبان طالبان اعلام شود! و این بار البتە بن لادنی هم وجود ندارد تا بە بهانە عدم تحویل آن بە ایالات متحدە، این کشور علیە طالبان دوبارە در یک بازی سخیف اعلام جنگ کند. و این چنین ‘عملیات بلند مدت آزادی’ بدون دستاورد آزادی عقب می نشیند و بیست سال بە کمدی تاریخی تبدیل می شود.
افغانستان با توجە بە وضعیت کلیدی کە در قلب آسیا دارد، تحولش بە دمکراسی می توانست بسیار برای این منطقە از جهان پدیدەای مهم و حیاتی باشد. اما نە حاکمان خواستند، نە کشورهای ثروتمند بە وعدەهای خود در خصوص کمکهای چندین و چندین میلیاردی عمل کردند، نە بنیانهای اجتماعی کشور مهیا بودند و نە کشورهائی مانند عربستان و پاکستان موافق ایجاد افغانستانی دمکراتیک و پیشرفتە بودند.
اگر سخنان بوش را در خصوص علت حملە بە افغانستان جدی بگیریم، باید گفت کە بعد از کشتن بن لادن در خاک پاکستان، اساسا فلسفە وجودی حضور آمریکا در افغانستان از همان زمان پایان یافتەبود. اما آنها سالهای سال دیگر ماندند تنها برای حضور و کنترل رقبای منطقەای و جهانی خود.
و حالا دوبارە افغانستان خستە و زخمی بە دامان ارتجاعیون مذهبی می غلطد، تنها و بی کس. دمکراسی پوشالی جای خود را دوبار بە استبداد مذهبی و قرون وسطائی می دهد، و بار دیگر نیروهای واپسگرا انگشت شست خود را در مقابل نیروهای مدرن بە نشانە تحقیر بالا می آورند.
و اما این بار آمریکائی ها بر خلاف زمان جنگ سرد، اصراری برای محافظت از وابستگان خود ندارند. و شاید این بار، بهترین وسیلە کنترل رقبا ایجاد هرج و مرج بیشتر باشد.
در جهانی کە امکان کنترل از راە تهدید نظامی بە مانند سابق وجود ندارد، بهترین وسیلە، مشغول کردن دشمنان و رقبا در مناطق خودشان از طریق ایجاد کانونهای بحران است. و افغانستان باز فلسفە وجودی خود را در عصر مدرن در این مفهوم باز می یابد. یا بهتر بگوئیم، برایش باز می یابند.