می توان گفت که در چهار دهه ی اخیر، وضعیت کشور همسایه ی ما افغانستان و به تَبَع آن اوضاع در منطقه به پیچیدگی امروز نبوده است. از همین رو هرگونه شتاب زدگی در داوری و اعلام رویکردهای سیاسی ذهنی گرایانه از سوی احزاب و سازمان های ترقی خواه و ملی و عدالت پژوه ایران، می تواند به خطاهای جبران ناپذیری منجر شود.
آنچه روشن و بدیهی است ذینفع بودن قدرت های بزرگ غربی و به ویژه آمریکا در تشنج آفرینی مداوم و حفظ تشنج در مناطق حساسی مانند خاورمیانه است تا مقاصد سیاسی معینی را در زیر چتر این تشنجات پیش ببرند. در رأس چنین مقاصدی؛ فروش فکر و سیاست و اسلحه به طرفین درگیر و تقویت پایگاه های خود در برابر چین و روسیه و حفظ موقعیت اضطراری در ایران است.
بنابراین رویکردهای محتاطانه و هوشمندانه ی دول ایران و چین و روسیه در پی بازگشت مجدد طالبان به افغانستان بی دلیل نیست. فعال تر شدن مداخلات پاکستان، عربستان، قطر و تاجیکستان در امور افغانستان بیانگر حساسیت اوضاع و خطر شعله ور شدن جنگ و تسرّی آن به کل خاورمیانه است.
سخنان حیرت انگیز اشرف غنی احمد زی رئیس جمهور سابق افغانستان در جمع بیست نفره ای از تجار بزرگ پشتون از اهالی خوست و پکتیا و پکتیکا و لوگر ساکن دوبی، که هفته ی پیش در ویلای شخصی خود در ابوظبی به زبان آورد، پرده از برخی واقعیات بر می گیرد.
او در آن سخنرانی با تأکید براین که تاریخ او را به عنوان قهرمان یاد خواهد کرد، ازجمله گفته است:
…این خدمت بزرگ من که شرق و غرب را به حیرت انداختم و کاری را به سر منزل مقصود رساندم که نه امان الله خان توانست نه داود خان نه دکتر نجیب و آن این است که تمام سرزمین را ماهرانه و عاقلانه از پامیر تا تورغندی و از اسلام قلا تا تورخم و از نورستان تا کابل و قندهار و غزنی و بامیان و ارزوگان به مالک اصلی اش سپردم آن هم نه دست خالی بلکه با قول اردوها، سلاح و مهمات…خلاص شدن از شر شمال و دوستُم ، تاجک و ازبک و هزاره یک راه است و آن هم حضور قاطع و فاتح طالب ها است و بس. از همین سبب به حکومت موقت تن ندادم و حکومت عبوری را رد کردم در صحبت های خاص به خلیل زاد نیز فهماندم که اشتباه “بن” را تکرار نکنند آن هم قبول کرد.[i]
اشرف غنی در همان جلسه از چگونگی پیشبرد نقشه ی خود نیز سخنانی گفته است که درستی و یا نادرستی ادعاهای او هنوز روشن نیست. اما آنچه مشخص است خطر قومی، مذهبی، فرهنگی و زبانی کردن جنگ میان مردم افغانستان است. مردمی که با باورهای مذهبی گوناگون، گویش های متفاوت و سنن و آداب رنگارنگ قومی و قبیله ای، سده های طولانی در کنار هم زیسته اند.
اشرف غنی پیش از ترک افغانستان نیز در نیمه ی اول اوت ۲۰۲۱ “به مشاوره با شرکای بین المللی برای مدیریت افغانستان ” اشاراتی داشته است که بیانگر زمینه چینی هایی برای رخدادهای دو هفته ی اخیر در این کشور است. اگر اظهارات این دولتمدار دست نشانده ی آمریکا در افغانستان را درست و منطبق با واقعیت بدانیم، باید گفت که این بار دولت آمریکا و مجریان محلی سیاست های آن در افغانستان با یاری همدستان منطقه ای آمریکا مانند عربستان و پاکستان، طرحی نو برای این کشور و منطقه درانداخته اند. حتی اگر تئوری شکست آمریکا در افغانستان را نیز بپذیریم، باز اجرای چنین طرحی منتفی نیست.
تبدیل نیروی مقاومت در برابر مداخلات نظامی و سیاسی آمریکا به جنگ قومی و قبیله ای در افغانستان و از آن رهگذر گسترش جنگ به میان دولت ها ی مروّج تعصبات مذهبی و فرهنگی و درگیر کردن مردم این کشورها، یکی از نقشه های شوم آمریکا در خاورمیانه برای دستیابی به اهداف مذکور می تواند باشد. تصادفی نیست که بخشی از اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی ایران که تا دیروز علیه مداخله ی نظامی ایران در سوریه تبلیغ می کردند ، حال در تناقض عجیبی گرفتار آمده و مُبلّغ مداخله ی ایران در مقاومت پنجشیر به سود احمد مسعود هستند.
بنا به مشاهدات این نگارنده از هفت سال زندگی در افغانستان، جنگ در این کشور از سویی به اقتصاد خانگی بدل شده بود و از سوی دیگر بیزاری و خستگی از جنگ و نیاز به صلح و آشتی ملی را موجب گشته بود. در آن سال ها در عین حال که برخی خانواده ها از فروش یک آر پی جی هفت یا یک قطار فشنگ مایحتاج روزانه شان را تأمین می کردند، بسیاری دیگر از جنگ و ویرانی و بی ثباتی به تنگ آمده بودند. گروهی از مردم طرفدار مجاهدین و بعدها طالبان بودند و گروهی مخالف آن ها و دسته ای نیز بی تفاوت و درپی گذران زندگی از امروز به فردا. اما در میان اکثریت مردم، زندگی در امنیت و صلح بدل به آرزوی همگانی و ملی شده بود. هیچ سیاستی پر جاذبه تر از سیاستی نبود که صلح و آرامش را به این کشور بازگرداند. نه آزادی از چادر و بُرقع، نه آزادی های اجتماعی و نه حتی نان و کار و تحصیل به اندازه ی زیستن در یک روز آفتابی صلح آمیز و پر از امنیت جانی، برای ساکنان ایالات مختلف افغانستان، پر ارج و قُرب نبود. صلح نیاز مبرم و عاجل اکثریت باشندگان این مرز و بوم تاریخی بود و هست.
اعلام سیاست آشتی ملی در سال ۱۳۶۵ توسط سیاستمدار ملی و مردم دوست افغانستان دکتر محمد نجیب الله ، پاسخ تاریخی به این ضرورت بود. برقراری صلح و زدودن تشنج در افغانستان جز از راه برقراری آشتی ملی و حاکمیتی فراگیر با شرکت نمایندگان همه ی اقوام و قبایل و سخنگویان همه ی نحله های فکری در افغانستان ممکن نبود. امروز نیز چنین است.
از این رو، وظیفه ی عاجل و مستمر نیروهای صلح دوست و مترقی ایران در این دوره از تحولات افغانستان، دفاع از منافع مردم این کشور است. تأمین منافع آن ها و مردم همه ی کشورهای منطقه تنها در گروی پرهیز از دامن زدن به نفاق و دشمنی و جنگ میان طرف های درگیر، تأمین صلح در افغانستان و رفع تشنج در خاورمیانه است.