چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۳

چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۳

سهیلا درویش کهن همه ما را سوزاند و رفت⁩!
بغضی غریب گلویم را می‌فشارد. آنقدر صمیمی و نازنین بود. حکم من و او با هم تمام می‌شد. یادم نمیره شبی که بهم گفت: من خیلی از شما خجالت می‌کشم....
۷ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: هم‌بند زنده‌یاد سهیلا درویش‌کهن
نویسنده: هم‌بند زنده‌یاد سهیلا درویش‌کهن
طلسم سکوت
امروز، / سرایش شعر / پس از آشویتس و غزه، / ناممکن ترین امکان، درجهان واژه هاست. / چکاد سرخ فام تمدن غرب، / و چنگال خون چکان آن، /...
۷ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: م ـ نوید
نویسنده: م ـ نوید
The situation of women in Iran and their struggle against different kinds of discriminations
The situation of women in Iran and their struggle against different kinds of discriminations The situation of women in Iran and their struggle against different kinds of discriminations The Women’s...
۷ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
IPFOM in the course of history! تاریخچه سازمان به انگلیسی
Iranian People's Fadaian Organization (Majority), is a democratic-socialist political organization defending peace, freedom, democracy, human rights, social justice, and equality. The organization struggles for equal rights for men and women,...
۷ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: «گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)»
نویسنده: «گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)»
مطالبه دانشجویان از وزیر علوم؛ بازگشت اساتید اخراج‌شده به دانشگاه‌ها!
حاصل این روند تهی شدن کشور از متخصصان است. از جنابعالی به عنوان فردی برآمده از دانشگاه که خود را فرزند نهاد علم می‌دانید و بازگشت کرامت به دانشگاه را...
۶ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف
نویسنده: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف
‍ مطالبات پرستاران معترض چیست؟
مطالبات ما عبارتند از: ۱-افزایش حقوقها متناسب با میزان واقعی نرخ تورم و رشد روز افزون آن . با توجه به خط فقر سی میلیونی، دریافتی هیچ پرستاری نباید از...
۶ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: مطالبات پرستاران
نویسنده: مطالبات پرستاران
سخنرانی تابستانی رهبر حزب چپ سوئد، نوشی دادگستر، در آلمدالن سوئد
حزب چپ در انتخابات بر اساس موضوعات مشخص و پیشنهادی که بهبود زندگی را هدف قرار می‌دادند، به میدان آمد. پیشنهاداتی مانند قیمت‌های ملی برای برق، قراردادهای جمعی برای همه...
۶ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: نوشی دادگستر، رهبر حزب چپ سوئد
نویسنده: نوشی دادگستر، رهبر حزب چپ سوئد

طعم تلخ، همراە خونابە

در تله افتاده بود. سلاح آماده را کشید. از دوطرف کوچه در محاصره بود. شلیک کرد و قبل از آنکه بتوانند جلو بیایند سیانور داخل دهان را که مدتها بود در قسمت راست فک پائین کنار آخرین دندانها جا خوش کرده بود لای دو دندان گرفت، فشار داد. کپسول شیشه‌ای کوچک داخل دهانش خرد شد. طعم تلخ، همراه خونابه.


به بهانه سالگشت حادثه سیاهکل

   

امسال پنجاە سال از تولد جنبشی در تاریخ مدرن سیاسی ایران می گذرد کە ارکان دیکتاتوری پهلوی را بەلرزەدرآورد و مبشر دوران نوینی از مبارزە علیە استبداد و سرکوب برای رهائی مردم میهن ما، بویژە کارگران و زحمتکشان، از قید بی عدالتی بود.

بە همین مناسبت گروە بزرگداشت پنجاه سال جنبش فدائیان خلق ایران سلسلە مصاحبەهائی را با فعالین طیفهای مختلف سیاسی و مدنی ترتیب دادەاست کە بتدریج در اختیار خوانندگان کارآنلاین قرار خواهندگرفت. متن پیش رو مصاحبەای دیگر از سلسلە مصاحبات نامبردە می باشد کە در آن با ابوالفضل محققی بە گفتگو نشستەایم.

***

سئوالات:

١ـ شما جزو رفقائی بودی کە در خانەهای تیمی حضور فعال داشتی. بی گمان خاطرات زیادی از آن دوران در ذهن شما باقی ماندەاست. میشە یکی از آنها را برای خوانندگان کارآنلاین تعریف کنی؟

ابوالفضل محققی:

واضح است خانه تیمی مامن چریک بود. در اینجا من خاطرەای را تعریف می کنم کە در آن سالها در یکی از این خانەها اتفاق افتاد.

عاشق حیاط کوچکی بود. تنها با یک اطاق نسبتا بزرگ که پرده ضخیم و بلندی آن را به دو قسمت تقسیم می کرد. این خانه یک خانه تیمی بود. وقتی رفیق دختر را به خانه آوردند شب بود. هیچ در وهمسایه‌ای آمدن او را ندید. قرار بود چند مدتی در این خانه مخفی باشد. طبق معمول نامی سازمانی برای او نهاده بودند. اما قرار نبود که حتی نامش نیز گفته شود. نامش “رفیق دختر چشم بسته” بود! که در آن سوی پرده آرام و بی‌صدا می نشست و برای خودش کتاب می خواند. البته در برنامه‌ریزی هفتگی برای او نیز شرح وظایف نوشته شده بود. این طرف پرده دو تن از افراد نسبتاً قدیمی مخفی جای داشتند که آنها نیز تنها چند روز پیشتر از این برای هم چشم‌باز شده بودند. وقتی قرار شد که رفیق دختر به این خانه بیاید آنها را به هم چشم‌باز کردند. سه ماهی می شد که دو سوی پرده می نشستند، زندگی می کردند. شبها هرکدام روی رخت‌خوابشان دراز می کشید، از هر دری سخن می گفتند. هر دو ساعت یکی نگهبانی می داد. به خروپف یکدیگر عادت کرده بودند. آشپزخانه متحرکی داشتند؛ یک چراغ سه فتیله کوچک که گاه این طرف و گاه آن طرف پرده قرارمی گرفت. آشپزی چندانی هم نداشتند بیشتر کتری آب بود که می جوشید و لیوان چائی که از زیر پرده رد و بدل می شد. صبح وعصر ورزش می کردند. هر از چندی یکی از آنها برای اجرای قراری، برای زدن علامت سلامتی و خرید حداقل مایحتاج از خانه خارج می شد. هر زمان که یکی می خواست هوائی تازه کند و یا به دستشوئی برود قبلا اعلام می کرد. آن دیگری از کنار پنجره دور می شد تا او بازگشتش را اعلام کند. کتاب‌خوانی مشترک داشتند، یکی آن طرف پرده می خواند و دیگری گوش می کرد. گاه جلد طپانچه می دوختند. گاه کپسول‌های کوچک سیانور می ساختند. اواخر با هم شوخی می کردند. لطیفه های زیادی بلد نبودند. گاه داستان یا کتابی که قبلا خوانده بودند برای هم تعریف می کردند. طی این سه ماه طوری به هم نزدیک شده بودند که پرده‌ای احساس نمی شد. حضور ذهنشان چنان قوی عمل می کرد که کمبود ندیدن چشم را پر می ساخت. بی‌آنکه سخنی بگویند کوچکترین دلگیری یا بی‌تابی هم را درک می کردند. وقتی مسئولشان گفت که امروز یک رفیق دختر چشم‌بسته‌ای به خانه می آید و شما به هم چشم باز خواهید شد‌، انگار حادثه شگرفی در زندگیشان اتفاق افتاد. ماه‌ها کنجکاوی ناخواسته نسبت به شناختن و دیدن همدیگر؛ چشم در‌چشم شدن با کسی که ماه‌ها به او اخت گرفته‌ای بی آنکه او را ببینی! هر زمان که یکی از خانه بیرون می رفت آن دیگری مانند پدری دل نگرانش شده تا بر گردد. به نفسش عادت کرده‌ای، به ترس مشترک دریک خانه تیمی و پشت گرمی به هم. هر کدام بی آنکه به دیگری بگوید ناخودآگاه تصویری برای خود ساخته بود، از خصوصیات هم حتی از چهره هم! از خندیدن و دلگیرشدن از مکث‌کردن و در فکرفرورفتن. وقتی به هم چشم باز شدند، هم یکدیگررا می شناختند وهم بیگانه بودند! نام یکی علی بود و دیگری بهرام. حال قرار بود رفیقی (بیگانه‌ای) دیگر وارد شود. یک رفیق دختر که حضورش در هر خانه تیمی به آن خانه اعتبار و ویژگی خاصی می داد. هرچند نه به تمامی اما بخشی از عاطفه و دنیای زنانگی را با خود به آن خانه می آورد. صدای ظریفی داشت، با حرارت صحبت می کرد. پا به پای دو رفیق دیگر ورزش می کرد. تلاش می کرد صدای تند نفسهای خود را در آخر ورزش پنهان کند. هیچوقت نمی گفت خسته شده‌ام، اما از پشت پرده می شد این خستگی را حس کرد. چائی بعد از ورزش و لذتی که در این سو و آن سوی پرده شکل می گرفت و به نوعی، بخشی از زندگی به داخل خانه تیمی می آمد. یک چای، یک گپ دوستانه و تکیه‌ای بر بالش. قرار شد که مرضیه صدایش کنند. خودش این نام را دوست داشت. بعضی وقتها اگر کسی شعری بلد بود می خواند و او شعر مرضیه احمدی اسکوئی را می خواند: “من مادرم، من خواهرم، من همسری صادقم، من یک زنم… زنی که دست‌هایش را کار، برای گرفتن سلاح پروده است.” بسیار پر شور می خواند. بعضی شبها که سایه‌اش روی پرده می افتاد، می شد نقش گیسوی بافته‌اش را دید. آرام غذا می خورد. یک سفره پلاستیکی که نیمی از آن این طرف پرده بود و نیمی دیگر آنطرف. به خنده می گفت:” آرام خوردن، لذت غذا را بیشتر می کند. حتی نان خالی. مگر پشت سر شما لشگری ایستاده است؟” وقتی دست دراز می کرد ظرف غذا یا فنجان چائی را می گرفت نفسش را حس می کردی. دستی کشیده و ظریف. به هم عادت کرده بودند. علی با او بیشتر اُنس گرفته بود. بخشی از ذهنش را پر می کرد. خود را بیشتر آن سوی پرده می دید. از او نقشی ساخته بود با دستانی ظریف، گیسوانی بافته، با قدی نسبتاً بلند؛ شاید این سایه‌اش بود که او را بلندتر نشان میداد. وقتی او غذا درست می کرد خانه حال و هوای واقعی به خود می گرفت. غذا لذیذتر می شد. چند بار که همراه رفیق مسئول از خانه بیرون رفت تا بازگشتش علی در التهاب بود. “اگر درگیر شد؛ اگر کشته شد؛ اگر بر نگشت؛…” قلبش به درد می آمد. به نفسش، به حضورش عادت کرده بود. داشت حسی فراتر از یک رفیق به او پیدا می کرد. وقتی از پشت پرده صحبت می کرد صدای طپش قلب خودش را می شنید. حسی زیبا که وجودش را پرمی ساخت. چند بارتصمیم گرفت به مسئولش بگوید که او را از این خانه ببرد. اما نتوانست، جرئت نکرد. می دانست که دارد عاشق می شود. و این شکستن قاعده زندگی در خانه تیمی بود. یک روز که برای اجرای قراری رفته بود، قبل از قرار در بازار چرخی زد؛ دلش می خواست هدیه‌ای برای او بخرد. نهایت یک بسته کوچک سنجاق سر با دو روبان سرخ خرید. دختر رویاهای خود را همیشه با دو روبان سرخ بر گیسوان تجسم می کرد. شب که به خانه برگشت، نتوانست هدیه خود را به او بدهد. چنین رسمی نبود، از برملا شدن رازش می ترسید. روبان‌ها همراه با بسته سنجاق‌سردر جیبش بود. قراری برایش گذشته بودند، باید علامت می زد و بعد رفیقی را می دید و بسته‌ای را تحویل می گرفت. همه چیز سر جای خود بود. از داخل تاکسی علامت سلامتی روی تیر سیمانی را دید. اندکی بالاتر پیاده شد. نبش یک کوچه که دو خروجی داشت. علامت دوم روی آجر نیش کوچه را نیز دید. با خیال راحت در امتداد کوچه راه افتاد. همه چیز آرام و ساکت بود. سکوتی که نگرانش می کرد. حسی که نمی دانست از کجا می آمد. صدای قدمهای تندی را شنید. در تله افتاده بود. سلاح آماده را کشید. از دوطرف کوچه در محاصره بود. شلیک کرد و قبل از آنکه بتوانند جلو بیایند سیانور داخل دهان را که مدتها بود در قسمت راست فک پائین کنار آخرین دندانها جا خوش کرده بود لای دو دندان گرفت، فشار داد. کپسول شیشه‌ای کوچک داخل دهانش خرد شد. طعم تلخ، همراه خونابه. “کسی نمی تواند مرا زنده دستگیر کند. کسی نمی تواند خانه مخفی ما را پیدا کند” به زمین افتاد، دست داخل جیبش کرد. بسته سنجاق سر را همراه با دو روبان سرخ در دست فشرد. خداحافظ بهرام، خداحافظ مرضیه، کاش صورتت را می دیدم!” و … چشم فرو بست.

تاریخ انتشار : ۲ بهمن, ۱۳۹۹ ۸:۵۱ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفتاد و یک سال پس از روز تاریخی ٢٨ مرداد!

روزی که از آن تاریخ تا پایان حکومت پهلوی اگر بخواهیم در مورد حکومت محمد رضا شاه پهلوی فقط یک عبارت بکار ببریم که دوست و دشمنِ منصف بر آن بیشترین اتفاق نظر را داشته باشند، آن عبارت چنین است:

محمد رضا شاه پهلوی از عصر روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا روزی که بختیار را به نخست‌وزیری گمارد، بطور پی در پی قانون اساسی مشروطیت را زیر پا می‌گذاشت و آن را رعایت نمی کرد.

شاید هیچ واقعه ای در تاریخ معاصر ایران به اندازه واقعه بیست وهشتم مردادماه ۱۳۳۲ مورد …

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

سهیلا درویش کهن همه ما را سوزاند و رفت⁩!

طلسم سکوت

The situation of women in Iran and their struggle against different kinds of discriminations

IPFOM in the course of history! تاریخچه سازمان به انگلیسی

مطالبه دانشجویان از وزیر علوم؛ بازگشت اساتید اخراج‌شده به دانشگاه‌ها!

‍ مطالبات پرستاران معترض چیست؟