رژیم زندان را آزمایشگاه خود قرارداده است. با دستگیری هاو انواع فشارهای جسمی و روانی در زندان ها , جامعه را” زندان درمانی” می کند.هرازگاهی ولی فقیه، با عربده های عارفانه,از پشت دیواری که بدورازواقعیت های جاری در جامعه ساخته, ” آیه های زمینی “صادر می کند.
در سطح شهرها, حیات با چهره های گوناگون جریان دارد.. حاکمیت تنها نقشی را که در این بین، بازی می کند، بستن آخرین دریچه های امید, در بین مردمی است که، اورا نمی خواهد .فقر,عدم امنیت درحوزه خصوصی حیات مردم, بی ثباتی درروابط اجتماعی وتسلط آمرانه
بر همه شئون زندگی , روز به روز حاکمیت را در حصارتهیه نموده ی خود محبوس می نماید.
درپشت دیوارها، نواهائی به گوش می رسد. دیوارزندان ها, دیواربوجودآمده بین حکومت و مردم ,
مردم قریب به دو سال قبل پا پیش نهاده و دیوار های بین خود را فرو ریختند. حاکمیت مجددا دیوار هائی بر افراشت و این بار خود را پشت آن مخفی نموده، در تدارک توطئه است.
تمام تلاش رژیم در طول سی سال، نتیجه اش این شد که، مردم با روش های نوین به از میان برداشتن موانع همت گماشتند وعزم خود را به حاکمیت بی رحم نشان دادند .
در خیابان به گلوله بسته شدند، دستگیر شدند، در زندان ها شکنجه شدند و از پشت دیوارهای بلند زندان ها صدای شان را به همه رساندند. در زندان ها مورد تجاوز قرار گرفتند . سر به نیست شدند و … وهمچنان بابت عبور از مانع هزینه اش را می پردازند.
همه این ها با برداشتن دیوار فاصله ها اتفاق افتاد.
رژیم امروز در بوغ وکرنا می دمد و از نبرد خود با استکبار جهانی سخن می گوید.
رژیمی که با مردم خود به شنیع ترین وضع ممکن رفتار می کند و پای بند هیچ قاعده و قانونی نیست، شرایط را بحدی اسف بار نموده که در پاسخ تحریم ها با لودگی و سبکباری با زندگی مردم بازی می کند. نمایش ” مکتب ایرانی” اش را با آوردن کتیبه “منشور حقوق بشر کوروش “و خزعبلاتی که بر زبان آقای محمود احمدی نژاد و معاون معلوم الحال ایشان که وزارت اطلاعات بد پرونده هم نتوانست تحملش کند، با نمایش خیمه شب بازی، سعی در دادن آدرس غلط به حریفان را دارند. حکومت هائی که دست به تحریم ایران زده اند، می دانند که این حاکمیت با مردم چه رفتاری دارد.
روش امنیتی در مدیریت جامعه مردم را در تنگنا قرار داده و آتها را نسبت به عملکرد حاکمیت بی اعتماد تر کرده است. این بی اعتمادی در درون خود باز تولید انواع تشکل ها را پدید می آورد. هنوز این رژیم نیاموخته که همین مردم، در به زیر کشیدن دولت ها چگونه عمل کردند. مردمی که در طول سی سال گذشته جز در اندک مدت زمان کوتاهی، آشنا به حیات در تشکل های سازمان های سیاسی شدند و با پرداخت هزینه گزاف کشتارها در دهه ۶۰ و قتل عام سیاسی تابستان سال ۶۷، عملا به” اردوگاه های وحشت” ناشی از عملکرد حاکمیت رانده گردیدند. حاکمیت هم با اتخاذ روش های دیگر پس از فوت آیت الله خمینی، در سرکوب اندیشه های سیاسی و تشکل های شان، در دولت آقای هاشمی , که وام دار اعمال امام راحل اش بود، با ایجاد” سکوت قبرستانی” و قلع وقمع دگراندیشان و پیشبرد پروژه قتل های زنجیره ای، به حیات خود قوام بخشید.
با احیای فضا هائی که در ادامه روند عمر رژیم در دوره های مختلف ظاهر گشت مردم دست به تلاش و دگرگونی در چارچوب همین رژیم زدند، که با واکنش شدید مواجه گشته وآن نیروی به میدان آمده، مجدد به پتانسیل جنبش تغییر تبدیل گردید.
امروز فضا تفاوت هائی کرده است.
آگاهی از تناسب نیرو در حاکمیت، توان ادامه بحران هائی که در آفرینس آن، با هماهنگی دوستان رژیم انجام می پذیرد، چه در داخل و چه در منطقه, توان سرکوب بالقوه در همه عرصه ها, تمام موارد ذکر شده با فرهنگی که در حاکمیت ولایت فقیه وجود دارد، قابل بررسی می باشد. کانگستریسم، بخش عمده تفکر این حاکمیت است.
پس از تهدید جامعه به حرکت درآمده و با رفتار ددمنشانه که از خیابان تا زندان و تا گورستان، چهره خود را برای چندمین بار رژیم نشان داد، امروز به این فکر افتاده تا با ایجاد محدودیت برای شخصیت ها که، هم پای مردم ، گام برداشتند، کار را تمام کنند و با دستگیری و سپردن آنها به قانونی که فقط خود می دانند چه اندازه در اجرای آن پای بند هستند، موضوع را فیصله دهند.
صدائی که در خرداد۸۸ شنیده شد در طول یک سال ونیم به فتح فضا های بیشتری دست پیدا کرده است. این صدارا مردم از خیابان به همه مکان های زیست خود بردند.
این صدارا مردم به گوش همه رساندندو گفتند: در میهن می توان نوع دیگری از بودن و شدن را تجربه کرد.
این صدارا مردم همچنان ,باور داشته و بر بستر انچه پیش رویشان در حال پدیدار شدن است, به کار خواهند گرفت.
رژیم تلاش می کند که با ایجاد موانع و محدودیت های فزاینده ، مجددا جامعه را به محاق ببرد.مردم حکومت را به درستی شناخته و در درک انچه روی داده عقب نشینی نخواهند کرد. رژیم می خواهد که مردم انچه را او می گوید به کار بندند و جدا از خواست حکومت، عمل ننمایند. این عمل محال است.
دریچه ای که امروز گشوده شد، محصول زمان طولانی رفتار بدون حضور مردم است.
اعتماد به اپوزسیون، پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ۸۸ به شکل زنده ای در حال گسترش می باشد. حضورعینی در تغییر, این اعتماد را گسترده تر کرده و می رود که از خود تحرکات زنده تری را نشان دهد.
در اغلب مراسم های دولتی و حکومتی، حضور مردمی که داوطلبانه شرکت کنند کم رنگ و یااصلا جلوه ای ندارد. با توجه به بافت حکومت، با تشکل های نظامی و شبه نظامی که به راه انداخته و در حرکت های این چنینی بهره می برند نتوانستند فضائی ایجاد کنند که برایشان دستاوردی داشته باشد. روی همین اصل به خانه و محل کار و محل تردد معترضین به انتخابات حمله نموده و مانع مطرح شدن آنها در فضا هائی می شوند که در آنجا حکومت یا مرده یا در حال جان دادن است.
با این تفاسیر، رژیم در تلاش است با عقب راندن نیروی برآمده جنبش پس از انتخابات و با افزایش فشارهاِی جانبی به نیروهای حمایت کننده، فرسایش نیروی تغییر راپیش ببرد و درادامه با دستگیری و نمایش آنچه در طول سی سال گذشته در کارنامه اش دارد، عملا مرگ نیروی تغییر را اعلام کند.
اما ، تغییر سر فصل حرکت اعتراضی مردم به حکومت ولی فقیه گردیده است.
مردم در اندیشه این که چگونه می توانند بار گران حکومت را از شانه خود بردارند، هر قشر و طبقه ای با تناسب توان و نیروی اجتماعی خود امروز، در انتظار زمان مناسب می باشند. در بی اثر نمودن این برآمد، رژیم بر طبل حمله نظامی به میهن می کوبد و همه توجه را به مرزها
خود با تحریم کنندگان معطوف داشته است. شکی در این نیست اگر حمله ای صورت پذیرد، شکاف های گسترده تری مجددا بین حاکمیت و مردم گشوده خواهد شد. برای رژیم تفاوتی ندارد که این شکاف ها را با نعش های بیشماری از همین مردم پر نماید. برای رژیم تفاوتی ندارد که کشتار کننده ها، آمریکائی باشند یا انگلیسی، آلمانی باشند، یا فرانسوی؛ از این بحران بوجود آمده او تنها به بقای خود فکر می کند. چه بسا در پای تقبل آنچه غربی ها از او در رابطه با بحران هسته ای می خواهند، یک حمام خون دیگری راه نیاندازد. در رابطه با جنگ ایران و عراق و قبول قطعنامه ۵۹۸ آیت الله خمینی آن گونه عمل نمود و کشتار زندانیان سیاسی تابستان سال ۶۷ را اجرا کرد.
اما امروز سال ۶۷ نیست. آیت الله خمینی ۲۲ سال است به خاک سپرده شده و افکارش را هر یک از عمال حکومتی و غیر حکومتی، بین خود مانند حلوا تقسیم می کنند. با افکار آیت الله خمینی، در ایران فقط گورها و گورستان ها افزوده می شود. زمان ” امام” زمان طی شده و متروکی گردیده است. رژیم جامعه را هر چه بیشتر به تسلیح افکار و اعمال سرکوبگرانه ای مجهز کند، از نقاط مختلف همین جامعه تحت کنترل ولی فقیه، تولد یافته و خود را نشان می دهد.
تغییر، از اندیشه این مردم زدوده نخواهد شد.یک اصل مسلم در حیات شان گردیده است.
یک سونامی در حال شکل گرفتن است. فقر فزاینده و سرکوب روزمره، در شکل یابی نیروئی منجر خواهد شد که توان رژیم در ادامه بحران آفرینی هایش را خواهد گرفت. در مقابل این نوع مقاومت و در مسیر این حرکت هر نیروئی قرار بگیرد، از پای درخواهد آمد. ما لاجرم به سوی قهر می رویم. همه نشانه ها حاکی از این است که این رژیم آداب احترام به قانون، حقوق شهروندی، تامین حداقل خواسته ها و نیاز مردم در چارچوب آنچه خود می پسندد را هم تحمل نخواهد کرد. رژیم به این درک رسیده: انانی که دست به تحریم زده اند، تغییرش را نمی خواهند ونسبت به برآمد نیروی تغییرهم هیچ دلبستگی نشان نمی دهند. آنان حل بحران هسته ای را با چارچوبی که تعیین کرده اند خواهانند. در این راه رژیم مردم را به گروگان گرفته است. دشواری پدید آمده، محصول اعمال نابخرادنه حاکمان است. مقاومت آنان در مقابل مردم و نیروی تغییر، حفظ قدرت است. برای بقای خود و حفظ آنچه تاکنون فراهم کرده و بر بستر آن حیاتشان بهم پیوند خورده کوتاه نمی آیند. هزینه عبور از موانع راجنبش خواهد پرداخت.