‘شکاف در اصولگرایان، ٢١ سال بعد از دوم خرداد’، عنوان مقالەای است در شمارە امروز روزنامە شرق. مهسا جزینی، نویسندە مطلب بە شکاف میان اصولگرایان و تضعیف این جریان بعد از ظهور اصلاح طلبی در سال ٧۶ می پردازد، گرایشی کە در خلال این سالها مرتبا تقویت شدەاست. او از گرایش شخصیت اصولگرائی مانند ناطق نوری بە اصلاح طلبان می گوید، از ضعف جامعە روحانیت مبارز، موتلفە و باقی جریانات اصولگرا، تا جائیکە کسی مانند قالیباف با توجە بە این ضعفها، از ضرورت سربرآوردن جریانی بە اسم نواصولگرائی می گوید.
شاید بتوان گفت کە عروج سپاە در ساختار قدرت و بویژە تقویت حضور آن در اقتصاد، کە درست در جریان بیست سال گذشتە بشدت روی آن از طرف هستە سخت قدرت کار شدە است، نتیجە همین روند بودە است. بیت رهبری و اعوان و انصار با تشخیص این ضعف ساختاری در میان اصولگرایان، بە نیروئی روی آوردەاند کە بتواند جایگاە اصولگرایان را پر کند و یا اینکە با لگام زدن بر اسب سرکش تغییر در گفتمان مسلط در میان بخش مهمی از نیروهای حکومتی، از اتفاقات ناخواستە و غیر قابل پیش بینی جلوگیری کنند.
سپاە بنوعی جایگزین اصولگرایان شد، یا اینکە در کنار آنها (بهتر بگوئیم پیشاپیش آنها) عمل می کند، بعنوان نیروئی کە می تواند حداقل تعادل را برقرار کند. اما مشکل آنجاست کە سپاە قدرت گفتمان سازی ندارد و اینجاست کە باید مرتب بە قدرت سخت افزاری متوصل شود. در حالیکە اصولگرایان برای عروج موقعیت خود در جامعە نیاز بە گفتمان سازی دارند، امری کە خارج از توان آنهاست.
بیهودە نیست کە در تمامی سالهای بعد از سال ٧۶، تمایل بە استفادە از قدرت سخت افزاری علیە اصلاح طلبان بیشتر شدە است. آنجا کە گفتمان کم می آورد، شمشیر حضور می یابد.