بیت رهبری (آقای خامنه ای)، با تمامی زیرمجموعه های کوچک و بزرگش بلاتردید قدرت حاکم در ایران هستند، و قائدتا تمام تصمیمات کلان بدون تامین نظر و خواست بیت رهبری نمی تواند گرفته شود. طبیعتا اگر هم تصمیمی برخلاف میل آقا گرفته شود، ایشان با حکم حکومتی که جزء اختیارات وی می باشد، می تواند آن تصمیم را تصحیح (ملغی) کند.
آقای روحانی – رئیس جمهور- مستقیما با رای مردم انتخاب شده است (البته بعد از تائید شورای نگهبان)، و بعد از رهبری (آقای خامنەای)، بالاترین مقام سیاسی در ایران می باشد. بنابراین با چنین جایگاهی بایستی بتواند برنامه های سیاسی و اقتصادی که بخاطر آن انتخاب شده است را پیش ببرد، ولیکن علیرغم تلاشهای بسیاری که از خود نشان داده است تاکنون موفق به انجام برنامه های خود نبوده است. چرا؟
آقای روحانی به دو مانع عمده- سپاه پاسداران و قوه قضائیه- که برسر راهش قرار دارند، اشراف کامل دارد. مانع اصلی برای انجام اصلاحات و برون رفت از تنگناهای اقتصادی، سپاه پاسداران “برادران قاچاقچی” می باشند که نبض اقتصاد کشور را در اختیار دارند، و تنها پاسخگو به خامنه ای و مجری اوامر وی هستند. آقای روحانی بخوبی می داند اینان کسانی نیستند که داوطلبانه دست از جایگاهی که برای خود ساخته اند بردارند. شکم های که از چپاول ثروت (نفت) پر شده است، براحتی میدان را برای دیگران خالی نخواهند کرد. بگذریم از نورسیده هایی همچون فاطمه حسینی که بدنبال سهم خواهی از سفره انقلاب هستند، البته اگر چیزی باقی بماند.
قوه قضائیه به ریاست صادق لاریجانی که منتخب علی خامنەای می باشد، مانع دیگری است برای رفرمهای سیاسی آقای روحانی. عدم شفافیت این ارگان در پی گیری اختلاسهای میلیاردی و اعدام های زود هنگام بعضی از افراد متهم به اختلاس برای ممانعت از افشای عناصر اصلی. زندانی کردن روزنامه نگاران، فعالین مدنی و نقض حقوق شهروندان به اتهامات واهی از جمله وظائفی است که این قوه برای خود محسوب کرده.
دشواری سترگ آقای روحانی در پیدا کردن راه حلی است برای از پیش پا برداشتن موانع ذکر شده. اما اینکه چرا تاکنون موفق به انجام آن نشده، سئوالیست که بایستی پرسیده شود.
آیا آقای روحانی فاقد جسارت لازم در به چالش کشیدن این دو مانع است؟ آیا نگران از آن است که متهم به “تشویش اذهان عمومی” از سوی راس قدرت شود؟ آیا نگران است که با به چالش کشیدن بیت رهبری (علی خامنه ای)، که اصلی ترین مانع اصلاحات در جامعه است، پایه های نظام سست گردد؟
به چالش کشیدن اهرمهای اصلی قدرت بدون هزینه نخواهد بود. یکی از این هزینه ها عریان نمودن هرچه بیشتر استبداد مذهبی حاکم است.
تحریمات و خطر وقوع جنگ در نهایت آقای خامنه ای را وادار نمود تا به پای میز مذاکره با اروپا و آمریکا بنشیند. ماحصل آن توافق برجام بود. نزدیک به یک سال از عمر برجام می گذرد، ولیکن نبود امنیت سیاسی و فساد اقتصادی گسترده در دوائر دولتی مانعی شده تا شرکتهای خارجی بویژه اروپائی و آمریکائی تمایلی به سرمایه گذاری در ایران از خود نشان ندهند.
برای اینکه نتایج برجام برای مردم ملموس تر باشد، دو انتخاب در پیش پای آقای روحانی بیش نیست. مماشات با راس قدرت و یا در کنار مردم قرار گرفتن، و افشای دستهائی که مانع از اجرای برجام می باشد.