جنگ جهانی اول بە انقلاب در روسیە انجامید. نیروهای انقلابی روسی، از جملە بلشویکها توانستند بر موج اعتراضی درون جامعە سوار شدە، با سازماندهی آن، جامعە روسیە را بە مسیر تغییر رادیکال هدایت کنند. سئوال این است کە در شرایط خطر خارجی، چگونە نیروهای اپوزیسیون روسی توانستند بە چنین امری نائل آیند.
در جواب باید گفت کە از جملە زیرا تزارها خواهان جنگ و ادامە آن بودند و خود اساسا بخشی از نیروی جنگ در جهت تقسیم منافع در سطح جهان و تغییر ژئوپولیتکی آن بحساب می آمدند، جنگی کە بە مصائب بسیار از جملە در جامعە روسیە انجامید و با تحمیل ویرانی، کشتە و زخمی های بسیار، عملا زندگی مردم روسیە را در مسیر فاجعە قرار داد.
اما آیا می شود با همین منطق بە پیشواز حوادث کنونی ایران رفت؟ آیا می توان با منطق تغییرات رادیکال، روند حوادث در ایران را بە مسیر دیگری هدایت کرد؟
با اندک برآوردی می توان دید کە در این خصوص جامعە ایران با روسیە تزاری متفاوت است. درست است کە جمهوری اسلامی، عمدتا منطق تقابل با ایالات متحدە را از بدو انقلاب بهمن در پیش گرفتە است، اما این رژیم نە با باقی کشورهای غربی در این تقابل قرار دارد و نە حتی با آمریکا هم در همان منطق قبل از امضای برجام. معاهدە برجام کە با حضور دولت وقت آمریکا و چند کشور دیگر امکان بستن آن فراهم شد، عملا ایران را بە مسیر همکاری و همیاری در حوزەهای مشخصی کشاند و حتی توانست صفحە جدیدی را از روابط میان ایران و آمریکا رقم بزند. در واقع برجام، بنوعی تلطیف این رابطە خصمانە چندین سالە بود، و امید برای بهبود رابطە میان این دو کشور را تقویت کرد.
از طرفی دیگر خروج دولت ترامپ از برجام، و تعهد ماندگار جمهوری اسلامی در مورد آن، بنوعی از مسئولیت ایران برای تشدید وخامت رابطە با آمریکا کاست و عملا طرف مقابل را مسئول مرحلەای بدتر شدن شرایط نشان داد. از این منظر، در مقایسە با شرایط روسیە در جنگ جهانی اول، باید گفت کە جنبش تودەای و اعتراضی مردم در ایران عملا با یک مانع سیاسی و گفتمانی روبرو می شود کە می تواند بە تضعیف پایەهای اعتراضی آن کمک کند. در کشوری کە بخش مهمی از حاکمیت آن خواهان حفظ برجام و پایین کشیدن فتیلە دشمـنی با ایالات متحدە (و حتی با کشورهای همراە آن از جملە عربستان سعودی است)، جنبش اعتراضی، یکی از عوامل تشدید تقابل خود با حاکمیت را از دست می دهد و بنابراین تصور پدید آمدن شرایطی مانند شرایط روسیە در جنگ اول جهانی کمتر امکان پذیر می شود.
هم چنین از یاد نبریم کە یکی از نتایج فشار خارجی، بە نزدیکی در نیروهای متفاوت درون نظامها می تواند منتهی شود، کە این امر در مورد ایران هم صادق است (نمونە نزدیکی سپاە و دولت روحانی بە هم و تاکید خامنەای برای تقویت این دولت). چنین پدیدەای، یکی از شرایط تغییرات رادیکال را کە بقول لنین عبارت است از اینکە حاکمان بمانند قبل توانائی حکومت کردن را نداشتە باشند بە زیر سئوال می کشد (دقت داشتە باشیم کە شکاف میان جناحهای جمهوری اسلامی، عملا بە امکانی برای بروز اعتراضات مردمی تبدیل شدەاست، نمونە آن می تواند جنبش سبز و یا جنبش دی ماە باشد).
بنابراین باید گفت کە دولت ترامپ با خروج از برجام، عملا، هم بە جنبشهای مردمی در ایران ضربە زدە است و هم باعث روند همگرائی بیشتر در درون حاکمیت ایران شدە است.
در این مورد خوب است بە سخنان پوتین، بعد از دیدارش با ترامپ در هلسینکی، با فاکس نیوز توجە شود کە در خصوص تحریم های اعمال شدە توسط غرب علیە کشورش گفت کە “… تلاشهای غرب برای انزوای روسیە با موفقیت همراە نبود،… تأثیر صادرات نفت و گاز روسیه بر اقتصاد جهان و ارتباط نزدیک و تنگاتنگ روسیه و تجارت جهانی به اندازهای است که اینگونه تحریمها کماثر خواهد بود. تنها تأثیر تحریمهای غرب این است که ما را در داخل روسیه متحد کرد.”
البتە این بە معنای فروکش کردن یا پایان روند اعتراضات مردمی نیست، اما بە معنای پدید آمدن دشواری بیشتر برای آن خواهد بود. بی جهت نیست آنقدر کە این روزها از فروپاشی می شنویم، از انقلاب نمی شنویم.