گرامشی، زمانی ازظهورسیاست ورزی پرنس نوین، حزب طرازنوین، دربرابرسیاست ورزی پرنس دنیای کهن ، شاهزاده عصرماکیاولی، حکایت کرد. درایران، ودراین مقطع نیز، (با هرکس وارد مباحثه چه باید کرد؟) میشوی، از سیاست ورزی والزامات آن سخن می گوید. لحظه ای مکث کنیم وسیاست ورزی خود را ارزیابی کنیم. آیا این سیاست ورزی ما ، ازنوع سیاست ورزی گرامشی است ؟
سیاست ورزنوین نیزاهداف پایدارواستراتژیک خود را از طریق مانورهای قابل انعطاف تاکتیکی پیش می برد. ولی هدف استراتژیک پرنس کهن، دستیابی به قدرت و یا حفظ قدرت برای خویش است. پرنس نوین درپی نشاندن مردم، در مسند قدرت، وبنابراین امحای مسند قدرت است. سروریی که ازآن تمام مردم است، به ضد خویش، به خدمتگذاری، تبدیل می شود. بنابراین اگردردوران ماکیاولی، هدف، توجیه کننده ضرورت وسیله بود، درعصرپرنس نوین هدف سیاست ورزی، امحای وسیله، یعنی امحای ضرورت سیاست ورزی، است. بگذریم ازاین مقوله، که راه ما برای رسیدن به چنین سیاست ورزی ای، بسیارطولانی است. پس نکوترآنست که به پله های ابتدایی تری بپردازیم.
پرنس کهن ، همیشه نگران حیلت های شاهزادگان دیگر است . سوژه سیاست او ، سیاست ورزان دیگری از جنس خود او هستند، واودرواکنش دایمی دربرابر اعمال ودسیسه های صاحبان قدرت است. گاهی با پادشاه کشوری خارجی وارد معامله میشود . گاهی با شاه شاهان بده بستان دارد. گاهی با صدراعظم معزول وارد دسیسه بندی می شود. قدرت جدا از مردم وبرفرازآنها قراردارد، ومسئله او، سهم او از این قدرت است، که میباید تصرف شود، حال به صورت لطف ملوکانه و یا با وارد شدن دردسته بندی درباریان ناراضی، ویا درسایه حمایت پادشاه همسایه، تفاوتی ندارد.
ولی سوژه پرنس نوین، خارج ازحیطه قدرت است. این سوژه مردمی، هستند که درتحلیل نهایی، منشا هرقدرتی می باشند. حتی آنگاه که ازقدرت بی نصیب اند، منشا پیدایی قدرتی بیگانه شده با خود آنها هستند، تا این خلا را پرکند. پرنس نوین نگران پندارها و رفتار های مردم عادی است. ازهرز رفتن جوشش خود انگیخته آنها، ویا افتادن آنها دردام چهره ها هراسناک است. اوبا مردم، ولی چراغ بدست گام برمی دارد.
سیاست ورزی سیاست مداران ما در این روز های انتخابات، بهترین نمود کهنگی سیاست آنها است، چه آنها که هرگز رای نمیدهند، چه آنها که همیشه رای میدهند، وچه آنها که رای میدادند ودیگر رای نخواهند داد.
سوای درست بودن سیاست تحریم یا مشارکت، دلایل این پرنس ها درتوجیه سیاست ورزییشان را بررسی کنیم
آنها که تحریم کنندگان ابدی هستند، همیشه این ترجیع بند را تکرارمیکنند که : حکومت، حکومتی مردمی نیست، حتی اگرنامزدی مردمی معرفی کنیم، رد صلاحیت خواهد شد. اگرهم رد صلاحیت نشود، قدرتی نخواهد داشت تا کاری کند، کارستان. شرکت ما مشروعیت بخشیدن به این نامردمی است، وامین جلوه دادن متقلبین انتخاباتی.
آنها که مشارکت کنندگان ابدی هستند، ازتایید کنندگان کامل حکومت که بگذریم، این ترجیع بند ورد زبانشان است که : بالاخره این شخص تاحدودی بهتر ازآن دیگری است و روزنه ای برای نفس کشیدن بهترازخفقان کامل است. ازاین ستون به آن ستون فرج است وعدم شرکت ما خالی کردن میدان برای جولان آزادانه نامردمان و راحت کردن کار تقلب است.
آنها هم که به تازگی به صف تحریم کنندگان پیوسته اند، می گویند : اینبارهرچه گشتیم، کسی که سرش به تنش بیارزد، نیافتیم، وتقلب وگزینش حتی پیش ازشروع رای گیری، به انجام رسیده است ، پس شرکت ما، مشروعیت بخشیدن به این نامردمی است ، وامین جلوه دادن متقلبین انتخاباتی.
برای این نوشتار، مهم نیست که دلایل کدام یک، مقرون به حقیقت است ،آنچه موضوع این مقاله است ، بررسی نوع دلایلی است که مبنای سیاست ورزی این پرنس های دوران کهن می باشد.
آنها رفتارها و کردار های صاحبان قدرت را مبنای سیاست ورزی خود قرارداده اند. ولی پرنس نوین، سیاست ورز مردمی، پندارو کردارمردمی را که خارج ازحیطه قدرت هستند، مبنای سیاست ورزی خود قرار می دهد.
اگر کسی به استناد مثلا شورش دهقانان اصفهانی ویا شعار هایی که درتشییع جنازه امام جمعه سابق اصفهان داده شدند، به این نتیجه میرسید که مردم ایران باورکرده اند که این حکومت اصلاح پذیرنیست واین مردم آماده خیزشی برای جمع کردن بساط این نامردمی هستند وبنابراین تحریم را پی میگرفت، نوع نگاهش به سیاست ورزی ،نگاهی گرامشی وار می بود
اگرکسی به استناد مثلا طومار نویسی کارگران به دولت، به این نتیجه میرسید که مردم هنوز از مرزمبارزه در چارچوب حکومت فعلی عبور نکرده اند، بنابراین سیاست مبارزه غیر انتخاباتی، هنوز زود رس است، نیز گرامشی وار سیاست ورزی می کرد
ولی مبنای سیاست ورزی ما چیست ؟ علایق بیت رهبری و رفتارهای رد صلاحیت کنندگان.
برزویه طبیب