توضیح نشریه کار آنلاین: متن زیر قطعنامه شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان در سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵ است. این قطعنامه مبتنی بر گزارش “کمیسیون بررسی علل و عوامل ضربات به تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) طی سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵” تهیه شده است. این گزارش در آدرس http://www.kar-online.com/wp/27333 در دسترس است
قطعنامه
۱. امروز که از فراز آن سال هائی که بر سازمان ما و تشکیلات مخفی آن در داخل کشور در دهه ۶۰ گذشت، نگاه می کنیم، در بررسی علل و عوامل ضربات سال ۱۳۶۵، ارزیابی و نتیجه گیری از آن، سئوال های متعددی در مقابل ما قرار می گیرد. مرکزی ترین سئوال این است که آیا هجوم به حزب توده ایران در سال ۱۳۶۱ ـ ۱۳۶۲ می توانست موجبی برای تجدید نظر اساسی در سیاست سازمان نسبت به جمهوری اسلامی و در سیاست تشکیلاتی سازمان باشد؟
پاسخ به بخش نخست این سؤال تحقیقاً و به بخش دوم آن منطقاً مثبت است. در ماهها و یکسال و نیم پس از ضربه مذکور ارزیابی و سیاست سازمان نسبت به جمهوری اسلامی، از طرد جناح ارتجاعی در حاکمیت تا طرح شعار سرنگونی جمهوری اسلامی دستخوش تغییر می گردد. این تغییر واقعی در سیاست، که مبتنی بر ارزیابی هائی تماماً متمایز از ارزیابی های پیش از ضربه اند، منطقاً می توانست با درک موقعیت به عنوان “زمان، زمان عقب نشینی است” توأم باشد.
۲. درک موقعیت به عنوان “زمان عقب نشینی” دو رویکرد را نسبت به سیاست تشکیلاتی در مقابل ما قرار می داد: یکم. تقلیل مناسبات با تشکیلات وقت به مناسباتی سیاسی. دوم. تغییر ساختار تشکیلات، محدود کردن آن و پرهیز از سیاست تعرضی تشکیلاتی و سیاسی.
۳. تا آنجا که اسناد گواهی می دهند، تنها در کنگره دوم سازمان است که درک “زمان عقب نشینی”، صرف نظر از چگونگی ابراز آن، تصریح و تا حد سیاستی تشکیلاتی فرا می روید.
۴. حال در کادر واقعیتی که در دوران پس از ضربه به حزب توده ایران پیش رفت سئوال مرکزی این است که آیا “هجوم به سازمان توسط جمهوری اسلامی قطعی بود یا خیر؟”. به برداشت ما هجوم جمهوری اسلامی به تشکیلات سازمان به گواه رفتار سی و سه ساله جمهوری اسلامی در قبال هر نیروی “دگرباش” قطعی بود. چرا که رژیم جمهوری اسلامی بجز سال های اول انقلاب که فضای باز سیاسی ناشی از انقلاب بر آن تحمیل شده بود، هیچگاه تحمل فعالیت نیروهای مخالف را نداشته است. رژیم جمهوری اسلامی از حمایت توده ای و امکانات گسترده برای سرکوب مخالفین برخوردار بود. رژیم برای این کار گروه های فشار و ارگان های متعدد اطلاعاتی و سرکوب را تشکیل داد و سپاه پاسداران و بسیج را برای سرکوب مخالفین به کار گرفت.
۵. با در نظر داشت حتمی بودن هجوم جمهوری اسلامی به سازمان، ضربه وارده به تشکیلات مخفی آن در سال ۱۳۶۵ نیز اجتناب ناپذیر بود: انقلاب همه نیروها را از نهانگاه ها به خیابان ها پرت کرد. تشکیلات سازمان فدائیان خلق، تشکیلاتی برآمده از دل انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بود. عده زیادی از اعضا و رهبری سازمان قبل از انقلاب در زندان بودند و آندسته از اعضا و هواداران سازمان که در آستانه انقلاب بهمن به سازمان روآوردند، بخاطر فعالیت علنی و گسترده در دفاتر سازمان و محل کار و زندگی برای ارگان ها و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم جمهوری اسلامی شناخته شده بودند. شرایط و فضای ایجاد شده ناشی از پیروزی انقلاب و ضرورت پاسخگوئی به دریائی از خواسته ها و مطالبات مردم و سازماندهی آنان و حضور و فعالیت های گسترده و سنگین سایر احزاب و سازمان های مخالف و رقیب سازمان، رهبری و نیروهای سازمان را مجبور به فعالیت علنی می کرد. تشکیلات مخفی سازمان در سال های ۱۳۶۲ـ ۱۳۶۵ از رفقائی تشکیل شده بود که اکثر آن ها برای ارگان های اطلاعاتی و امنیتی رژیم شناخته شده بودند. به علاوه در این مدت به جهت شغلی و تشکیل خانواده، ارتباطاتی برقرار شده بود که پیدا کردن رد اعضای تشکیلات مخفی را تسهیل می کرد.
۶. اگر وارد آوردن ضربه به تشکیلات سازمان توسط جمهوری اسلامی امری قطعی بود، اما ابعاد ضربه به پارامترهای دیگر هم بر می گردد. وضعیت و امکانات محدود رهبری سازمان در دوره مزبور، اتخاذ تصمیمات سیاسی و تشکیلاتی نامنطبق بر اوضاع سیاسی کشور توسط ارگان های مسئول سازمان، و تجربه اندک اعضای سازمان در فعالیت مخفی، وضعیت شغلی و خانوادگی اعضا در تشدید و گسترده کردن آن ضربات نقش داشتند.
۷. سیاست حمایت از جمهوری اسلامی موجب پیشبرد متناقض توسط رهبری سازمان در سال های ۱۳۶۰ ـ ۱۳۶۱ بود. در آن سال ها گزارش ها و شواهد حاکی از فشار ارگان های امنیتی رژیم بر تشکیلات سازمان بود. نگاه آماری به دستگیری ها و اعدام های اعضای سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در سال ۱۳۶۰ نشان می دهد که رژیم هیچگاه با مخالفین خودش حتی آنانی که فعالیت قانونی داشتند، مدارا و تسامح نداشته است. ارگان های رهبری با توجه به این واقعیت از طرفی در مورد خطر فزاینده یورش احتمالی رژیم به سازمان چندین بار به تشکیلات هشدار دادند و در صدد راه اندازی تشکیلات موازی و مخفی و تدارک خروج از مرز در زمان مقتضی بودند، از طرف دیگر برپایه سیاست حمایت از جمهوری اسلامی در صدد فعالیت علنی و قانونی در کشور بود. تلاش برای فعالیت علنی و قانونی الزامات خودش را داشت.
۸.سیاست جدید سازمان، بعد از ضربات سال ۱۳۶۲ ـ ۱۳۶۱ به حزب توده ایران نشان از رویکرد جدید آن به عنوان یک نیروی اپوزیسیون دارد. این چرخش سیاسی در قبال جمهوری اسلامی که ماهیتا یک رژیم استبدادی و سرکوبگر بود و باید برای پایان دادن به استبداد و دیکتاتوری سیاست مخالف و اپوزیسیونی در مقابل چنین رژیمی را اتخاذ کرد، سیاستی درست بود.
اما این رویکرد، شتابان و همراه با رادیکالیسم فزاینده ای در مشی سیاسی و تشکیلاتی است. برابر اسناد موجود ارزیابی “خیانت رهبری خط امام به انقلاب و حاکمیت نیروهای ارتجاعی”، و اتخاذ سیاست “طرد جناح ارتجاعی حاکم” مصوبه پلنوم مهر ماه ۱۳۶۳ در سیری شتابزده و توضیح نایافته در مدت زمانی کمتر از ۶ ماه جای خود را به شعار “سرنگونی جمهوری اسلامی” در بیانیه ای مشترک با حزب توده ایران می دهد. رهبری سازمان در این روند بر واقعیت وجود تشکیلاتی وسیع و ضربه پذیر در ایران مکث لازم و کافی را نکرد.
۹. طرح شعار سرنگونی جمهوری اسلامی از یک طرف موجب حساستر شدن رژیم بر فعالیت های سازمان شد و از طرف دیگر در رهبری و در میان نیروهای سازمان به توهم اعتلای جنبش در داخل کشور دامن زد و به گسترش فعالیت های بیرونی بیشتر و تعرض بیشتر تشکیلات داخل سازمان منجر شد. این سیاست تعرضی تا پلنوم سال ۱۳۶۵ ادامه داشت و در پلنوم هم با تصویب برخی سیاست هایی رادیکال و ماجراجویانه به اتفاق آرای کمیته مرکزی به اوج خود رسید.
۱۰. رهبری سازمان بلافاصله بعد از ضربات سال ۱۳۶۱ ـ ۱۳۶۲ به حزب توده ایران به درستی تصمیم به خروج بخش اعظم رهبری از ایران و تأمین امنیت بخشی از کادرهای سازمان می گیرد. این تصمیم با سازماندهی غیرعلنی و مخفی تشکیلات بزرگی که بسیاری از اعضای آن برای ارگان های اطلاعاتی و امنیتی رژیم شناخته بودند، توأم بود.
این تصمیمات با سازماندهی تشکیلات برای فعالیت آرام و دراز مدت و عقب نشینی سازمان یافته همراه نبود، بلکه سازماندهی مخفی تشکیلات با اتخاذ مشی سیاسی و تشکیلاتی تعرضی و فعالیت بیرونی بیشتر همراه بود.
می توان گفت که مسئله عقب نشینی برای رهبری سازمان در اساس نه به عنوان امری ضرور در سیاست تشکیلاتی، بلکه به عنون امری فنی مطرح بود. کما این که باید تصریح کرد وقت، انرژی و امکانات فراوانی برای هدایت روزمره تشکیلات سازمان و سازماندهی نیروها و گذاشتن امکانات فنی و لجستیکی برای از زیر ضرب خارج کردن و مخفی کردن کادرها و تشکیلات مخفی سازمان صرف می شدند.
۱۱. بعد از ضربات سال ۱۳۶۲ در باره سازمان جوانان فدائی که نیمی از سازمان را تشکیل می داد، تصمیم گرفته می شود، که منحل و در سازمان مادر ادغام شود و کادرهای آن در مسئولیت های جدید در تشکیلات مخفی به فعالیت بپردازند. بعد از ضربات حفظ تشکیلات گسترده جوانان فدائی بعنوان سازمانی جداگانه نه عملی و نه عقلانی بود. تصمیم انحلال سازمان جوانان فدائی و ادغام آن در تشکیلات جدید تصمیمی درست و مدبرانه بود.
۱۲. در سال ۱۳۶۲ و پس از آن تا سال ۱۳۶۳ رهبری سازمان، به همت اعضای باقی مانده کمیته مرکزی و کادرهای مسئول در ایران، سازماندهی غیرمتمرکز و مخفی تشکیلات سازمان را با ایجاد گروههای مستقل و مرکزی و ارتباط تمام آنها با “کمیته های ارتباطی” مستقر در خارج، از طریق تلفن، مکاتبات پستی و پیک به انجام و فرجام رساند. این سازماندهی در تداوم کار و در کاهش ضربات احتمالی به تشکیلات داخل در آن سال ها تاثیر جدی داشت. اما امکانات دستگاه های امنیتی رژیم را برای کنترل و تعقیب مجاری ارتباطی در سازمان دست کم گرفته بود. وزارت اطلاعات که در سال ۱۳۶۳ تشکیل شد، نیروی خود را برای ضربه زدن به سازمان متمرکز نمود.
۱۳. گزارش های تشکیلات داخل، مشاهده نارسائی ها در ارتباط با تشکیلات داخل از خارج کشور، شناخت واقعی از دامنه تعقیب و ردگیری دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی رژیم و تصمیمات و عملکرد آنان، ناکارا بودن امکانات ارتباطی سازمان و ضربه پذیری این امکانات را به شعبه تشکیلات آشکار کردند. بر این اساس ارگان های مذکور در سال ۱۳۶۴، با این ارزیابی که ضربه سراسری به سازمان نزدیک است، طرحی را تهیه کردند، که هدفش کاستن از ارتباطات مستقیم گروه های مرکزی و مستقل با رهبری خارج از کشور و رساندن آن به کمترین سطح، از طریق سپردن اختیارات بیشتر به مسئولین گروه های مذکور برای هدایت تشکیلات داخل بود. پس از تأئید طرح توسط هیئت دبیران و هیئت سیاسی، شعبه مرکزی تشکیلات بر اساس این طرح تصمیم می گیرد که گروه های مرکزی و مستقل در داخل کشور را متمرکزتر بکند. این طرح بخاطر دعوت کادرهای داخل به پلنوم وسیع و دیگر عوامل به طور کامل اجرا نشد.
این طرح با فکر انتقال بیشتر رهبری تشکیلات داخل به مسئولین گروه های مرکزی و مستقل بود، مثبت بوده است. اما چنین طرحی می توانست [و می بایست] از همان سال ۱۳۶۳ مبنای سیاست تشکیلاتی سازمان قرار گیرد: طرحی که متضمن بیشترین مسئولیت به کادرهای رهبری در داخل کشور و کمترین ارتباطات تلفنی و مکاتبات تشکیلات داخل با کمیته های ارتباطی خارج از کشور و اتکا بیشتر یا تماما برای ارتباط خارج با داخل بر پیک حضوری می بایست باشد.
۱۴. طرح مذکور، علیرغم این جنبه مثبت که رهبری تشکیلات داخل بیشتر به مسئولین گروه های مرکزی و مستقل منتقل شود، در اجرا با ایجاد ارتباطات جدید بین کادرها و مسئولین داخل و شناسائی های غیرضرور آنان از یکدیگر همراه گردید و از این مجرا آسیب هائی را نیز به بار آورد.
فراخواندن کادرهای مسئول در داخل کشور برای شرکت در پلنوم وسیع و از این مجرا ایجاد ارتباطات و شناسائی های جدیدی بین فعالین داخل کشور سازمان، گسترش بی رویه این شناسائی ها در جریان پلنوم و تصمیم رهبری وقت سازمان دایر بر ارائه گزارش تشکیلاتی از فعالیت های سازمان در ایران به اجلاس پلنوم موجب انتقال غیرضرور اطلاعات باز هم بیشتری شدند.
۱۵. اختلاف نظر در باره ارزیابی از مشی حمایت از جمهوری اسلامی در رهبری سازمان، که از سال ۱۳۶۲، آغاز شده بود، در روند خود به اختلاف در عرصه های برنامه ائی و سیاسی فرا روئید. این اختلافات، در سال ۱۳۶۴در جریان تدارک پلنوم فروردین ۱۳۶۵، رهبری سازمان را به سه گرایش با دو پلاتفرم تبدیل کرد، این اختلافات به تشکیلات سازمان امتداد یافت و هیئت دبیران و بویژه هیئت سیاسی را از پرداختن به مسایل تشکیلات داخل بعنوان یک مشغله اصلی و مرکزی آنان دور کرد. بار اصلی رهبری و هدایت تشکیلات داخل به عهده شعبه مرکزی تشکیلات قرار گرفت.
فضای سیاسی و تشکیلاتی پلنوم وسیع کمیته مرکزی در فروردین سال ۱۳۶۵ که در آن عده ای از کادرهای سازمان هم مشارکت داشتند، فضای تهیج شده و انقلابی بود. فضای پلنوم انتقاد از خط مشی گذشته از موضع انقلابی رادیکال و همراه با تصمیمات سیاسی و تشکیلاتی رادیکال بوده است. در صورتی که ارزیابی اکثر کادرهای داخل این بوده است که ضربه نزدیک است. هیئت سیاسی بر اساس گزارشات شعبه مرکزی تشکیلات که اخذ شده از گزارشات داخل بوده است، در بهمن ماه سال ۱۳۶۴به این ارزیابی قطعی می رسد که ضربات سراسری و گسترده در آینده خیلی نزدیک به تشکیلات سازمان در راه است. با این وجود هیئت سیاسی و هیئت دبیران و شعبه مرکزی تشکیلات حساسیت لازم و کافی را نسبت به ضربه گسترده و سراسری بر تشکیلات داخل نشان نمی دهند.
۱۶. علیرغم تمامی کوشش و تلاش های شبانه روزی شعبه مرکزی تشکیلات و سایر ارگان های رهبری در ارتباط با داخل، برای آن که پاسخگوی الزامات فعالیت سازمان در داخل کشور باشند، باید تصریح کرد که سند، شاهد یا قرینه ای در دست نیست که بر اهمیت صیانت تشکیلات سازمان و نیروهایش نسبت به چگونگی اتخاذ خط مشی سیاسی و رسیدگی به اختلافات درونی اشراف عملی و ذهنی وجود داشته بوده است.
۱۷. کادرهای شرکت کننده در پلنوم وسیع فروردین ۶۵ مخصوصا کادرهای که از داخل کشور آمده بودند و در راس گروه های مرکزی بودند و تقریبا مسئولان تمام بخشهای اصلی تشکیلات سازمان بودند. بدلیل عدم آشنائی قبلی با مباحث و اختلافات سیاسی – نظری درون رهبری، بشدت تحت تاثیر مباحث پلنوم وسیع قرار گرفتند، آنها مجبور شدند در مدت کوتاهی جهت فهم و درک مسایل و اتخاذ موضع نسبت به مسایل مطروحه در پلنوم، فشار سنگینی را تحمل کنند. این فشارها هم متوجه تغییر در بینش و باروهای سیاسی گذشته اشان بود و هم جنبه روانی داشت.
سایه سنگین برخورد با خط مشی گذشته سازمان و چالش های درون سازمان گذشته، این وضعیت نه به کادرهائی که از داخل کشور آمده بودند، امکان می داد که فارغ البال مسایل تشکیلاتی شان را مطرح کنند و نه به شعبه مرکزی تشکیلات امکان می داد که با فرصت و دقت کافی به مسایل آنها بپردازند.
در مواردی که رفقای داخل مسایل تشکیلاتی شان را که جنبه های بسیار مهم داشت مطرح کردند، شعبه مرکزی تشکیلات نتوانست پاسخ های ضرور را بدهد. و بالعکس برخی رهنمودهای صحیح شعبه نیز مبنی بر رعایت قواعد کار مخفی یا در عمل نادیده گرفته شد و یا حد ردیابی رژیم به سطحی رسیده بود که دیگر این فرامین کارآئی نداشته است.
در چنین فضائی کادرهای داخل که بدرستی منتقد خط مشی گذشته بودند، اما دچار فضائی غیر واقعی و بدور از توانائی و امکانات سازمان می شوند و نمی توانند حداقل هشدارهای لازم را برای ایجاد حساسیت در رهبری سازمان نسبت به سرنوشت تشکیلات داخل دهند.
۱۸. با در نظر گرفتن ارزیابی شعبه مرکزی تشکیلات، هیئت دبیران و هیئت سیاسی از قطعیت ضربات قریب الوقوع و با توجه به ارزیابی کادرهای داخل که ضربه به ما نزدیک و جدی است. می بایست هیات دبیران کمیته مرکزی و شعبه مرکزی تشکیلات، موضوع نگهداشتن رفقای مسئولین داخل را مورد بررسی جدی قرار می دادند. بعضی از رفقا تمایل داشتند که در خارج بمانند و برخی نیز علیرغم اصرار و توصیه برای ماندن در خارج از کشور به داخل برگشتند. اکثریت این رفقا چند ماه بعد دو باره از کشور خارج شدند. رهبری سازمان می بایستی مسئولین از داخل آمده به پلنوم را در خارج نگه می داشتند. آنگاه حداقل یک حلقه از رده های سازمان که دارای اطلاعات وسیع از تشکیلات سازمان در داخل داشتند، برای وزارت اطلاعات رژِیم گم می شد. از این طریق ضربات به سازمان به میزان زیادی کم می شد.
۱۹. رهبری سازمان بعد از آگاهی از ضربه خوردن تشکیلات داخل، برای نجات و از زیر ضربات خارج کردن بقیه تشکیلات داخل و کادرها، اقدامات شایان زیادی کرد و توانست بخشی از کادرها را نجات دهد.
۲۰. مسئله نفوذ در ارگان های مسئول و رهبری سازمان موضوعی است که در بررسی علل ضربات لازم است که مورد توجه قرار گیرد. با توجه به بررسی های صورت گرفته، می توان گفت که احتمال نفوذ در رهبری و ارگان های تحت هدایت رهبری سازمان از طرف رژیم پائین است. اگر رژیم در چنین سطحی نفوذی می داشت، ابعاد ضربات خیلی وسیع و ویران کننده می بود.
اما آنچه که مسلم است، در حاشیه ارگان ها و مسئولین سازمان افرادی می توانستند وجود داشته باشند که به جمع آوری اطلاعات کلی از فعالیت سازمان بپردازند. یک نگاهی به کتاب و مطالب منتشر شده در رابطه با سازمان، نشان می دهد که در حاشیه رهبری سازمان کس و کسانی بوده اند که برای روز مبادا با اهداف مختلف و معین، اطلاعاتی را از فعالیت سازمان و رهبری آن جمع آوری می کرده اند. از این طریق آنچه که در اسناد داخلی سازمان وجود دارد و در همان زمان نیز ارگان های مسئول سازمانی بر این نوع فعالیت ها واقف بوده و برای جلوگیری از این نوع فعالیت ها تدابیری اتخاذ و تذکراتی حتی به جمع آوری کننده این اطلاعات داده شده است.
۲۱. وزارت اطلاعات با شکنجه های روحی و جسمی دستگیرشدگان، بیشترین اطلاعات را در مورد تشکیلات مخفی سازمان به دست آورده است.
بازجوها از اطلاعات بدست آمده در زیر شکنجه برای شناسائی ها و شکستن دستگیرشدگان مبارزین و ایجاد بی اعتمادی در بین مبارزین استفاده های فراوان کرده است.
ارگان های امنیتی رژیم از طریق دستگیری و مخفی کردن دستگیری فعالین و کسب اطلاعات آنان از طریق شکنجه قرون وسطی تلاش کرده، به دیگر فعالین و مبارزین دستگیر شده این را تلقین بکند که ما در میان رهبری سازمان نفوذ داریم.
۲۲. استقرار رهبری سازمان در اتحاد شوروی تحرک و نظارت مستقیم رهبری سازمان را بر فعالیت تشکیلات داخل کند می کرد.
اتحاد شوروی بخاطر هم مرز بودن با ایران و حاکم بودن حزب برادر در آنجا امکانات وسیعی را برای سازمان بوجود آورده بود، تا رهبری و کادرها و اعضای سازمان بتوانند خود را از زیر ضرب خارج بکنند. در سال های بعد نیز رهبری سازمان برای ارتباط گیری و خارج کردن نیروهای سازمان از ایران بیشترین استفاده را از مرزهای اتحاد شوروی و افغانستان کرد. اما در عین حال استقرار رهبری در اتحاد شوروی بخاطر سیستم بسته با دنیای خارج، آنجا محدودیت های زیادی را به کمیته مرکزی تحمیل کرده بود. رهبری سازمان از روزهای اول استقرار خود در اتحاد شوروی تمامی تلاش خود را برای استقرار در آلمان شرقی کرد. این موضوع در مذاکراتی که با روابط بین المللی حزب کمونیست اتحاد شوروی انجام داد در میان گذاشته شد. اما آلمان شرقی بطور رسمی پاسخ منفی به این تقاضای رهبری سازمان داد. استقرار رهبری سازمان در تاشکند پیآمدهای منفی فراوانی از جمله در نظارت بر تشکیلات داخل داشت. فقط یک نفر ماهی یک بار می توانست به غرب مسافرت بکند. اگر رفت و آمدها آزاد بود و تعداد بیشتری از رهبری سازمان به تناوب می توانستند به غرب مسافرت بکنند و از نزدیک وضعیت و موقعیت و نحوه ارتباطات کمیته های ارتباطی را با مسئولین داخل کشور می دیدند. رهبری سازمان می توانست شناخت بیشتری از داخل و مشکلات و موانع فعالیت تشکیلات داخل کسب بکند. متناسب با آن تصمیمات مناسبی اتخاذ بکند.
۲۳. شرایط زندگی در اتحاد شوروی و امکانات محدود آن برای سفر و ارتباط گیری و هدایت تشکیلات داخل، رهبری سازمان را بر آن میدارد تا ارگانهایی را برای ارتباطگیری مستمر و موثر با تشکیلات داخل تحت عنوان “کمیتههای ارتباطی” تشکیل دهد. کمیتههای ارتباطی در ۳ نقطه (ترکیه، فرانسه و آلمان) تشکیل میشود. مسئولیت هر کدام از کمیتهها با یکی از اعضای کمیته مرکزی مستقر در اروپا بود. هدایت و ارتباطات تشکیلات داخل سازمان بر عهده این کمیتههای ارتباطی قرار داشت که در ارتباط و تحت نظارت شعبه مرکزی تشکیلات بودند. در مواردی نیز رهبری سازمان دیدارهایی را با مسئولین گروههای مرکزی و مستقل را در افغانستان و اتحاد شوروی تدارک و انجام دادهاند.
در گزارش های موجود از جمله گزارش های که از طرف ارگان های مسئول و شعبه مرکزی تشکیلات بر ضعیف بودن کمیته ارتباطی مستقر در اروپا و عدم انجام تمام و کمال وظایف توسط برخی کمیته ها تاکید میشود.
اتکا شعبه مرکزی تشکیلات سازمان به کمیته های ارتباطی که عمدتا متکی بر تلفن و مکاتبه پستی در مواردی هم فرستادن پیک بوده اند، برای رهبری سازمان تشکیلات داخل کشور ناکافی بوده است. از جانب رهبری تلاش شد که رفقای مختلفی از شعبه مرکزی تشکیلات برای سرکشی به این کمیته ها از تاشکند به اروپا سفر کنند. این امر در مورد یک رفیق مقدور گردید. در آن سال ها محدودیت جدی برای رفتن رفقا از اتحاد شوروی به غرب وجود داشت. اگر امکان سفر رفقای رهبری بیشتری به غرب وجود میداشت، امکان دیدن نقاط ضعف و قوت این کمیته ها و امکان تغییر و تقویت این کمیته ها فراهم تر می شد. دوما رهبری سازمان می بایستی از همان زمانی که نقاط ضعف کمیته ها محرز شد. می بایستی از راه های مختلف تلاش می کرد که افراد تازه ائی از رهبری سازمان که تجربه کافی در زمینه هدایت تشکیلات داخل را داشتند، به اروپا می فرستادند. از این طریق کمیته های ارتباطی را تقویت می کردند. حتی ترکیب و اعضای برخی از آنها را تغییر می دادند.
۲۴. وقتی با نگاه امروز به آن روزها و نوع برخورد نسبت به سیاست تشکیلاتی و نوع و شیوه فعالیت نگاه میکنیم. به این نتیجه میرسیم که با توجه به ارزیابی بالا از رژیم و موقعیت آن، نه سازمان ما و نه سایر اپوزیسیون رژیم نمیتوانستند در دراز مدت تشکیلات مخفی و سازمان انقلابیون حرفهایی گسترده ائی را سازماندهی و پیش ببرند. زمانی که ضربات سال ۶۱- ۶۲ نزدیک شد، رهبری سازمان می بایستی اعضای کمیته مرکزی و کادرهای مسئول سازمان را از زیر ضرب خارج میکرد. دست به تشکیل سازمان مخفی گسترده نمیزد. تجربه نشان داد که سازمان قادر نبود، تشکیلاتی عریض و گسترده را در شکل گروههای مخفی حفظ نماید. سازمان ما قبل از ضربات ۶۲ دارای یک تشکیلات علنی و تودهایی و گسترده در ایران بود. رهبری سازمان باید آگاهانه بجای تشکیل گروههای مخفی، شکل محفلی و خود کفا را به اعضا و هواداران خود توصیه میکرد. رهبری سازمان از طریق رادیو زحمتکشان و سایر امکانات انتشاراتی خود فقط سیاستهای خود را به میان اعضا و هوادران خود می برد. از دست زدن به هرگونه تشکیلات مخفی و هدایت مستقیم و همه حانبه از خارج کشور پرهیز می کرد.
اما با مختصات آن روزی سازمان چه بلحاظ حمل بار فدائی و حافظه تاریخی در مورد مهاجرت رهبری حزب توده ایران و چه بلحاظ نظری و سیاسی و چه به لحاظ رسالتی که رهبری سازمان و پایگاه اجتماعی آن برای خود قائل بود، امکان تصمیم رادیکال غیر عملی و غیر مقدور بود و می توانست پیامدهای ناگوار و تاثیرات مخرب داشته باشد.
سازمان خود را وارث جنبشی می دانست که در مخالفت با بی عملی چپ شکل گرفته بود. علیرغم تغییرات بنیادین نظری و سیاسی، این بار تاریخی بر سازمان سنگینی می کرد. این روحیه در تصمیم به حفظ و تداوم فعالیت گسترده نیروهای سازمان در تشکیلات مخفی و تعرض سیاسی نقش داشت.
رهبری سازمان و پایگاه اجتماعی سازمان سرکوب حزب توده ایران و سازمان را خیانت رهبری انقلاب بهمن تعبیر می کرد و رسالت خود را دفاع از انقلاب و مخالفت با خائنین به انقلاب قرار داده بود. این نگاه و احساس وظیفه در قبال انقلاب و طبقه کارگر و زحمتکشان ضرورت حفظ و گسترش تشکیلاتی مخفی و گسترده را الزامی می کرد.
چپ ایران یک تجربه تاریخی رویدادهای بعد از سالهای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ را در کارنامه خود داشت. ضرورت حفظ و ادامه حیات سازمان را بمثابه حزب پیشاهنگ طبقه کارگر ایران ضروری می دانست. هرنوع تعدیل در مبارزه سیاسی و تشکیلاتی را خیانت و خالی کردن میدان مبارزه تعبیر می کرد یا از طرف دیگران تعبیر می شد. همین درک و نگاه به رسالت حزب طبقه کارگر بود که رهبری سازمان به رهبری حزب توده ایران پیشنهاد می کند که شما به خارج بروید، ما در داخل می مانیم و به مبارزه ادامه می دهیم.
رهبری سازمان و نیروهای اجتماعی سازمان با توجه به شکست خط و مشی شکوفائی جمهوری اسلامی با فداکاری و اتخاذ سیاست تعرضی سیاسی و تشکیلاتی در پی جبران تاثیرات منفی آن خط و مشی و مصاحبه های تلویزیونی رهبران حزب توده ایران بودند. در آن مقطع جبران تاثیرات منفی آن سیاست و مصاحبه های تلویزیونی جدا از اینکه در زیر وحشیانه ترین شکنجه های قرون وسطی روحی و جسمی تهیه شده بود، اما در نگاه بخشی از نیروهای سیاسی و افکار عمومی به منزله خیانت رهبران حزب توده ایران تلقی می شد. رهبری و اعضا و کادرهای سازمان برای جبران تاثیرات منفی آنها اتخاذ سیاست قاطع دفاع از حزب توده ایران و اتخاذ سیاست تعرضی تشکیلاتی و سیاسی را لازم می دانستند.
علاوه بر اینها نگاه نظری ـ سیاسی سازمان به ساختارهای حزبی و سازماندهی تشکیلاتی، ناشی از آموزه های لنین بود. لنین وجود و حفظ سازمانی از انقلابیون حرفه ائی را برای حزب کمونیست حیاتی و ضروری می دانست. رهبری سازمان در آن مقطع تاریخی قادر نبود خود را فرای لنین قرار دهد و تصمیماتی غیر از آموزه های لنین اتخاذ کند.
مشی سیاسی و تشکیلاتی سازمان از چنین نگاهی ریشه می گرفت. به همین خاطر هر چند تنزل رابطه سازماندهی سیاسی ـ تشکیلاتی سازمان به رابطه ائی صرفا سیاسی درست و عملی بود، اما با مختصات آن زمان سازمان که در بالا شمرده شد، عملی و مقدور نبود.
اما رهبری سازمان در چارچوبه سیاست های آن زمانی خود، با اتخاذ سیاست عقب نشینی و عدم اتخاذ سیاست های تعرضی و رادیکال، می توانست از دامنه ضربات بکاهد.
۲۵. امروز که با مطالعه و بررسی تمامی اسناد و تلاش های رهبری سازمان و اعضا و کادرهای داخل کشور چه آن زمانی که به رهبری حزب توده ایران پیشنهاد دادند که شما برای حفظ و ادامه حیات جنبش کمونیستی ایران به خارج بروید ما می مانیم و جای خالی شما را پر می کنیم و چه زمانی که مجبور به مهاجرت شدن و چه زمانی که در مهاجرت شبانه روز تمامی هم و غم خورد را سازماندهی تشکیلات داخل قرار دادند و چه زمانی که زیر آوار بررسی شکست سیاست های شکوفائی به اختلاف برخوردند، به این واقعیت پی می بریم که علیرغم تمامی این فراز و فرودها، رفقای ما در خارج و داخل کشور با تمامی نیرو و توان و عشق به آینده به فعالیت و تلاش ادامه دادند. در مقابل این اراده و نیروی بیکران و عظیم، در مقابل رفقائی که در زندانها و شکنجه گاه های رژِیم از آرمان ها و اعتقادات خودشان دفاع کردند. باید سر تعظیم فرود آورد و به همه آنان درود فرستاد. نباید بررسی و نقد عملکرد آنان ذره ایی در صداقت و پاکی و تلاش هایشان تردید بوجود بیاورد.
با ضربات سال ۱۳۶۵ به تشکیلات سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و با تصمیم کنگره دوم سازمان مبنی بر این که سازمان تشکیلات مخفی و حرفه ایی در داخل کشور ندارد، یکی از فرازهای فعالیت های تشکیلاتی و مخفی سازمان در ایران به پایان رسید. اما فعالیت و تلاش های فدائیان خلق ایران در داخل همچنان در اشکال نو ادامه پیدا کرد. فدائیان خلق و جنبش چپ با کسب تجربه از فعالیت های گذشته در اشکال نوین قطعا به فعالیت و حضور پرشور خود در داخل کشور در راه آزادی، عدالت اجتماعی، دمکراسی و سوسیالیسم ادامه خواهند داد.
شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۲۰-۲۱ خردادماه ۱۳۹۱ (۹-۱۰ ژوئن ۲۰۱۲)