پس از ریاست جمهورى احمدى نژاد سانسور کتاب در ایران تشدید یافته است و حتى تجدید چاپ کتابهائى که قبلا انتشار یافتهاند نیز با موانعى مواجه شده است. اخیرا نیز از برگزارى مجمع عمومى نویسندگان ممانعت بهعمل آمد و در نمایشگاه کتاب در اردیبهشت ٨۵ نیز آثار گلشیرى، تاریخ اجتماعى ایران اثر مرتضى راوندى و زندگىنامه مصطفى شعاعیان را پس از چند روز از گذشت نمایشگاه جمعآورى کردند. اما از سوى دیگر با توجه به سیاست رژیم در اشاعه و گسترش فرهنگ واپسگرایانه در جامعه اغلب کتابهائى که در ایران انتشار مىیابند از نظر محتوى با دیدگاههاى ارتجاعى و خرافى رژیم مطابقت دارد، بهعنوان مثال مىتوان از انتشار کتابهایى مانند داستانهاى بىمایه و احساسبرانگیز اقتباس شده از فیلمهاى هندى، رمانهاى سطحى و زندگىنامه سران رژیم. که در کتابهاى اخیر سران رژیم بهنحو اغراقآمیزى درباره مبارزات خستگىناپذیرخود علیه رژیم شاه قلمفرسائى مى کنند و مبارزات نیروهاى چپ و ملىگرا را بىاهمیت و بدون تاثیر جلوه مىدهند و به انتشار کتابهایى مانند” اثرات دعا و نیایش” یا” کلیات تعبیر خواب” و یا “صلوات هدیه خدا” که فاقد ارزش علمى مىباشند مبادرت مىورزند.
اما هدف این نوشتار بررسى دو جلد کتاب با عنوانهاى ” طیب در گذر لوطىها” و”سرگذشت لوطىها” است که اخیرا در ایران انتشار یافتهاند.محتواى این دو کتاب شامل شرح حال کلانلاتها و چاقوکشها و یا به اصطلاح لمپنها گندهلاتها مىباشد. تعریف و تمجید و اسطورهسازى از این لاتها و معرفى آنان بهعنوان مردانى با خصلتهاى انسانى و ویژگىهاى والاى اخلاقى و خدمتگزار و پشتیبان مردم، نشانگر فاجعهاى فرهنگى است که مسلما بر بخشى از جوانان میهنمان اثرى ویرانگر بر جاى خواهد گذاشت، با بررسى نحوه زندگى و چگونگى عملکرد آنان در جامعه مشخص مىشود که آنها نه تنها حامى مردم نبوده و به ارزشهاى اخلاقى پاى بند نبودند بلکه افرادى شرور، زورگوو فرصتطلب نیز بودهاند و در مقاطع حساس بهعنوان مزدور توسط دو رژیم شاه و جمهورى اسلامى در برابر تودههاى مردم و خواستهها و منافع آنان قرار گرفتهاند. این کلانلاتها از طریق باجگیرى، قاچاق مواد مخدر ایجاد مکانهائى براى مصرف مواد مخدر و قمار و یا اخذ درآمد زنان تنفروش ارتزاق کرده و ثروت اندوختهاند و با عربدهکشى و چاقوکشى در محلات فقیرنشین، به قول خودشان نفسکش مىطلبیدند و به این ترتیب آرامش نسبى ساکنان فقیر و زحمتکش محله را بههم میزدند.
رژیم شاه و جمهورى اسلامى در استفاده از این عناصر لمپن و طفیلى جامعه براى پیشبرد مقاصد و اهداف خود در شرایط حساس براى بقاء و تداوم حاکمیت خویش دارى وجه اشتراک هستند. پس از شهریور ٢٠ و ضعف نظام حکومتى شاه و توانمندى احزاب و نیروهاى سیاسى که داراى پایگاه تودهاى بودند، دربار و نیروهاى طرفدار سلطنت از نیروى لاتها و چاقوکش ها براى تهاجم و ضربه زدن علیه نیروهاى مترقى و مردمى استفاده مىکردند. کلانلاتها که از قدرت سازماندهى خردهلاتها و افراد ناآگاه برخوردار بودند در راُس نیروهاى آشوبگر و سرکوبگر قرار داشتند. اوج استفاده گسترده و سرنوشت ساز از این عناصر مزدور در کودتاى ٢٨ مرداد در تاریخ معاصر ما ثبت شده است. پس از کودتاى ٢٨ مرداد کلانلاتها به پاداش خدمت به دربار و خیانت به مردم به موقعیت مالى و اجتماعى ممتازى دست یافتند و شاه بهطور رسمى آنان را در دربار بهحضور پذیرفت و از آنان قدردانى کرد.
عکس شماره ١ که طیب حاج رضائى، حسین رمضان یخى و محمود مسگر را در برابر شاه با دستههاى گل نشان میدهد، سند معتبر، گویا و رسواکنندهای از حامیان رژیم شاه در کودتاى ٢٨ مرداد است و این واقعیت را آشکار مىکند که عاملان اصلى کودتاى ٢٨ مرداد عقبماندهترین و شرورترین اقشار جامعه و مشتى باجگیر و چاقوکش بودند که تاج و تخت را با تیغه چاقو وارعاب و تهدید مردم به شاه باز گرداندند. بههنگام قدردانى و سپاس از این چاقوکشهاى حرفهاى صدها نفر از فرزندان آزاده مبارز و اندیشمند میهن مان مانند کیوان، کریمپور شیرازى، سیامک، مبشرى، دکتر مصدق و دکتر فاطمى در زندانها زیر شکنجههاى وحشیانه قرار داشتند و بعضى از آنان در انتظار حکم اعدام بودند. اینک بهطور اختصار به زندگى تبهکارانه چاقوکشهائى که در حضور شاه قرار داشتند اشاره میکنم:
١- طیب حاج رضائى – طیب باجگیر میدان میوه و ترهبار تهران بود و بارها بهجرم چاقوکشى زندانى شده و یکبار بهجرم قتل به ٣ سال زندان محکوم گردید. طیب در کودتاى ٢٨ مرداد نقشى فعال داشت پس از کودتا امتیاز واردات موز به او واگذار شد، در سال ٣۹ بهمناسبت تولد فرزند شاه مسیر عبور نوزاد شاه را از بیمارستان تا کاخ مرمر چراغانى کرد و طاق نصرت بر پا ساخت. طیب به پاس وفادراى به شاه عکس شاه را با تاج روى بدنش خالکوبى کرده بود، طیب در سال ۴٢ در تظاهرات ضد رژیم شرکت داشت و به اعدام محکوم گردید. او در مورد شاه و کودتاى ٢٨ مرداد گفته بود شترى را که خودم روى پشت بام بردم خودم آن را پائین خواهم آورد.
٢- حسین رمضان یخى- حسین نیز یکى از لاتهاى معروف تهران بود که طبق گفته یکى از مصاحبهکنندگان در کتاب “طیب در گذر لوطىها” حسین رمضان یخى پنج بار مرتکب قتل شده بود او نیز از طریق باجگیرى ثروت اندوخته بود.
٣- محمود مسگر- یکى از لاتها و باجگیران قلعه شهر نو بود که بر اساس گفته یکى از اعضاى خانوادهاش در کتاب “از سرگذشت لوطىها” در منطقه شهرنو داراى ۶٠ باب مغازه و یک سینما بود.
عکس٢ ناصر جیگرکى را در لباس رسمى در یکى از کاخهاى شاه نشان میدهد. ناصر جیگرکى از لاتهاى معروف تهران بود که در قصابخانه تهران کار میکرد. او پس از کودتا به پاس خدماتش به ریاست صنف جگرفروشى برگزیده شد و در دربار به حضور شاه رسید.
در نظام جمهورى اسلامى نیز مانند تمام نظامهاى خودکامه که فاقد پایگاه مردمى هستند از وجود لاتها، چاقوکشها و لمپنها براى مقابله با نیروهاى آزادیخواه سود جسته است. در آغاز انقلاب مقامات جمهورى اسلامى به سازماندهى لاتها اقدام کردند، در این راستا هادى غفارى نقش فعالى در این زمینه داشت. در جریان انقلاب فرهنگى و مقاومت دانشجویان در برابر تهاجم رژیم، لاتها و لمپنها که سازماندهى شده بودند، نقش اساسى را در سرکوب و بیرون راندن دانشجویان از دانشگاهها بهعهده داشتند. در آغاز انقلاب تعداد زیادى از چاقوکشها و تبهکاران جذب کمیتهها شدند. یکى از شاخصترین آنان ماشاءالله کاشانى معروف به ماشاءال قصاب بود که ریاست حفاظت از سفارت آمریکا را قبل از تسخیر بهعهده داشت در آن زمان سازمان مجاهدین سوابق چاقوکشى و سوء استفاده هاى او را در اخذ رشوه از متقاضیان ویزا افشاء کردند.
همواره پیوند دیرینهاى بین لاتها و روحانیون وجود داشته است زیرا این دو قشر براى پیشرد مقاصد خود بهیکدیگر نیازمندند. قبل از کودتاى ٢٨ مرداد شعبان جعفرى محافظت دو تن از روحانیون سرشناس یعنى آیتالله کاشانى و فلسفى واعظ معروف را بهعهده داشته است. اگر چند ماه قبل از انقلاب شعبان جعفرى یکى از موثرترین عوامل کودتا که طبق اعترافات خودش ضارب دکتر فاطمى، انجوى شیرازى و کریمپور شیرازى بوده است با روحانیت بیعت میکرد اکنون از او هم بهعنوان یکى از اسطورههاى جمهورى اسلامى یاد مى شد. گردانندگان اصلى مراسم مذهبى ماه محرم نیز اغلب لاتها و لمپنها بودهاند چنانکه بزرگترین دستههاى عزادارى را طیب و حسین رمضان یخى به راه میانداختند.
اکنون نیز یاران قدیمى و دستپروردگان آنان در برپائى مراسم مذهبى فعال هستند. مورد دیگرى که در این دو کتاب به آن اشاره میشود اشاعه خرافهپرستى است چنانکه بعضى از مصاحبهکنندگان در این کتابها القاء مىکنند که لمس کردن و بوسیدن علمها و طوقها که در مراسم سینهزنى انجام میشوند موجب شفاى بیماران میشود، در شرایطى که آثار و نوشتههاى ارزشمند علمى و ضد خرافهپرستى دچار سانسور میشوند و نویسندگان آزاده و اندیشمندى مانند مختارى پوینده و سعیدى سیرجانى و سلطانپور به قتل میرسند و آزادیخواهانى مانند زرافشان، سلطانی، جهانبگلو، باطبی، فیض مهدوى و هزاران آزاده دیگر به بند کشیده میشوند. رژیم تعمدا و هدفمند با انتشار چنین کتابهائى تلاش میکند تا از چاقوکشها، اسطوره و نماد انسانیت بسازد و آنانرا بهعنوان الگوى جوانمردى به جوانان تحمیل کند. زیرا این قشر با روحانیت اشتراک منافع دارند و در شرایط حساس به فرمان حاکمیت با چاقو و چماق در برابر نیروهاى آزادیخواه صفآرائى خواهند کرد.
جمهورى اسلامى با عملکرد ارتجاعى خود عامل ترویج خشونت و چاقوکشى است در خیابانها و فروشگاهها، انواع چاقوها، گرز و چماق، آلات نزاع و قتاله بهفروش میرسد که بدیهى است کارکرد آنها فقط در موارد دعوا و نزاع مىباشد و بهعلت عدم امنیت در جامعه بهویژه براى زنان، بعضى از زنان به ناچار براى دفاع از خود در برابر تهاجم مردان با خود چاقو حمل مىکنند. همه روزه در ایران شاهد مسائل ناگوارى هستیم. مردم که از فشارهاى حاکمیت در تمام عرصهها به تنگ آمدهاند و از مشکلات اقتصادى و بر آوردن هزینههاى زندگى عاصى اندْ، بر اثر اختلافات جزئى که در فضائى آرام و منطقى قابل حل است اغلب با چاقو یکدیگر را مجروح ساخته و یا به قتل میرسانند. در شرایط کنونى میهن مان فرهنگ چاقو کشى و لمپنیسم به مانند دیگر مشکلات اجتماعى متاسفانه همچنان روند صعودى طى میکند.