فروغ تاجبخش که همگان او را به “مادر لطفی” می شناختند، با چشم پوشیدن بر جهان، بسیاری از درونمرز و برونمرز را در اندوه نشاند و رفت. او برای خیلی ها یک یارو یاور و برای شماری زیادی مادری دلسوز بود.
پنج دهه از زیست نود سالهی مادر لطفی یا به به دلهره و سوگواری گذشت یا که ایستادگی و همدردی. از لحظۀ گام نهادن فرزندش انوشیروان لطفی در سیاست تا سحر گاه ۲۱ بهمن ۹۷، که با خیل دوستدارانش برای همیشه وداع گفت.
این “ننه دلاور” را، هم شکنجه گران “کمیته مشترک” و اوین شاه به پیگیری وضع فرزند می شناختند و هم قاتلان هزاران انسان در چهل سال گذشته، چونان پرسشگری جسور پیرامون جنایت. مادر لطفی از ستبر پایه های جنبش دادخواهی جانباختگان زیر شکنجه های مرگبار و پای چوبه های دار نظام اسلامی بود.
او در هر سالروز کشتار تابستان سال ۶۷، در ایام نوروز و یا که در مناسبت هائی، به بازماندگان شمار زیادی از جانباختگان تلفن می زد و در منزلش پذیرای آنها می شد. خانهی مادر، برای هر دردمند عزیز از دست داده، یک میعادگاه به شمار می رفت. او برای جوانانی از این رنج دیدگان، جشن راه می انداخت و به خانه هایشان شادی می برد. منزلگه امید بود و هر داغدار و داغدیده از دست این نظام خونریز را، یک سنگ صبور. بخشنده مادری که برهدایای دریافتی از دوستدارانش، خود نیز چیزی می افزود تا نیازمندانی از میان بازماندگان را دلشاد سازد. خود در دل گریان بود اما با دیگر دردمندان، گشاده رو و خندان. روحیه می داد و امید می آفرید. بزرگواری اش در همین “کوچک”کارهایش بود طی همۀ سی سال گذشته، و زندگی اش گذران به همین بزرگی ها. مهرورزی پیش او یک پیشه بود و خلق و خو؛ که مبارزۀ سترگ علیه حکومتی قاتل را بی صدا پیش می برد.
اقدام تاریخی ماندگار مادر لطفی در سپهر سیاسی ایران، بنیانگزاری نهاد “مادران خاوران” بود بهمراه همانند درد کشیدگانی پیگیر، از پیرسال و میانسال گرفته تا جوان و کودک. او با مایه گذاری از جان و دل، این نهال آب داده با اشگ و خون را تا به آخر مراقب ماند و در این گزینش درخور ارزش بسیار و توام با ابراز اراده برای آن، هرگز از پا ننشست.
“مادران خاوران” دست در دست هم، از فرو بردن انگشتان زخمناک جستجوگر در خاک سرد و سفت گورهای بی نام و نشان خاوران آغاز کردند تا نشانه ای از فرزندان بر گیرند. این جمع، و مادر لطفی در زمرۀ ثابت قدم های آن، خیزش برای درهم شکستن سکوت گورستانی در باره قربانیان جمهوری اسلامی را از زمهریر زمستان تا تفتان تابستان و زیر دشنام و باتوم “سربازان گمنام امام زمان” پایدار نگهداشتند تا به بر بنشانند. آنها کامیاب شدند و او یکی از برجستگان آن “خاوران” همیشه گریان، که اینک سر در گریبان غم برای این مادر نیز می گرید.
مادر لطفی اما خوش بیار هم بود که توانست شاهد قدرشناسی فرزندانش شود. بخاطر هر آنچه که توانست انجام دهد و برایشان به جان بکوشد. حدوداً پنج سال پیش بود که جمعی از فدائیان خلق، طی مراسمی برای بزرگداشت مادر لطفی در پاریس، تلاش های سترگ وی را ستودند و در ابراز احترام به مبارزه شایان او و نهاد “مادران خاوران” در شکستن سکوت علیه جنایت، بپا خاستند و دست و روی این سپید مو را بوسه باران کردند. در متن خوانده شده به این مناسبت، وقتی مادر لطفی این شنید که کار “مادران خاوران” ایران با مادران میدان “مایورکای” بوینوس آیرس، مادران حماسه سرای آتن سرهنگان، دادخواهان شیلی پینوشه و دیگر بازماندگان بپاخاسته علیه جباران در هر کجای جهان پهلو زده و هم ارز ارزیابی می شود، شادی و غرور را در عمق چشمانش به شکوفه نشاند. پیام، چنین پایان می یافت: “مادر! این گردآمدن به حرمت تست ولی از طریق تو به یاد و احترام همۀ مادران، پدران، همسران و فرزندان جانباختگان راه آزادی در هر دو حکومت شاه و جمهوری اسلامی. این بزرگداشت ها بیگمان در قیاس با مرارت دیدن های شماها هنوز قطره را مانند در برابر دریا. ما را کجا توان آن است تا سپاسگزار و شایسته ارج نهی تو و درد کشیدگانی چون تو باشیم؟ پس بگذار به همان جاودانه ترین نشانهی هستی عمل کنیم که زیباترین نیز هست. چونان فرزند، بر دستان مهربان تو گرامی بانو، بر گونه های همواره زندگی گونه ات و بر سپید موی مادرانه ات، بوسه ای قدردان زنیم و ترا رفیق مادر خطاب کنیم! »
“خاوران” مگر از حافظه ها پاک می شود؟ بهخاطرسپاری آن در گسترۀ وسیع، تازه در آغاز راه است.
“مادران خاوران” کی از یاد می روند؟ که امر برپایی و ماندگارسازی دادخواهی، ثبت تاریخ است.
و نام مادر لطفی کجا و چگونه زدودنی از صفحه تاریخ؟ او رفیق مادری است فراموش ناشدنی.
هیئت سیاسی ـ اجرائی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)
۲۳ بهمن ۱۳۹۷ (۱۲ فوریه ۲۰۱۹)