از زمانی که دولت اسرائیل بطور مشخص حمله نظامی به ایران را مطرح کرد و برخی از دولتهای غربی پشتیبانی ضمنی خود از حمله نظامی را اعلام کرده اند، اقدامات زیادی توسط دول غربی جهت فشار آوردن به جمهوری اسلامی و بحثهای داغی حول حمله نظامی احتمالی به ایران میان محافل و نیروهای سیاسی ایران شکل گرفته اند.
موضوع خطر حمله نظامی به ایران و مباحث حول آن، البته چندین وچند سال است که در میان ایرانیان مطرح است. در دوره ریاست جمهوری بوش پسر، این بحث ها شدت گرفت. اما این بار بنظر می رسد هم خطر جدیتراز قبل است، و هم مباحت حول آن. برخی از نیروهای سیاسی ایران که خوشبخانه اندک اند، آشکارتر از قبل به دفاع از حمله نظامی دولت های خارجی به ایران برخاسته اند. بخشی از آنها مردم ایران را ناتوان از برون رفت از وضعیت موجود، رها شدن از ولایت فقیه و ساختن حاکمیت دمکراتیک – ملی خود می دانند، و از فرط ناامیدی از مردم و خود دست بە دامن ناجی های قدرقدرت برای حمله نظامی و بمبارن کشورشان شدەاند. البته برخی از آنان سودای دیگری در سردارند که مجال پرداختن به آن در اینجا نیست.
برخلاف نظر مدافعان حمله نظامی دول خارجی به ایران، که آن را تنها راه رهائی از ولایت فقیه و استقرار دمکراسی در ایران می دانند، حملات نظامی و جنگ نه تنها برای مردم، جامعه و کشور ما، بلکه برای همسایگان ما نیز آنقدر مخرب و ویرانگر خواهد بود. نە آنان و نە مردم کشور ما در این سونامی نظامی و جنگ، سالهای درازی نخواهند توانست کمر راست کنند.
لازم است به این بخش از هم میهنان یادآوری شود که ایران در صد سال اخیر، به چنان مرحله ای از رشد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی رسیده است که اگر بدرستی هدایت، رهبری و اداره شود، می تواند به جامعه ی دمکراتیک، توانمند و توسعه یافته در منطقه فرابروید.
روشن است که ولایت فقیه سد عمده در راه دمکراتیزه شدن کشور و تبدیل شدن آن به کشوری توانمند و توسعه یافته بوده، و جامعه و مردم باید از آن رها شوند. اما درعین حال لازم است تاکید شود که شهروندان و مردم و جامعه ما برای دمکراتیزه کردن مناسبات درونی خود و برقراری حاکمیت دمکراتیک و ملی خود بجای ولایت فقیه و برقراری رابطه عرفی و مسالمت آمیز و همکاری با همسایگان و دیگر ملل و دول، به حملات نظامی دولتهای خارجی و ولایت برآمده از حملات نظامی و بمبارانهای دول خارجی و متکی بر آنها نیز نیازی ندارند.
بازهم بر خلاف طرفدران حمله نظامی اسرائیل و دیگر دول خارجی به ایران، بر این نظر باید بود که مردم ایران و اپوزیسیون آزادی خواه، عدالت جو و میهن دوست جامعه ما می توانند با تکیه بر نیروی فکری، فرهنگی و انسانی خود و بدون حمله نظامی و بمبارانهای دولت های خارجی، راسا از ولایت فقیه رها بشوند، و در پناه آزادی و دمکراسی و حاکمیت دمکراتیک – ملی خود، خانه و کاشانه خود را بسازد.
اگر حملات نظامی و بمباران و جنگ نابرابر و وحشی که پیشرفته ترین تکنولوژی و سلاحها و روشهای جنگی درآن بکار گرفته خواهد شد، شروع شود، مردم و کشور ما نه تنها بخش بزرگی از فرزندان و پدران و مادران و سرمایەهای فکری، فرهنگی، معنوی و بسیاری از دستاوردها و امکانات صنعتی و فنی و ساختاری بدست آمده در صد سال گذشته خود را از دست خواهد داد، بلکه ممکن است درگیر یک جنگ داخلی شده، تن واحدش نیز پاره پاره شود و زخم و درد و فلاکت درون کشوری و درون خانگی بر زخم ها و دردهای تا کنونی اضافه شود.
خوشبختانه تا این لحظه توافقی میان دولتهای غربی بر سر حمله نظامی به ایران حاصل نشده ولی این به این معنا نیست که امکان و احتمال توافق میان آنها برای حمله نظامی وجود ندارد. خطر جدی است. شرایط و فضا برای حمله نظامی و دفاع نظامی تدارک دیده می شود. وقتی که شرایط برای حملات نظامی تدراک دیده می شود و فضا برای آن ساخته می شود، هر لحظه ممکن است حتی در نتیجه خطایی کوچک از جانب یکی از طرفین، آتشفشان وحشی جنگ دهان بازکند، و دریائی از آتش بسوی خودی و غیر خودی روانه کند. باید قبل ازحملات نظامی و آغاز جنگ و باریدن بمب و گلوله و آتش بر سر مردم ومیهن خود و همسایگان، تلاش همه جانبه ای برای کاهش خطر و متوقف کردن آن بعمل آورد. برای کند کردن و جلوگیری از حرکت ماشینهای جنگی بسوی جنگ باید هم در داخل و هم در خارج کشور بسیج همگانی و ملی را تدارک دید. خاطرمان باشد که طرح حمله نظامی دولت امریکا به عراق، تحت عنوان – op1003 -، درسال ۱۹۹۶-۱۹۹۸– تصویب شده بود و چند ماه بعداز ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ و قبل از حمله نظامی به عراق باز خوانی و بازسازی شد، و تحت نام «طرح تولید» بالاخره به اجرا گذاشته شد. این دیگر روشن شده است که حمله نظامی دولت بوش به عراق ربطی به انرژی هسته ای و خطر بمب سازی صدام حسین نداشت. دولت بوش و هم پیمانانش عراق را “دوست داشتند” و می خواستند به بهانه خطر سلاح هسته ای و دست داشتن صدام حسین در تروریسم القاعده، عراق را زیر نگین خود در منطقه درآورند و درآوردند. هم آمریکا و هم اسرائیل و دیگر شرکا به لحاظ علمی و فنی و امکاناتی بخوبی می دانند که اگر جمهوری اسلامی بمب هسته ای داشته باشند، و بخواهد از آن استفاده کنند، آنها این امکان را دارند و می توانند آنرا در جا نابود و همراه آن ایران را ویران کنند.
گفتیم خطر این بار جدی تراز قبل است. اگر خامنه ای و دیگر یارانش موافق ورود به جنگ نیستند، می توانند و باید بهانەهای دولتهائی نظیر اسرائیل و برخی نیروهای تندرو و راست افراطی امریکا و اروپا و نگرانی دیگر دولتهای غربی و همسایگان ایران و افکار عمومی جهان درباره خطر هسته ای را رفع و دفع کنند.
اگر خامنه ای و احمدی نژاد راست می گویند که «دوره بمب اتمی سپری شده است»، و «پروژه اتمی ایران در جهت صلح آمیز و برای تامین نیازهای داخلی است»، و اگر حقیقتا همه چیز روشن وشفاف است، قاعدتا نباید بهانه بدست دولت اسرائیل و آمریکا و برخی نیروهای راست افراطی و تندرو بدهند.
واقعیت این است که رهبر نظام و دیگر مقامات ولائی نه تنها دست از سیاستهای ماجراجویانه برنداشته و اقدامی در جهت دفع بهانەها و رفع نگرانیها به عمل نمی آورند، بلکه با ادامه سیاستهای ماجراجویانه انرژی هسته و خارجی از یکسو، و سیاست های استبدای و سرکوبگرانه و مخرب داخلی از سوی دیگر، بهانەها و نگرانیها را بیشتر کرده و خطر حمله نظامی به ایران را فراهم تر می کنند. تصمیم مجلس مبنی بر پائین آوردن رابطه دولت ایران با دولت انگلیس، تایید آن از طرف شورای نگهبان و حمله به سفارت خانه انگلیس از جمله ماجراجوئی ها و سیاستهای تشنج آفرین و خطر ساز ولایت فقیه است.
لازم است صراحتا اعلام و تاکید شود که رهبر و مقامات جمهوری اسلامی ایران حق ندارند با تحلیل ها و ارزیابیهای خودغرضانه، عوامفریبانه، غلط و غیر واقعی از قدرت خود و آمریکا در منطقه و جهان و از اختلافات و توازن قوا در جهان و منطقه، جامعه و مملکت را به کام خطرات خانمان سوز و ایران برباد ده ببرند. رهبر و دیگر مقامات جمهوری اسلامی باید ادعاهای دهن پرکن، مردم فریبانه و خودفریبانه رهبری جنبشهای منطقه را کنار بگذارند.
باید به رهبر جمهوری اسلامی و دیگر سران آن اخطار داد که در ایجاد این شرایط خطرناک مسئول اند. باید دراسرع وقت بجای بحران سازی و جنجال آفرینیها و تشنج افزائی های بیشتر، بهانەها را از دولت اسرائیل و دولت های حامی آن گرفت. امروز کلید رفع و دفع بهانەها و نگرانی ها در دستان ولی فقیه و مسئولین نظام است.
مردم ایران نمی خواهند بخاطر دستیابی به اورانیوم غنی شده و دخالت در امور داخلی دیگر ملل و کشورها، جان و مال و ناموس و ثروت ملی و مملکت خود را زیر بمب و موشک و توپ و تانک و تفنگ و چکمەهای سربازان دولتهای متجاوز ببینند. آنان شاهد و ناظر کشته و زخمی شدن صدها هزار انسان درعراق و لیبی، شاهد ویرانی عراق ولیبی و بە غارت رفتن ثروت ملی خود بدست آمریکا و شرکا هستند. ایرانیان نمی خواهند وطن، خانه و کاشانەاشان ویران، و غرور ملی اشان شکستە و جریحه دار شود. به سیاستهای استبدادی و مخرب داخلی و سیاستهای مداخله جویانه و ماجراجویانه خارجی باید پایان دادەشود.
توقف سیاستهای ماجراجویانه انرژی هسته ای و تغییر آن، توقف سیاستهای خارجی ماجراجویانه و مداخله گرانه تاکنونی ولایت فقیه و تغییرآن، می تواند گام های عملی برای به عقب انداختن و بە شکست کشاندن سیاستهای جنگجویانه و ماجراجویانه دولت اسرائیل و محافل راست افراطی و جنگجوی امریکا و برخی دولتهای اروپائی باشد. اگر ولی فقیه و دیگر دولتمردان جمهوری اسلامی مخالف حمله نظامی اند، امروز باید خطر را رفع کنند. فردا دیر است. با تدارک نظامی و هارت و پورت های فرماندهان نظامی، مجلس و شورای نگهبان شرایط و فضا برای افزایش خطر و حمله نظامی و ورود به جنگ بیشتر می شود نه کمتر.
در عین حال لازم است تاکید شود که مسئولیت حملات نظامی به ایران بخاطر سیاستهای ماجراجویانه اتمی و مداخله جویانه ولایت فقیە در منطقه، و به جنگ و خون ریزی کشاندن ایران و ایرانیان، به فلاکت و بدبختی و مصیبت نشاندن مردم و جامعه ما، با دولتهای آغاز کننده حملات نظامی و جنگ است. حمله نظامی به ایران هیچگونه مشروعیت قانونی و حقوق بشرانه ندارد، و تجاوز غیرقانونی و بی شرمانه و آشکار به مردم و جامعه و کشور ما خواهد بود. مطمئنا مردم ترک، فارس، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و لر ایران چنین تجاوزاتی را بی پاسخ نمی گذارند. مردم ما این تجاوز را تحمل نخواهند کرد.