از ظاهر امر چنین بر میاید که فصل تعیین دستمزدها پایان یافته تلقی شده و با سکوت کارگران مواجه میشود. داد و هوار ریاکارانه خانه کارگر و شوراهای اسلامی را نباید جزو مبارزه مستقل کارگر و حضور او در صحنه قلمداد کرد و جدی گرفت و یا به آن دل خوش کرد.
صحبت از این نیست که کارگران به این افزایش دستمزد ” اگر اسمش را افزایش دستمزد هم بگذاریم” راضی اند، یا اعتراض ندارند یا دلشان خون نیست! مساله این است که طبقه کارگر نماینده و سخنگو ندارد. نماینده کارگرشده خانه کارگریها و شورای اسلامی ها که خودشان این مصوبه را تایید و امضا کرده اند.
تازه رییس کانون عالی انجمنهای صنفی کارفرمایی تهران به این میزان ناچیز افزایش دستمزد هم راضی نیست . آنها میگویند چرا اقزایش دستمزد در بخش دولتی ۱۰% و در بخش خصوصی ۱۵% است؟ و بعد میگویند قیمتها را تثبیت کردند بنابراین ما دستمزد را افزایش نمیدهیم. اینها میگویند با هر نوع کنترل اقتصاد مخالف است. و حتی شایع است که نمایندگان کافرما همین افزایش ۱۰-۱۵% را هم امضا نکرده اند.
خانه کارگر و شوراهای اسلامی با توافق کارفرماها چیزی به نام افزایش دستمزد این وسط انداخته اند و دارند مزه مزه میکنند تا ببینند عکس العمل چیست. تا ببینند که، چه میگوید. منتظرند ببیند قضیه همینطوری سهل و ساده میگذرد و تمام میشود؟ داد و هوارهای خانه کارگریها جزیی از تاکتیک کارشان است. از یک طرف به کارگر تعرض میکنند و از طرف دیگر همانها کلاه عوض میکنند و میان اینور و نماینده کارگر میشوند و اعترا ض میکنند. آقا رفته قراردادش رو به اسم کارگر امضا کرده و برگشته به خدم و حشم اش میگوید اعتراض کنید!
تکلیف کارگر چیست؟
هر تک کارگری میداند که ماهی ۱۲۲ هزار تومان یعنی هیچ. یعنی کمتر از مخارج زندگی یک نفر. حالا ۵-۶ نفر عضو خانواده کارگر چه بخورند، چه بپوشند و خرج دارو و تحصیلات بچه ها چه میشود، برایشان اهمیتی ندارد! طبقه کارگر نباید این را قبول کند،
این اولین پیام و اولین گام است.
مساله بعدی این است که کارگران بنشینند و بگویند چقدر نیاز دارند و مبنا چیست. حتی اگر ۳۰۰ هزار تومان حد خط فقراست، تازه با ۳ برابر شدن دستمزدها به حد خط فقر میرسد. قانع شدن کارگر به خط فقر خود یک فاجعه است برای جامعه انسانی.
برای این کار صفی از کارگران پیشرو لازم است که جلو بیفتند و کمیته ها و نمایندگیهای کارگری را درست کنند و اعلام کنند طرف حساب کارفرما هستند. مجامع عمومی کارگری برای بحث بر سر افزایش دستمزد و انتخاب نماینده ها و تشکیل یک هیات نمایندگی سراسری کاری فوری و حیاتی است. مرجع تعیین و اقزایش دستمزدها و طرف حساب مذاکره و مبارزه با کارفرما باید تعیین شود.
گام بعدی انتخاب شیوه مبارزه است. در حال حاضر اعتراضات را شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر و بند و بستهایشان تعیین میکنند. کارگران را جلو مجلس و خانه این و آن امام جمعه میکشانند، نامه گلایه مینویسند، کارگر را کفن میپوشانند و پای پیاده به تهران میبرند و غیره… صحنه گردانان این تاکتیکها و سیاستها خود بخشی از دولت و کارفرما هستند در لباس کارگر. اینها هیچکدام شیوه و سیاست کارگری برای مبارزه نیست. اعتصاب راه اصلی و موثر وتعیین کننده مبارزه کارگر است.
یک اعتصاب سراسری ممکن است دولت و کارفرما را به تجدید نظر وادار کند و جلو تعرضشان را به سطح معیشت کارگران و مردم بگیرد. تازه این تعرض دیگر فقط به کارگر نیست. کل جامعه را فرا گرفته. معلم، پرستار، کارمند حتی درجه داران ارتش. اعتصاب کارگری باید حمایت این مردم حقوق بگیر و فقیر و گرسنه را بدنبال داشته باشد. علاوه بر آن اعتصاب و مبارزه کارگر جنبش سیاسی مردم برای آزادیهای مدنی، حقوق فردی و اجتماعی خود کارگر و مردم را تقویت میکند و به صحنه میاورد
تلاش از بالا
هم اکنون تجمعی به نام “کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری” دهها فعال کارگری را در خود جمع کرده است. کسانی که برای کارگر دل میسوزانند و میخواهند کارگران را متحد و متشکل کنند کارگر را مستقل از خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و دولت متشکل و متحد میخواهند. اما این هدف بدون وصل شدن به مبارزه روز کارگر ممکن نیست. نمیشود ما سرمان را پایین بیندازیم و مشغول کاری باشیم در حالیکه سرنوشت کارگرو دستمزد و نان سفره و داروی بچه هایش جای دیگر تعیین میشود! مستقل از مبارزه روز و نیاز حیاتی روز کارگر که امروز افزایش دستمزد و فردا علیه قراردادهای موقت کار که دیروز هم بود، نمیتوان و نمیشود کارگررا متحد و متشکل کرد.
چرا برای متحد شدن کارگر باید منتظر وزارت کار شد؟
باید مجامع عمومی کارگری را چسپید. طبقه کارگر درمجامع عمومییش میتواند در سرنوشتش مستقیما دخالت میکند و آن را تعیین میکند. از مجامع عمومی بیشترین اتحاد کارگری در میآید، نمایندگی کارگری از آن درمیآید. و تصمیمات کارگری در مجامع عموم گرفته میشوند. این دیگر اجازه هیچ اداره و وزارتخانه ای را هم نمیخواهد! مجمع عمومی یک تشکل و منشا اتحاد کارگر و همیشه دم دست است. میشود ساعاتی از روز کار را به آن اختصاص داد و تصمیم گیری کرد.
اولین مجامع عمومی و تصمیمات سرنوشت ساز
اولین تصمیم مجامع عمومی افزایش و تعیین دستمزد براساس نیاز واقعی خانواده ۵ نفره کارگر و به تناسب تورم است.
تصمیم فوری بعدی انتخاب و تعیین هیاتهای نمانیدگی برای پیگیری این قضیه و از میان آنها تعیین یک هیات نمایندگی سراسری است که به کارفرماها اعلام میکند که مذاکره با نمایندگان واقعی کارگران تجدید و شروع شود.
و سومین تصمیم مهم اعلام این است که اگر فرضا طی پروسه ای یک ماهه از تشکیل مجامع عمومی و انتخاب هیات نمایندگی سراسری کارگری، کارفرماها و دولت حاضر به نشست با نمایندگان کارگران نشوند و به افزایش دستمزد بر مبنای مصوبه مجامع عمومی کارگری تن ندهند با اعتصاب سراسری طبقه کارگر و فراخوان اعتصاب عمومی از جانب کارگران روبرو میشوند.
نباید مبارزه برای افزایش دستمزدها را تمام شده حساب کرد. نباید تن به این فلاکت و گرسنگی داد.
حتی اگه لازم شود باید تمام سال را با چنگ و دندان از سطح معیشت دفاع کرد و دستمزدها را افزایش داد.
کلام آخر
کارگر هزار و یک درد و مساله دارد. یکی از آنها قراردادهای موقت کاراست، تعدیل و اخراجها یا بیکاری و بیمه بیکاری و غیره… همه اینها مهم اند و حیاتی اند و برای زندگی امروز کارگر سرنوشت ساز و فوری هم هستند.
اما یک وقتی چیزی در راس همه است و اولویت درجه یک میشود و فرصت معینی هم دارد. حالا این اولویت، افزایش دستمزد هاست. این اگر حالا جواب نگیرد یک سال تمام فلاکت و گرسنگی محض به طبقه کارگر و خانواده و بچه هایش تحمیل میشود. این فرصت دارد از دست میرود. وگرنه بقیه مطالبات همیشگی است و کار یک روز و دو روز هم نیست. مساله تشکل مستقل کارگری هم همین است. اینطور نیست که گویا کارگر اول متشکل میشود بعد به سراغ مطالبات فوریش میرود. برعکس است. کارگر علیه چیزی اعتراض میکند، اجتماع میکند و در این جریان هم متحد میشود و در دل این مبارزه متشکل هم میشود.
۲۴ فروردین ۸۴ (۱۳ آوریل ۲۰۰۵)