یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۷

یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۷

اسب کهر را بنگر
هيچ نمی‌گويد. درست هفتاد سالش که شد؛ آلزایمری شد. دوستانی که هر هفته به یک گوشه از دیار و بلندی‌های اطراف شهر و روستا می‌رفتند؛ متعجب شدند. حتی گالش‌مردانِ مراتعِ...
۱۲ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
مراحل مختلف گذار به دموکراسی: ایران در کجای کار است؟
با تلاش رادیکال‌های حکومتی برای یک‌دست‌سازی‌ها، اکنون جامعه‌ی ایران آگاه است که قدرت واقعی در دست کدام ارگان‌هاست و پدید آورنده‌ی وضع اسف‌بار جامعه چه کسانی هستند. مردم به رسانه‌های...
۱۲ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: علیرضا بهتوئی
نویسنده: علیرضا بهتوئی
پیام «آپو» چه پاسخی خواهد گرفت؟
این فراخوان اوجالان، ...بطور فشرده تاکید بر این چند محور می‌نهد: مبارزه‌ی کُرد برای رهایی‌ از تبعیض ملی، حقانیت داشته و بر حق بوده است؛ شکل مبارزه‌ی انتخابی – مقاومت...
۱۲ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: بهزاد کریمی
نویسنده: بهزاد کریمی
پرتگاه دیپلماتیک!
این دیگر یک مشاجره لفظی معمولی نبود، بلکه نمایش احساسات شدیدی بود که به درگیری بین ولودیمیر زلنسکی و دونالد ترامپ منجر شد. رئیس‌جمهور ایالات متحده پس از پایان این...
۱۲ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کریستین اش و برنهارد زند – برگردان رضا کاویانی
نویسنده: کریستین اش و برنهارد زند – برگردان رضا کاویانی
چهره بی‌نقاب آمریکا
دولت‌های تشکیل‌شده از الیگارش‌ها معمولاً به تصرف خاک و بهره‌برداری از منابع آن علاقه‌مند بوده و آن را نوعی ابزار تحکیم موقعیت خود می‌دانند. اکنون ترامپ بدون توجه به سرزمین‌هایی...
۱۲ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
“کشتیبان را سیاستی دگر آمد.”
مشاجره‌ی بی‌سابقه‌ی ترامپ و معاونش، جی دی ونس، با زلنسکی در کاخ سفید، مرا به یاد شیوه‌ی رفتار و واکنش سفرای اوکراین در اروپا انداخت—روزهایی که با آغاز جنگ در...
۱۲ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
پشتیبانی از شورای مرکزی و هیئت رهبری - اجرایی جبهه ملی ایران
ما امضا کنندگان این متن پشتیبانی خود را از تلاش های آقای دکتر حسین موسویان ریاست محترم شورای مرکزی و هییٔت رهبری – اجرایی جبهه ملی ایران و فعالان در...
۱۱ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: حزب جمهوری‌خواه سوسیال دموکرات و لائیک ایران؛ سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
نویسنده: حزب جمهوری‌خواه سوسیال دموکرات و لائیک ایران؛ سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور

متن سخنان ماندانا توکلی در مراسم ماه اوت سال ۲۰۱۴ در دانشگاه فرزنو – کالیفرنیا

بالاخره به او دو سال زندانی دادند، که این "2 سال" درسال 65 تمام شد؛ و دوباره بردنش دادگاه. گفتند که بیا انزجار بده. امیر گفته بود: "اگر می‌خواستم انزجار بدم که به من حکم دوسال نمی‌دادید. به من حکم دو سال دادید چو انزجار نامه ندادم و به جای آن، دو سال زندان ماندم. این تفتیش عقاید است، و طبق قانون اساسی خودتون شما نمی‌توانید از من تفتیش عقاید کنید. من انزجار نمی‌دم." گفتند: "خوب پس برو و بپوس تا تغییر عقیده بدی." ناصریان به او گفته بود: "ما قهرمان از زندان بیرون نمیدیم."

ماندانا همراه با همسرش حشمت الله آرین* معروف به امیر دستگیر، و بعد از ۱۰ ماه آزاد می‌شود. امیر به دو سال حبس محکوم می‌گردد؛ ولی بعد از دو سال آزاد نمی‌شود. امیر “ملی کش” بود. دانشجوی دانشگاه ملی بودند. ماندانا ۱۹ سال داشت که با امیر آشنا شد. امیر نابغه بود و عضو تیم کوه نوردی و شاگرد چهارم کنکور بود؛ صدای خیلی گرمی داشت. با چهره‌ای محبوب و صمیمی.

 ماندانا سخنان خود را این‌گونه آغاز کرد:

من ۲۱ سال و امیر ۲۴ سالش بود که ازدواج کردیم. خیلی قوی بود و همیشه احساس مسئولیت می‌کرد. متاسفم که خیلی از جوانان مثل امیر را به دار کشیدند. کسی اهمیت نمی‌دهد و ایران یک کشور جهان سومی است و کسی به این جنایت ها اهمیت نمی‌دهد. ما را در شهریور ۶۱ دستگیر می‌کنند. اول امیر رادستگیر کردند و بعد به منزل ما ریختند. چون تازه عروسی کرده بودیم همه چیز نو بود؛ هر آنچه که بدست شان آمد را پاره کردند و دو، سه آلبوم عکس‌های عروسی ما را پیدا کردند و همه را با خود بردند. دفعه بعد که آمدند منتظر من بودند. کو چه پر از پاسدار بود. وقتی که وارد خانه شدم، دیدم ۳-۲ نفر امیر را گرفته اند؛ ما را با چشم بند به اوین بردند.

 از همان‌ ابتدا و در داخل ماشین، ما را مورد ضرب و شتم قرار دادند. “این سرازیری توبه است.” صحبت لاجوردی است.  در آن زمان من هیچ تصوری از زندان نداشتم. امیر فعالیت دانشجوئی داشت وقتی که وارد اوین شدم تازه فهمیدم که سرازیری توبه یعنی چی. وقتی ما وارد اوین شدیم تازه اعدام های بدون حساب و الکی تمام شده بود. بچه ها می‌گفتند که لاجوردی در حسینه می‌گفت: ” ای عینکی”، یا “ای اون کسی که می خندی”، و یا “اونی که سبیل داره”؛  این‌گونه می‌بردند و اعدام می‌کردند.

زمانی که من رسیدم اندکی از تعداد این‌گونه اعدام‌ها، کاسته شده بود. من آن‌قدر گیج بودم و نمی‌دانستم کجا دارم می روم . یک نخی به ما داده بودند و یک چادر مشکی هم رو سرمان و با طناب دنبال بقیه راه می‌رفتم. احساس تحقیر از آنجا شروع شد. من دانشجوی فیزیک دانشگاه ملی و ناز پروده پدر و مادر، ازهمان اول زدن تو سرم. من را انداختند یک گوشه ای و تا ۴۸ ساعت اصلا دنبالم نیامدند. امیر را از همان روز اول بردند زیر بار کتک و شکنجه.

امیر گفت: “که خانم من هیچکاره است و اون هیچی نمیدونه  و ایرادی است به منه”. در آن مدت نه به من آب دادند و نه گذاشتند که بروم توالت. بشدت نیاز داشتم که به توالت بروم. و تا می‌گفتم برادر نیاز دارم بروم توالت، کتک می‌خوردم. بعد ترجیح دادم که دیگر پاسدار را صدا نکنم و همانجا کار خودم را انجام بدم. یک شخصی را که تیر خورده بود، با برانکارد آوردند؛ من از زیر چشم‌بند می‌دیدم؛ او را با همان وضع بردند زیر شکنجه. صدای شکنجه می‌آمد. یک آخوندی یکی را گرفته بود و به گردن او قلاده‌ای بسته بود، و آن شخص چهار دست و پا می‌رفت و آخوند به‌او می‌گفت: ” عرعر کن.” آنجا بود که فکر کردم آهان “سرازیری توبه” اینه. باورهام شکست تا آن موقع باور نمی‌کردم که یک آخوند یک ادم در بند را بگیرد و قلاده به گردنش بزند و بگوید: “عرعر کن”.

 برای شکستن زندانی از هیچ عملی دریغ نمی کردند؛ بعد از ۴۸ ساعت من را بردند داخل بند. من از امیر هیچ اطلاعی نداشتم. بند دو طبقه بود که ۵ الی ۶ اتاق داشت و درهر اتاقی ۶۰ تا ۷۰ نفر بودند. اتاق انقدر کوچک بود که ما مجبور بودیم نوبتی بخوابیم. اتاق‌ها پنجره سیاه داشت که نوری داخل اتاق ها نمی‌شد. غذا ها کافور داشت و مقدار غذا خیلی کم بود. بعد از ده ماه که من آزاد شدم به‌خاطر کمبود مواد غذائی، تمام دندان‌هایم شل شده بودند و لثه‌ام، افتاده بود. یکی از حربه‌های لاجوردی برای به‌ زانو در آوردن زندانی‌ها غذا بود و گرسنگی. شرایط خیلی سخت بود. همه چی ممنوع بود یک روز داشتم گلدوزی می‌کردم که یک توابی خبر داد و بابت آن گلدوزی کلی کتک خوردم. چه گلدوزی ای بود! از نخ بلوزم داشتم برای امیر یک لاله میکشیدم که تواب من را دید.

ورزش ممنوع بود؛ حرف زدن ممنوع بود. من نماز نمی خواندم و در نتیجه ما را نجس می‌دانستند. وسایل بهداشتی نبود ومن زیر پوشم را پاره کرده بودم و ازش استفاده میکردم و بعد می شستمش و دوباره استفاده میکردم. ماهی یک بار ملاقات داشتم و فقط برای ۵ دقیقه. تا به امیر می‌گفتم که قربونت برم، تلفن های ملاقات قطع می‌شدند. دیگر نمی‌توانستم با امیر حرف بزنم. گاهی اوقات برای پنج ماه ملاقات نداشتم و میدانستم امیررا برده اند انفرادی. توی شش سال و نیمی که امیر زندان بود بارها و بارها ملاقات های ما قطع بود.

امیر را به زندان های مختلفی  بردند و آخرین زندان او، گوهر دشت بوده که همانجا هم اعدام شد. امیر تمام مدت بلاتکلیف بود. کاری نکرده بود و مدرکی ازش نداشتند. سال ۶۳ یک دادگاه الکی تشکیل دادند و گفتند: “دو سال موندی و زنت جوانه و بیا انزجار نامه بده و برو به خانه‌ات.”

امیر در پاسخ گفته بود: ” کاری نکرده که انزجار نامه بده.” امیر همیشه حرفش این بود که من موافق قانون اساسی جمهوری اسلامی هستم و طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، تفتیش عقاید ممنوع است. بالاخره به او  دو سال زندانی دادند، که این “۲ سال” درسال ۶۵ تمام شد؛ و دوباره بردنش دادگاه. گفتند که بیا انزجار بده. امیر گفته بود: “اگر می‌خواستم انزجار بدم که به من حکم دوسال نمی‌دادید. به من حکم دو سال دادید چو انزجار نامه ندادم و به جای آن، دو سال زندان ماندم. این تفتیش عقاید است، و طبق قانون اساسی خودتون شما نمی‌توانید از من تفتیش عقاید کنید. من انزجار  نمی‌دم.”  گفتند: “خوب پس برو و بپوس تا تغییر عقیده بدی.”  ناصریان به او گفته بود: “ما قهرمان از زندان بیرون نمیدیم.”

  سال ۶۷ کسی را که حکم آزادی داشت و دو سال و نیم هم ازتاریخ آزادی او گذشته بوده را اعدام کردند. ما هیچ از جزعیات اعدامش را نمیدانیم؛ فقط میدانیم که  دادگاه یک دقیقه ای و سئوالات اعتقادی بوده‌اند. حدودا ۹ شهریور، یعنی یکروز بعد از تمام شدن اعدام های دسته جمعی امیر را اعدام کردند. به من ۴ آذر ۶۷ خبرش را دادند.

برای مراسم ختم یکی از دوستان بهائی به منزلشان رفتم که انجا از دوستی شنیدم که گور های دسته جمعی در خاوران پیدا شده‌اند. وقتی که این را شنیدم هرروز به زندان گوهر دشت رفتم تا بلکه خبری از امیر بگیرم. هیچ مرجع قضائی وجود نداشت که به من جوابی بدهدو یا ملاقاتی بدهد. همه جا تعطیل شده بود چون جنگ تمام شده بود. من هر روزبه زندان می‌رفتم. می‌گفتند: ” امام می‌خواهد عفو عمومی بدهد و ما داریم پرونده ها را بررسی میکنیم؛  برو خونه تا ما بهت خبر بدیم.”

  یک روز به من تلفن کردند: آرین؟ شوهرت را اعدام کردیم بیا جاده لواسون ، با کسی حرف نزن و سر وصدا هم نکن؛ بیا ساک اش را ببر.”  من شوکه شده بودم. آنجا ده ها خانواده بودند و ما را تو اتاق های جداگانه نگه داشتند و ساک را دادند. وقتی که امیر را اعدام کردند من ۲۸ ساله بودم.

شوهر من در گوهر دشت اعدام شد و نمی‌دانم حتی شوهرم در خاوران است یا جای دیگری دفن شده است. خاوران سنبل اعدام های ۶۷ شده است. از تمام عزیزانی که در اینجا حضور دارند، تشکر میکنم .

 یاد عزیزان ما گرامی باد.

———————————

*حشمت‌الله آرین به جرم عضویت در سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در سال ۱۳۶۱ دستگیر و در شهریور ۱۳۶۷ اعدام شد.

 این گزارش توسط سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) – واحد آمریکای شمالی، تهیه شده است. 

 

تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد, ۱۳۹۶ ۰:۰۹ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

اروپا قربانی کیست؟

به‌عنوان یک اروپایی، من فقط می‌توانم از بی‌کفایتی و ساده‌دلی رهبرانمان گله کنم که این اتفاق را ندیدند و با وجود همه فرصت‌ها و انگیزه‌هایی که برای انجام این کار وجود داشت، ابتدا خود را با آن سازگار نکردند. آنها احمقانه ترجیح دادند به نقش خود به عنوان شریک کوچک آمریکا بچسبند، حتی در شرایطی که این مشارکت به طور فزاینده ای علیه منافع آنها بود!

مطالعه »
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

مطالعه »
پيام ها

مراسم بزرگ‌داشت پنجاه‌وچهارمین سالگرد جنبش فدایی!

روز جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، به مناسبت پنجاه‌وچهارمین سالگرد بنیان‌گذاری جنبش فدایی، در نشستی در سامانۀ کلاب‌هاوس این روز تاریخی و نمادین جنبش فدایی را پاس می‌داریم و روند شکل‌گیری و تکامل این جنبش را به بحث و بررسی می‌نشینیم

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

اسب کهر را بنگر

مراحل مختلف گذار به دموکراسی: ایران در کجای کار است؟

پیام «آپو» چه پاسخی خواهد گرفت؟

پرتگاه دیپلماتیک!

چهره بی‌نقاب آمریکا

“کشتیبان را سیاستی دگر آمد.”