در آغاز هفتە جاری حسن روحانی بە مناسبت دومین سالگرد ریاست جمهوریش با شرکت در یک مصاحبە مطبوعاتی کارنامە دوسالە دولتش را برای خبرنگاران تشریح کرد. روحانی در این مصاحبە مانند مصاحبە های قبلی اش با عمدە کردن پیشرفت هایی کە در عرصە مناقشە هستەای و کاستن از شتاب تورم بە دست آوردە و نقاط قوت دولت محسوب می شوند و با حملە بە اقلیت کوچکی کە با نحوە پیشبرد مذاکرات با ۵+ ١ مخالفند و تاکید بر رابطە تحریم ها با آب و نان مردم کوشش کرد با بزرگ نشان دادن مخالفان حکومتی اش توجە مردم را از سایر مطالبات شان بە سوئی کە خود می خواهد منحرف کند تا بتواند از پاسخ دادن بە عدم پیگیری سایر مطالبات مردم و وعده هایی کە دادە بود، طفرە برود. او در واقع چیز زیادی بە جز دو مورد فوق برای عرضە کردن بە شهروندانی کە با ایجاد انتظار در آن ها و گرفتن آرایشان بە کاخ ریاست جمهوری راە یافت و دعوت از مخالفین اش بە رعایت قانون نداشت، از همین روی با بزرگ کردن پیشرفت هایی کە در مناقشە هستەای، البتە بە قول خودش با حمایت و موافقت رهبر، بە دست آوردە و تاختن بە اقلیت حکومتی مخالف و منتقد نحوە پیشبرد مذاکرات هستەای بە جو سازی متوسل شد.
او در مصاحبەاش نە دربارە چرائی عدم پیگیری وعدە های مانند آزاد گذاشتن فعالیت های مدنی و احزاب، نە رفع سانسور و آزاد گذاشتن رسانە ها، نە راجع بە آزاد نمودن زندانیان سیاسی و رفع حصر رهبران جنبش سبز، نە افزایش دستمزد حقوق بگیران، نە رفع تبعیضات جنسی، قومی، مذهبی، مسلکی و نە در مورد عدم کامیابی اش برای مهار بیکاری و ایجاد اشتغال، نە راجع بە چرائی عدم پیگیری پروندە فسادهای مقامات حکومتی و نە سایر مطالبات مردم سخنی بە میان آورد. جهات بسیاری در پاسخ های روحانی بە تعدادی از سوالات خبرنگاران وهمچنین در سخنرانی های اخیر وی هستند کە هر کدام از آن ها می تواند سوژە مناسبی برای نقد عملکرد دوسالە دولت قرار گیرد و حرف و حدیث بسیاری در موردشان به میان آید. بە عنوان نمونە می توان بە بخشی از سخنرانی او در بیرجند اشارە کرد کە از گفتن “واقعیت ها “بە مردم سخن بە میان آورد و گفت: “باید واقعیتها را به مردم بگوییم، نباید آنها را از مردم پنهان کنیم. گاهی که ما برخی واقعیت ها را به مردم می گوییم، بعضیها میگویند که چرا روحیه مردم را پایین میآورید؟ اما این پایین آوردن روحیه مردم نیست و مردم باید از واقعیتها مطلع باشند تا با هم از مشکلات عبور کنیم”. اما روحانی خودش در نگفتن حقایق بە مردم و بعضاً وارونە کردن آن ها ید طولانی دارد. هرگاە هم بە قول خودش “گاهی برخی واقعیت ها” مانند گفتن بخشی از حقایق مربوط بە تاثیرات تحریم ها را بر زبان آوردە، در واقع نە بخاطر گفتن واقعیت ها بلکە واکنشی بودە نسبت بە کنش مخالفان و منتقدان حکومتی اش. بە عبارتی اگر کنش مخالفت آمیز “سرهنگان” با نحوە پیشبرد مذاکرات هستەای و سایر امور مورد مناقشە در میان حکومتی ها نبود، بعید بود کە روحانی حتی بخش کوچکی از حقایقی را کە از دید جامعە پنهان ماندە با مردم درمیان می گذاشت. کما این کە ایشان با وجود آگاهی کامل از فجایعی کە در زمان احمدی نژاد بر کشور می رفت و در دورەای کە منافع جامعە ایجاب می کرد کە سکوت ها شکستە شوند و فجایع بە مردم گفتە شوند، مانند اکثر کسانی کە الان در دولت وی حضور دارند، با آن همراهی یا کاملاً نسبت بە آن سکوت کرد. معلوم نیست چرا در آن موقع “برای عبور از بحران ها” مانند کسانی کە واقعیت هایی را کە می دانستند و با مردم در میان گذاشتند، بە فکر گفتن “واقعیت ها” بە مردم نیافتاد. حتی هنوز هم این سکوت تنها زمانی شکستە می شود کە فشار رقیب شدت می گیرد. این محافظە کاری روحانی بە حدی است کە موجب ناخرسندی برخی از هواداران پروپا قرص وی می گردد و آن ها غافل از این کە طلب گفتن اکثر حقایق بە سود خود رئیس جمهور و طرفدارانش کە سهیم در قدرت بودند، نیز نیست بە عبث بە وی فشار می آورند کە واقعیات فاجعە بار دوران احمدی نژاد را افشا کند. بە یک معنی ریشە عدم پیگیری مطالبات مردم و وعدەهای روحانی و برخورد جدی با عوامل فجایع تحمیلی بر کشور را باید در همین امتناع معنی دار از گفتن حقایق پشت پردە بە مردم فهمید.
شهروندانی کە در انتخابات گذشتە بە امید پیگری مطالبات شان و بخاطر وعدە انجام آن ها توسط روحانی، بە وی رای دادند انتظار داشتند کە او مطابق قول هایی کە دادە بود مطالبات شان را پیگیری کند. اما طی دوسال گذشتە نە تنها اکثر انتظارات این عدە برآوردە نشد و در عرصە های معینی خلاف وعدەها عمل شد و دولت از گفتن حقایق بە مردم خودداری کرد، بلکە خود دولت نیز متوسل بە تحریف و حتی وارونە کردن حقایق شد. بهر جهت از دولتی کە تعدادی از وزرایش برای مدتی طولانی جزئی از دولت سابق و حکومت بودەاند وهمچنان منافع نامشروع نظام و خودشان را بر منافع جامعە ترجیح می دهند و شمار دیگری از آن ها در زمرە کادرهای مسئول حکومتی بودەاند و هر کدام بە سهم خویش نقشی در ادارە امور کشور و در فجایع داشتەاند و در پی سرکوب جنبشی بزرگ و مردمی و با حذف دگراندیشان و اصلاح طلبان موفق بە تشکیل دولت شدەاند، نە می شود انتظار گفتن حقایق را داشت و نە پیگیری مطالبات دمکراتیک جامعە را. چنین انتظاری را می شد از آن هایی داشت کە بە رغم پیشینە وابستگی گذشتە شان بە حکومت، اما در اثر تغییرات فکری و تجربە شان در مقابل فاجعەای کە داشت بر کشور می رفت سکوت نکردند و بە جای تبعیت و تسلیم طلبی از خود جسارت مدنی نشان دادند و تا حدی کە فرصت یافتند بخشی از حقایق را بە مردم گفتند و برای جلوگیری از گفتن حقایق بیشتر بە حصر و زندان رفتند و تاوانش را نیز هنوز دارند می پردازند. اکنون با وجود تقارن ششمین سالگرد برآمد جنبش سبز با دومین سالگرد روی کار آمدن دولتی کە بدون حمایت بخشی از طرفداران همان جنبش محال بود بە قدرت برسد و رفع حصر و آزادی اسیران در بند یکی از وعدەهایش بود، دریغ از اشارتی ولو کوچک بە حقایق پشت پردە کودتای انتخاباتی ٨٨ و قربانیان آن و تاوان تاریخی فاجعە باری کە بر میهن ما رفت از جانب رئیس جمهوری کە دم از گفتن حقایق بە مردم می زند.
آری آن هایی کە شهامت گفتن حقایق را داشتند و می توانستند مطالبات مردم را عملی کنند و این را با ایستادگی در برابر کودتاچیان نشان دادند، در حصر و زندان و تبعید اند و آن هایی کە بە جای آن ها بر مسند قدرت نشستند اگر اهل گفتن واقعیات بودند هرگز درچنان شرایطی بدون اذن رهبر و نیاز حکومت بە برخی تغییرات محدود بە قدرت نمی رسیدند. آیا از این نیرو می شود انتظار برآوردە کردن آن مطالبات دمکراتیکی را داشت کە جنبشی چنان عظیم را خلق کرد؟ حداقل تجربە دوسالە دولت روحانی خلاف آن را اثبات کردەاست.
با وجود ضرباتی کە از هر سو بر جنبش مردمی ٨٨ وارد آمدە اما هنوز دوران این جنبش نە بە سرآمدە و نە استعدادش برای تبدیل بە ظرفی کە همە گرایشهای دمکراتیک و معقول جامعە را در خود جای دهد و جامعە را در جهت ایجاد تغییرات دمکراتیک واقعی بە پیش براند، زائل شده است. سوای مسئلۀ پروندۀ هسته ای که تقریباً کل جمهوری اسلامی به ضرورت حل آن رسیده است، دولت روحانی در بهترین حالت تنها ظرفیت و استعداد انجام بخش کوچکی از مطالبات جامعە آنهم با جهتگیری بە سود منافع ثروتمندان را دارد و این حد از اصلاحات لاک پشتی و محافظە کارانە جوابگوی بحران های کنونی کە از هر سو جامعە را در میان گرفتە اند، نیست. به علاوه بە لحاظ این کە حقوق اکثریت جامعە را فدای منافع اقلیت ثروتمند جامعە می کند، قادر بە بسیج نیروی کافی برای پیشبرد اصلاحات حداقلی هم نیست.