مطابق اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (ج.ا.ا.)، دولت ج.ا.ا. از جمله موظف به؛
– بالابردن سطح آگاهی های عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی و وسایل دیگر.
– محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی.
– تأمین آزادی های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.
– مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی خویش .
– رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه ، در تمام زمینه های مادی و معنوی است.
طبق مندرجات قانون اساسی ج.ا.ا همه ی سخنان زیبای فوق برای نیل به اهداف آمده در اصل دوم قانون اساسی طرح میشود.
و ستون بنیادی اصل دوم قانون اساسی ج.ا.ا، بر امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام ریخته شده است. به بیانی دیگر با تأکید بر نقش اساسی رهبری اسلام، در واقع حضور مؤثر سخنی “دیگر” در صحن علن اجتماع ممنوع اعلام میشود.
تناقض مورد اشاره در بالا یکی از جنبه هایِ متناقضی به نام ج.ا.ا. است، که مطابق تاریخ سی و هفت ساله اش، نهایتِ وجودی آن در هر عملی، بی هیچ استثنائی ملهم از استبداد، خودکامگی و انحصارطلبی است.
گاهاً بر غالب دیوارهای حاشیه ی خیابانهای شهرها و حتی روستاهای کشور هنوز هم میتوان بریده ای از سخنان آقای خمینی و فرزند ایشان(۱) را دید:
– …مردم تصمیم گیران نهایى تمامى مسائلند…
– …بدون مردم در انجام کارى موفقیت حاصل نمى آید…
– …بزرگترین درس امام و انقلاب به همه ما این است که هرگز از مردم جدا نشویم…
و اگر معانی جملات بریده ی فوق همانی باشد، که ظاهرشان نشان می دهد، و اگر چنانکه در ج.ا.ا مرسوم است سخنان آقای خمینی را مرجع بپنداریم، بر اساس و مطابق ماده ی دهم اصل سوم قانون اساسی ج.ا.ا به تشکیلات غیرِ ضروری به نام وزارت ارشاد رسیده ایم. و برای ایجاد نظام اداری صحیح، ناچار به حذف تشکیلات غیرِ ضروری به نام وزارت ارشاد هستیم.
اما با مروری دقیق و کنجکاوانه در سخنرانی ها و نوشته های آقای خمینی که جملاتِ فوق از ایشان استخراج شده اند، به یقین میتوان دریافت، که مقصود ایشان از مردم، در واقع امتِ اسلامی است.
همان امتی که آقایان علی شریعتی و جلال آل احمد هم خویشتن خویشش دانسته، و همه ی عمر خود را صرفِ دعوتِ هموطنان به بازگشت به این خویشتن کردند.
که ترجمان رسمی و امروزین امت اسلامی، همان حزب الله و گروههای فشار موجود در کشور است، که زبان گفتگویشان چماق، و روش کشورداریشان کتک، قطع دست و پا، سنگسار، شکنجه و دشنام است.
وقتی از منظر فوق به موجودیتی به نام وزارتخانه ی ارشاد توجه کنیم، مقصد این وزارتخانه مشخص تر میشود. به بیانی دیگر از دیدگاه ج.ا.ا مردم کشور در جهلی بزرگ غوطه ورند، و لذا برای تشخیص خوب از بد، نیازمند قیمی به نام ولی فقیه، و اداره ای به نام ارشاد هستند.
به عبارت دقیقتر مقصود آقای خمینی از مردم، نه مردم عادی کوچه و خیابانهای شهرها و روستاهای کشور، بل همان حزب اللهی هاست، که با چماقهای خویش مطیعانه در خدمت حراست از اسلام(بخوان منافع آخوندها) هستند. و حوادث سی هفت ساله ی گذشته بخوبی نشانگر آن است که تصمیم گیران نهایى در تمامى مسائل آخوندهای در مسند قدرتند، و حزب اللهی ها بازو و ضمانت اجرایی تصمیمات ایشان. و در معادلات روزمره و آینده نگرانه ی ج.ا.ا. مردم و منافع ملی کشور همواره یا بی ارزش، و یا اینکه از اولویتی معتبر برخوردار نبوده اند.
وزارتخانه ارشاد در واقع مظهر تمام عیار استبداد در ج.ا. است. و گردانندگان این وزارتخانه مأموریت دارند تا امیال ج.ا.ا. را، که در غالب موارد با خواستها و نیازهای واقعی مردم در تضاد قرار دارند، به ضرب چماق حزب اللهی ها به نام مردم قالب زنند.
ج.ا.ا. عملاً چنان وانمود میکند، که مردم ایران، گویا بی اذن و حضور ایشان نه قدرتی برای تفکر دارند، و نه بینایی برای تشخیص و انتخاب.
هم از این روست که ویترینهای کتابفروشی های کشور در اثر مراقبت و نظارت دائمی وزارت ارشاد یکدست، و در آنها کتابی با محتوای انتقاد به دستگاه حکومتی ج.ا.ا. یافت نمیشود.
اینهمه بی حرمتی به خود و مردم را چگونه میتوان دید و دم بر نیاورد. چرا باید گروهی از مردمان کشور(روحانیون و مهتران وردستشان) خود را برتر از دیگر مردمان کشور به شمار آورند.
مگر اشتباهات و خطاهای روحانیون در این سی و هفت سال گذشته، کمتر از دیگر مردمان کشور بوده است. پس چرا روحانیون می بایست اجازه یابند تا خود را منزه تر از دیگر مردمان کشور در نظر آورده و بر مسند ارشادگری بنشینند.
جدل دینی، مذهبی و عقیدتی را در صحن علن اجتماع نمی پسندم، چه چنین جدلهایی قبل از منفعت با ایجادِ شکافهایی عمیق در جامعه، اتحاد مردم را به خطر می اندازد.
اما حال که روحانیون و مهتران مکلایِ وفادارشان مسند های حکومتی را چون ارث پدری در تصرف خود دارند، بر همه ی مبارزین راه آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعیست که ایشان را بر سر خطاها و برنامه های معلقشان به چالش کشیده، و ایشان را به پاسخگویی وادار نمایند.
یک روحانی بنا بر اقتضای پیشه اش، در باره ی دینی که به آن تعلق دارد، بسیار بیش از یک فرد معمولی می داند. اما اینهمه نمیتواند به او حق تحکم و استفاده از زور، ارعاب و وحشت را برای گستراندن دینش بدهد. یعنی همان کاری که معممین و مکلاهای ج.ا.ا. در عرض و طول سی و هفت سال گذشته مستمراً بدان اشتغال داشته اند.
و بر مردم ایران است، که با اتحادشان بر سر فراگیرترین خواستها نقطه ی پایانی بر اجحافات روحانیون حاکم بنهند.
و زندگی بر آحاد متأسفانه متفرق ایران، بر اثر تنگ نظریها، انحصارطلبی ها و تندخویی های ج.ا.ا. روز به روز تنگتر و تاریکتر شده است.
و گاهاً چنین به نظر می رسد، که تنگ نظریها، انحصارطلبی ها و تندخویی های ج.ا. بر اپوزیسیون او نیز تأثیر کرده، و اپوزیسیون ایشان نیز تنگ نظرانه با خود و محیط پیرامونش برخورد دارد، به قسمی که به جای دمیدن روحی پرنشاط و امید بر کالبد بی جانِ اتحادِ مردمان کشور، جملگی سوار بر اسبانی چوبین و در معیت مهتران وفادار خود دائماً در جنگ با پره های آسیابهای بادی خیالی بسر می برند.
۱۹ دیماه ۱۳۹۴
البرز
………………………………………
۱-
http://www.imam-khomeini.ir/fa/NewsPrint.aspx?ID=22998