۱-رفیق پروین همتی، با سلام و سپاس از اینکه وقت خودتان را در اختیار ما قرار دادید. گفتگو را با این پرسش آغاز می کنم: در نوشته ها و اظهارنظراتی که پس از کنگره اخیر در برخی رسانه ها انتشار یافتند، اغلب از متمایز بودن این کنگره با دیگر کنگره های سازمان صحبت به عمل آمده است؛ آیا شما نیز چنین تمایزاتی را دیدید و اگر آری، کدام تمایز ها را می توانید نام ببرید و ارزیابی شما از این تمایزات چیست؟
– زمینهی مهمترین تمایزها در واقع از کنگره دوازدهم فراهم شده بود! یعنی از آنجایی که برای اولین بار کنگرهی دوازدهم ارگانی اختصاصی را برای تدارک کنگرهی بعدی برگزیده بود. در عمل نشان داده شد که انتخاب کنگرهی دوازدهم، انتخاب درستی بوده و اثر مثبت خود را بر روند پیشبرد برنامهی کار کنگره سیزدهم گذاشت.
همچنین شیوه مشارکت رفقای شرکت کننده در این کنگره، نشان میداد که رفقا در مقایسه با دورههای گذشته با تعمق و آمادگی بیشتری نسبت به مباحث مطرح در سازمان و در سطح سیاست روز ایران، به نشست آمدهاند و روند تدارک کنگره و مباحثات مربوط به آن را به خوبی دنبال کردهاند. همین امر از بحثهای کشدار و خسته کننده جلوگیری کرد. به نظر من، این دو فاکتور باعث شد که کنگره علیرغم سه روزه بودنش (که برای اولین بار اتفاق میافتاد) به همهی برنامههایش برسد و میتوان از آن به عنوان کنگرهای موفق نام برد.
۲- میزان مشارکت زنان در کنگره را چگونه دیدید؟
– میزان حضور زنان در کنگره به نسبت کنگرههای قبلی خوب بود و در روند تدارک کنگره هم رفقای زن، حضور مثبت و خوبی داشتند. گروه کار زنان در این عرصه تلاش خوبی کرده بود و تعدادی از فعالین زن را نیز به عنوان میهمان به کنگره دعوت کرده بود که جا دارد از تلاشاین رفقا قدردانی شود. اما متأسفانه مشارکت رفقای زنِ حاضر در نشست، در بحثها باز هم راضی کننده نبود. یعنی میتوانست بیشتر و بهتر از این باشد.
۳- در یکی از نشستهای جوار کنگره، پانلی برگزار شد که به جوانان اختصاص یافته بود. ضمن استقبال از این حرکت کنگره، و بر پایه شواهد بسیار، آن گروه از این نسل جوان که علاقه مند به سیاست است، در جستجوی پاسخ به پرسشها و نکات نا شکفته بسیاری، در ذهنشان نسبت به تاریخچه سازمان بویژه در سالهای قبل از انقلاب، هستند. بنظر شما در وضعیت کنونی سازمان، چه مشکلاتی در راه برقراری ارتباط میان سازمان و نسل جدید جوانان وجود دارد؟
سازمان ما برای ارتباط با نسل جدید، با یک مشکل واقعی روبرو است و آن عدم حضور فیزیکیاش در ایران است. واقعیت تلخ این است که فعالیت ما در خارج از کشور متمرکز است و با این که همهی نگاهمان به سوی ایران است، اما در آنجا نیستیم و این عدم حضور به درازا هم کشیده شده است. هرچند که حضور اینترنت و رسانههای فرامرزی، این پیوند را به کلی نگسسته است، اما جای حضور فیزیکی را نمیگیرد و این خود بزرگترین مانع در راه ارتباط با جوانان ایران است. جوانهای زیر ۳۰ سال امروز ایران، اگر سازمان ما را بشناسند، بیشتر از لابهلای خاطرات بزرگترها به آن سرک کشیدهاند و یا از طریق نوشتهها و گفتارهایی یکسویه با آن برخورد داشتهاند. این امکان برای ما وجود نداشته که بتوانیم در سطح جامعه، به طور گسترده، از خودمان و چرایی و چگونگی راهی که رفتهایم و میرویم بگوییم و بنویسیم و از این طریق، در پیوندی طبیعی، نیرو جذب کنیم و سکان هدایت سازمان را به دست نسل دیگری بسپاریم. البته در میان جوانان ایرانی، به خصوص بعد از جنبش سبز، کسانی که به سازمان به عنوان یک نیروی قوی چپ و عدالتخواه نگاه میکنند و نسبت به سرنوشت و تاریخ آن علاقه نشان میدهند کم نیستند. نمونهی آن همین پانلی بود که در کنگره برگزار شد و همینطور نوشتهها و بحثهایی از جوانان فعال ایرانی است که به بررسی نقش سازمان در انقلاب، جنبش چپ و همینطور تاریخ جنبش فدایی میپردازند. از سوی دیگر، جوانان ایرانیای که در خارج از ایران رشد کردهاند، دنیا را از دریچهی دیگری میبینند و اگر فعالیت سیاسی و اجتماعیای هم داشته باشند در درون و در ارتباط با جامعهی میزبان است و راه درست هم برای آنان همین است. البته در میان آنان نیز علاقهمندی به برقراری ارتباط با سازمان ما و حساسیت نسبت به راهیای که میرود، دیده میشود. با این حال، با نظرداشت این مشکل واقعی، تلاشهایی در سازمان ما برای درک نسل جدید و ایجاد پیوند با مسائل و مشکلات آنها در جریان است که باید تقویت شود..
4- کنگره سازمان در شرایطی برگزار شد که ایران در یک بحران عمیق قرار گرفته است، که شاهد پیامدهای فاجعه بار سیاسی اقتصادی و اجتماعی آن برای درصد بسیار بالائی از مردم کشور هستیم. بنظر شما روند طی شده در کنگره و نتایج آن که در مصوبات و تصمیم گیری های سیاسی نمود پیدا می کنند، تا چه میزان متاثر از وضعیت کنونی ایران است؛ بویژه با در نظر گرفتن چه بسا مهمترین رویداد سیاسی یکماه آینده ایران، یعنی انتخابات ریاست جمهوری کشور، آیا مصوبات کنگره پاسخگوی نیازهای کنونی سازمان برای مواجه با رویدادهای آتی کشور خواهند بود؟
میزان این تأثیر در خود کنگره و همینطور مصوبات آن زیاد است. پانل سیاسیای هم که برگزار شد، سراسر نمود این تأثیر بود. از نگاه من، سند سیاسی کنگره توانسته حساسیت لحظه را به خوبی درک و بررسی کند. طبیعی است که فاصلهی زمانی کنگره تا انتخابات، شتاب رویدادها در ایران و روشن نبودن همهی فاکتورهای مؤثر در پروسهی انتخابات، کنگره را به درستی از تصمیم نهایی در این رابطه بازداشت، اما خطوط کلی روشن و در اختیار ارگانهای منتخب گذاشته شدهاند. البته من ایراداتی را به قطعنامهی مربوط به انتخابات وارد میدانم و فکر میکنم وقتی در همان بند اول از “اقدامات خامنهای و باند نظامی- امنیتی برای مهندسی کردن انتخابات” صحبت میشود، زمینهی بهرهگیری از “فضای انتخاباتی برای طرح مطالبات مردم” تقریباً از بین میرود و طبعاً در چنین شرایطی نمیتوان از اصلاحطلبان (یا به طور مشخص خاتمی و رفسنجانی) دعوت کرد که به صحنه بیایند. اما در عین حال این نکتهی قطعنامه را که تصمیمگیری نهایی را به روشنتر شدن صحنهی انتخابات موکول میکند، مثبت میبینم
5- روند طی شده تا کنونی در سازمان برای ایجاد تشکل بزرگ چپ را چگونه ارزیابی می کنید و رابطه مصوبات کنگره با آینده این روند را چگونه می بنید؟
چند سالی است که تلاش زیادی در این راستا صورت گرفته و میگیرد و این در جای خود، ارزشمند است. اما من در اینجا میخواهم از نگرانیهایم در این زمینه بگویم، با تاکید بر این نکته که بحث بر سر وحدت تشکیلاتی و فعالیت در حزبی مشترک است و نه همکاری و یا فعالیت جبههای. این امر بار ما را سنگینتر میکند و به نظر من، شتاب بخشیدن به این پروسه ممکن است آن را به ضد خود تبدیل کند. دیدگاهی که امیدوار است کنگرهی بعدی، کنگرهی وحدت باشد، شتابزده عمل میکند. امکان عملی به ثمر رسیدن چنین پروسهای طی کمتر از دوسال، به نظر من، وجود ندارد. بین نگاه ما و نگاه بخشی از نیروهایی که تلاش مشترکی در راه وحدت با آنان داریم، در زمینههای نظری و سیاسی هنوز فاصلههایی وجود دارند که گاهاً بسیار هم عمیق هستند. به خصوص بخشی از نیروهای منفرد که در این کنگره با آنان بیشتر آشنا شدم، با نگاهی بسیار متفاوت از بدنهی سازمان ما به بررسی رویدادهای امروز و همینطور تاریخ سازمان میپردازند. ما در سازمان خودمان هم با تفاوت دیدگاهها روبرو هستیم، اما تجربه و همینطور شناختی که طی روندی طولانی از هم پیدا کردهایم، به ما آموخته که چگونه با این تفاوتها کنار بیاییم و حقوق همدیگر را به رسمیت بشناسیم و مهمتر اینکه در پیوندی عاطفی به هم گره خوردهایم. ترس من از آن است که شتاب بخشیدن به این روند بدون کاری عمیق و طولانی، ما را در خود فرو ببرد و انرژی زیادی را صرف کنار آمدن با تفاوتها بکند، آن هم در شرایطی که کشور ما دچار بحران عمیقی است و ما نیاز به بروز بیرونی هرچه بیشتر و اتخاذ سیاستهای مشخص داریم.
6- کنگره چه چیز کم داشت، که به نظر شما کنگره آتی باید آن را رفع کند؟
کنگره در زمینهی تبلیغات برای خود، به نظر من چندان موفق نبود. مثلاً در ارتباط با پانل جوانان و پانل سیاسیای که در جوار کنگره برگزار شد، میشد که دعوتی عامتری به عمل آورد، روی آن تبلیغات کرد و حتی در صورت لزوم در زمینههایی از کارشناسهای حرفهای دعوت کرد و بحثها را گسترش داد. حضور رسانههای عمومی خارج از ایران هم در این کنگره نامحسوس و کم بود. هرچند بخشی از آن به خود این رسانهها برمیگردد، اما شاید ما باید تلاش بیشتری در این زمینه برای جلب آنان داشته باشیم و از طرق مختلف توجه آنان را به کنگره جلب کنیم. مثلاً من انتظار داشتم که سایتهایی مانند دویچهوله، زمانه، بیبیسی و… نیز در کنگره حضور میداشتند و گزارشهایی از آن تهیه میکردند.
7- این که کنگره های سازمان به رویدادی معمول در حیات سازمان تبدیل می شوند (یا شده اند)، خوب است، بد است، طبیعی است، نشان بلوغ است، روندی خنثی است، …؟
هم خوب است و هم طبیعی که این طبیعی بودن، خود، نشانهای مثبت از پروسهایاست که در سازمان ما در جهت نهادینه کردن دمکراسی درونی طی شده است.
8- پیام شما به خوانندگان کار و علاقه مندان به سازمان چیست؟
آرزوی بهروزی برای آنان دارم و امیدوارم که بتوانیم روزی کنگرههای سازمانی را در ایران برگزار کنیم و امکان ارتباط نه فقط مجازی که حقیقی بیشتری با هم میهنان مان پیدا کنیم