حمله به دولت رفاهی به بهانه اشتغال
شرق: چالشهای زندگی کارگری که حدود ۴٠ درصد جامعه ایران را تشکیل میدهند، آنقدر زیاد است که هفته کارگر، زمان کافی برای بررسی آنها نداشته باشد، اما بااینحال نگاهی به روند جنبشهای کارگری و سیر تطور قوانین مربوط به این حوزه، میتواند گریزگاهی برای بهبود وضعیت کارگران باشد؛ درحالیکه ایران هنوز دو مقاولهنامه ٨٧ و ٩٨ سازمان بینالمللی کار را نپذیرفته است؛ هرچند تلاشهایی در این زمینه از سوی مسئولان در حال انجام است، اما هنوز این پذیرش شکل نگرفته است. با آغاز هفته کارگر، مؤسسه عالی پژوهشهای تأمین اجتماعی در ادامه سلسلهنشستهای کارگری خود در دانشگاهها، نشست «چالشهای پیشِروی تشکلهای کارگری در ایران» را در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار کرد. حسام نیکپور، معاون پژوهشی مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی، محمدحسین خسروپناه، پژوهشگر جنبشهای اجتماعی، حسین اکبری، فعال کارگری و مهدی حسینآبادی، جامعهشناس، در این نشست به سخنرانی پرداختند که به علت محدودیت، به انتشار بخشی از این سخنان پرداختیم. همچنین در بررسی سیر تاریخی جنبشهای اجتماعی از سوی خسروپناه، پژوهشگر جنبشهای اجتماعی، زمان کفایت نکرد و این بررسی در این نشست ابتر ماند.
اتحادیههای کارگری نباید ایدئولوژیک باشد
حسین اکبری، فعال کارگری
اتحادیههای کارگری را میتوان اینگونه تعریف کرد: اجتماع مداوم صنفی- طبقاتی کارگران بهمنظور حفظ و بهبود شرایط زندگی خود. به اعتبار این تعریف، این اتحادیه ویژگیهایی دارد. این اتحادیهها، صنفی- طبقاتی، تودهای یا فراگیر، دموکراتیک، بهبودخواه و مداوم هستند. این اتحادیهها صنفی-طبقاتی هستند زیرا مجموعهای که در آن فعالیت میکنند شامل ویژگیهای حرفهای است و در بعد کلان نیز در مقابل طبقهای قرار دارند که از نیروی کار آنها بهره میگیرد و ناگزیر برای دفاع از وضعیتی که دارند و بهبود شرایط زندگی خود در مقابل این طبقه معین اجتماعی قرار دارند. دموکراتیک هستند به این معنا که کارگران خود باید این تشکلها را تشکیل دهند و ارگانهای رهبری و ساختار آن را تعیین کنند. فراگیر هستند، از این جهت که این کارگران قطعا وابستگی نژادی دارند. به لحاظ جنسیتی متفاوت هستند و… . هیچکدام از این تفاوتها نمیتواند در شکلگیری این اتحادیهها تغییری ایجاد کند. در نتیجه برای اینکه فراگیر باشند، نیاز دارند که ایدئولوژیک نباشند و هیچ پسوندی نداشته باشند. اگر اتحادیه زنان کارگر، اتحادیه اسلامی کارگران و… داشتیم، قطعا آن اتحادیه، اتحادیه به معنای واقعی نیست. مداومت دارد، یعنی برای پروژه خاصی تشکیل نمیشود. همیشه هست، زیرا نیاز کارگران به این اتحادیههاست. این مجموعه آن چیزی است که مداومت آن را تعیین میکند. هیچ سیستمی نمیتواند این اتحادیهها را منحل کند. اتحادیههای کارگری بهبودخواه هستند، یعنی باید شرایط زندگی کارگران را بهبود دهند. این شرایط در کشورهای مختلف متفاوت است، اما شاخصهای توسعهای در زندگی کارگران تأثیر دارد. به این اعتبار، کارگران بهبودخواه هستند، پس میتوانند در همه عرصههایی که به بهبودخواهی منجر میشود، مشارکت فعال اجتماعی داشته باشند. اگر باور بر این است که وجود جنبش کارگری برای توسعه نیاز است، نمیتوان اتحادیهها را از فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی منع کرد. به همین اعتبار، کارگران در اتحادیههای کارگری حق دارند به نسبت جمعیتشان، در نظام قانونگذاری یک جامعه شرکت کنند. حق دارند در مجلس یک کشور نمایندگانی داشته باشند که از حقوق آنها دفاع کنند. این نمایندگان قطعا اگر زمانی به مجلس بروند که این جنبشها فعال نیستند، ممکن است کمیتی را دربر گیرند که کیفیت کافی ندارد. اما اگر تحت رهبری اتحادیههای کارگری این نمایندگان انتخاب شوند، قطعا حضور آنها منجر به تصویب قوانینی خواهد شد که این بهبودخواهی را تضمین میکند. کارگران حق دارند در شرایطی که جامعه تحت بحرانهای ویژه قرار میگیرد، برای حل بحران مشارکت کنند و از دولتها بخواهند نسبت به این بحرانها، سیاستهای درستی را برگزینند و اگر دیدند سیاستهای غلطی درباره حل بحران ایجاد میشود، آن را به نقد بکشند و از آن جلوگیری کنند. موانع قانونی تا سالهای پیش از کودتا برای تشکیل اتحادیههای کارگری وجود نداشت؛ بهویژه از سالهای ١٣٢٠ به این سو. پس از استقرار رژیم کودتا در سال ١٣٣٢ به این سو، تلاشهایی در جهت ایجاد محدودیت برای اتحادیههای کارگری صورت گرفت. پس از کودتا، ادارهای به اسم «اداره هیأت کارگری ایالات متحده در ایران» شکل گرفته بود. آمریکا میخواست شرایطی ایجاد کند که کارگران از فعالیت سیاسی پرهیز داده شوند اما بهصورت صنفی فعالیت کنند. بنابراین در قانون مصوب ١٣٣٧، در قبال پذیرش سندیکاهای کارگری، مشروط به پرهیز از فعالیت سیاسی، محدودیتهایی ایجاد شد که این محدودیتها با توجه به وزنی که این اتحادیهها در گذشته داشتند، به شکلی که امروز در قانون کار داریم، نبودند. آنها در بخش ششم قانون کار میپذیرند، در فعالیتهای صنفی خود ائتلاف داشته باشند، اما بهمرور این محدودیتها بیشتر شد. فعالیتهای اتحادیهای تا سال ١٣۶٢ گسترش یافت و سندیکاها و شوراها به فعالیت خود ادامه میدادند اما موردموافقت مسئولان نبود. به همین دلیل، تشکیل اتحادیههای کارگری در واحدهای بزرگ اقتصادی منع شد. جنبش قانون کار بعد از انقلاب تلاش کرد فعالیتهای کارگری بهصورت گسترده حرکت کند. به همین دلیل ١٠ پیشنویس قانون کار از سوی نهادهای مختلف کارگری ارائه شد، اما آن بخش از نیروهایی که باورمند بودند نظام مستقر پس از انقلاب پاسخگوی نیازهای آنهاست، با توجه به ایدئولوژیکشدن آنها، کمک میکردند قانون کار به شکلی نوشته شود که نیاز استقرار نظام جدید را برطرف کند. بنابراین قانون کار آنطورکه میخواستند تغییر کرد بنابراین شوراهای اسلامی کار به نوعی اتحادیه کارگری وابسته تبدیل شد. در سال ١٣۶٩ و قانون کار جدید، این شوراها بودند که بنا بود از حقوق کارگران دفاع کنند. پس از تغییرات سیاسی سال ٧۶، با شکلگیری حزب مشارکت، انجمنهای صنفی کارگران نیز به وجود آمد که آن هم نماینده واقعی کارگران نبود.
تناقض قانون کار با قانون اساسی
مهدی حسینآبادی، جامعهشناس
اولین مانعی که در عدم حق فعالیت سندیکایی رخ میدهد، مستثنیکردن کارمندان دولت از قانون کار است. از نظر مقاولهنامه ٨٧ سازمان بینالمللی کار، همه حقوقبگیران حق ایجاد تشکل دارند. قانونگذار اگر بخواهد به مقاولهنامه ٨٧ بپیوندد باید تبعیض در قانون کار را کنار بگذارد. اصل ٢۶ قانون اساسی، هیچ گروهی را از تشکیل اتحادیه منع نکرده است. وقتی قانون اساسی بهعنوان قانون مادر چنین میکند، قانون کار نباید محدودیت ایجاد کند. ایران هنوز مقاولهنامههای ٨٧ و ٩٨ سازمان بینالمللی کار را نپذیرفته است اما باید تأکید کرد که حتی در صورت عدم پذیرش آن باید به برخی از موارد اشارهشده در آن تن دهد. این مقاولهنامهها موقعی نوشته میشود که مشکلی در جامعه ایجاد شده باشد. آنها نوشته میشوند که راهحلی برای این مشکلات باشند. ایجاد موانع برای تشکیل سندیکا و اتحادیههای کارگری سبب شده تا کارفرمایان رغبت به پذیرش نمایندههای کارگری داشته باشند، زیرا در این صورت میتوانند خواستههای خود را به آنها تحمیل کنند.
آغاز جدی جنبش کارگری در ایران از سال ١٣٢٠
محمدحسین خسروپناه، پژوهشگر جنبشهای اجتماعی
پیشینه تشکلهای سیاسی، صنفی و فرهنگی ایران به انقلاب مشروطه بازمیگردد. با وقوع انقلاب مشروطه و تدوین قانون و متمم قانون اساسی، آزادیهای فردی و اجتماعی قانونی میشود. در سال ١٢٨۵، در پی فرمان مظفرالدینشاه مبنیبر تشکیل مجلس شورای ملی، بهتدریج اقشار و طبقات گوناگون در تهران، تبریز، رشت و مشهد تشکلهایی به وجود میآورند که به اسم «انجمن» شناخته میشوند. این انجمنها در سه قالب سیاسی، فرهنگی و صنفی شکل میگیرند. از انجمنهای صنفی که در سال ١٢٨۵ و ١٢٨۶شمسی در تهران تشکیل شد، میتوان به انجمن کارگران مطابع (چاپخانهها)، حمام، تلگرافخانهها و… اشاره کرد. در همان مقطع مجلس اول با برخی مطالبات کارگران مواجه میشویم که عمده خواستهای آنها مسئله دستمزد و لباس است تا معیشتشان کمی بهتر شود. در دوره مجلس اول، کارگران نخست نامه مینوشتند و وقتی اقدامی از سوی مجلس نمیشد، دست به اعتصاب میزدند. همزمان با این تحول، اولین حزب سیاسی ایران نیز در سال ١٢٨۵ با نام «اجتماعیون عامیون» در باکو و تفلیس شکل میگیرد که بهواسطه گرایش سوسیالدموکراتی که دارند، به متشکلکردن کارگران میپردازند. این فعالیتها با بهتوپبستن مجلس قطع میشود و در طول استبداد صغیر هیچ فعالیت کارگری و صنفیای نداریم. تا فتح تهران و خلع محمدعلیشاه و تشکیل مجلس دوم این روند ادامه دارد. در این مقطع فرقه «دموکرات عامیون» بهعنوان جایگزین «اجتماعیون عامیون» تشکیل میشود. برخلاف دورههای بعد، نمایندگان فرقه دموکرات عامیون در مجلس شورای ملی، از حقوق کارگران و زحمتکشان دفاع میکنند و فراکسیون اقلیت به اشکال مختلف مشکلات را مطرح میکند. درواقع یک قدرت سیاسی به کمک کارگران آمده بود. از سال ١٢٩٧، فعالان کارگری پس از تعطیلی مجلس سوم با اولتیماتوم روسها و جنگ جهانی دوم، دوباره آغاز به فعالیت میکنند که تا سال ١٣٠٠ میتوانند هشت اتحادیه کارگری را در تهران به وجود بیاورند. اتحادیه عمومی مرکزی را در سال ١٣٠٠ به وجود میآورند که هدایتگر این هشت اتحادیه است. روزنامه «حقیقت» بهعنوان اولین روزنامه برای مطالبات صنفی و سیاسی کارگران به حساب میآید. مدیرمسئول آن «محمد دهگان» و سردبیر آن نیز «پیشهوری» است. از سال ١٣٠٠ بهبعد و با تشکیل اتحادیه عمومی مرکزی، دولت بهعنوان مدافع حقوق کارفرما برخورد میکند. در سال ١٣٠١، روزنامه «حقیقت» توقیف میشود و روزنامههای جایگزین آن نیز با نامهای «پیکان»، «کار» و «اقتصاد» هم تعطیل میشوند. بنابراین کارگران از روزنامههای مختلف بهویژه روزنامه «طوفان» فرخییزدی استفاده میکنند. در این مقطع زمانی، سازماندهی کارگری در ایران از طریق فرقه عدالت پیگیری میشود که تلاشهای آنها اغلب موفقیتآمیز نبود. بارزترین اعتصابی که توسط این گروه ایجاد شد، در سال ١٣٠٨ در پالایشگاه نفت آبادان بود که حکومت در ابتدا برای برخورد تردید داشت، اما در نهایت این اعتصاب را سرکوب میکند و رهبران این اعتصاب تا سال ١٣٢٠ در زندان بهسر میبرند.
از آن زمان این تصور در بین حاکمان ایجاد شد که این اتحادیهها و تشکلهای کارگری هستند که عامل اعتصابات کارگری میشوند و به همین دلیل برخوردهای سختی را در پیش گرفتند. در سال ١٣١١، فروهر وزیر صنایع و معادن کشور، به کارخانهها اعلام میکند، به کمتر از ١٠ ساعت کار، نباید مزدی بیشتر از چهار ریال روزانه پرداخت شود. پیش از آن مزد ششریال بود. اگر بخواهیم این مقدار دستمزد را با قیمت اقلام موردنیاز یک خانوار در آن زمان قیاس کنیم در خواهیم یافت که آنها درنهایت میتوانند نان و ماست و غذاهایی از این دست بخورند. پوشاک و آموزش و مسکن در وضعیت اسفناکی بهسر میبرد. در ١٩ بهمن ١٣٢٠ اولین اتحادیه کارگری پس از سرنگونی رضاشاه، شکل میگیرد و اعتصاب کارگران شاغل در ساخت ساختمان دادگستری را شاهد هستیم. با شکلگیری حزب توده و سازماندهی اتحادیههای کارگری، جنبش کارگری در ایران در حقیقت از سال ١٣٢٠ بهبعد بهتدریج شکل واقعی خود را پیدا میکند.
به نقل از: روزنامه شرق