دومین مناظره بین ۶ کاندیدای ریاست جمهوری اسلامی ایران دیروز برگزار شد. این مناظره به سرعت منجلاب بی برنامگی تمام کاندیداها را آشکار کرد و لاجرم به “تعرضات کارنامه ای” آنان نسبت به یکدیگر تبدیل شد.
البته از رئیسی، قالیباف و میرسلیم انتظاری برای ارائۀ برنامه و کشاندن مناظره های ریاست جمهوری به مجرائی برای آگاهگری شهروندان از دشواریهای جمیع الاطراف نظام جمهوری اسلامی و ارائۀ راهکار برای رفع این دشواریها نیست. قابل پیش بینی بوده است، پیش بینی هم شده است که این هر سه با توسل به درجاتی متفاوت از دروغ و نیرنگ بر دست خالی برنامه ای خویش سرپوش بگذارند و به جای ارائۀ راهکار انضمامی و سیستمی برای رفع دشواریهای مردم به فریب پوپولیستی آنان اقدام کنند.
از جهانگیری و روحانی هم البته انتظاری نبوده است که برنامه ای همخوان و متجانس برای این دشواریها ارائه دهند. واقعیت این است که تنیدگی منافع گوناگون در جمهوری اسلامی و ابعاد “طولی، عرضی و عمقی” مسائل چنان و چندان است که برنامه ای همخوان و متجانس برای گذر از مسائل را در کادر خود نظام جمهوری اسلامی، بدون تعرض به ولایت فقیه و نظام مبتنی بر آن، غیر ممکن کرده است. حتی از جهانگیری و روحانی انتظار نمی رود که به قالیباف و رئیسی به دلیل سهم شان در فساد و جنایت تعرض داشته باشند. به عبارت دیگر می توان از آنان فقط تعرضات کوچکی را به قالیباف و رئیسی – درست از همان دست که به آن اقدام کردند – انتظار داشت.
اما از این دو، و خاصه از روحانی، دستکم انتظار می رود که به عنوان دو دولتمرد، که اینک از یک تجربۀ چهارساله در ترازهای نخست دولتی نیز برخوردارند، از مقدمترین گره ها در اقتصاد امروز ایران، از وعده های تحقق نیافتۀ نخستین دورۀ ریاست جمهوری روحانی و علل و مانعهای عدم تحقق این وعده ها بگویند. ممکن نیست روحانی نداند که در میان مردم نارضایتی از دورۀ نخست ریاست جمهوری او کم نیست. بدون ارائۀ طرح برنامه ای که پرتوی بر دورۀ آتی مبتنی بر تجربۀ دورۀ گذشته باشد، اولاً جلب اعتماد مجدد مردم در ابعاد پیشین ممکن نیست و ثانیاً زمینه برای سربرآوردن پوپولیسم در انواع و اشکال تقویت خواهد شد.