شانزده سال گذشت. شانزده تابستان بر آن تابستان سیاهی که رهبران و مجموعه جناحها و دستگاههای نظام اسلامی بر اساس توافقی جمعی وبرنامه ریزی شده و به فتوای خمینی هزاران تن از جانهای شیفته و شریف این مرز و بوم را به جوخه های مرگ سپردند، گذشت. حکومت نمایندگان دین پس از یک دهه ارتکاب شکنجه، تجاوز، تواب سازی، قتل و اعدام هزاران تن از بهترین زنان و مردان آزاده و آزاداندیش میهنمان، در آن تابستان شوم نقطه پایانی بر همه خشونتهای غیر انسانی خود نهاد با این خیال که رسوایی شکست سیاستهای جنگی خویش را که سالها بر جان جوانان و هستی خانواده های ایرانی تحمیل کرده بود در خفا نگه دارد. با این امید که با حذف و کشتن نیروهای مترقی وپیشرو جامعه چند صباحی بیشتر ثبات خود را حفظ کند.
مادران، پدران، همسران، فرزندان، خواهران، برادران و یاران آن جانباختگان شانزده تابستان را همچون شانزده قرن از تاریکترین و مخوفترین قرون تاریخ از سر گذراندند.
میرغضبان حاکم با توسل به توطئه سکوت یکپارچه و اعمال اختناق و سرکوب شدید در این سالها همه نیروی ضد بشری خود را به کار گرفتند تا شاید خوره ی فراموشی این فاجعه بزرگ انسانی قرن بیستم را از خاطره ها محو سازد. لیکن بر خلاف آرزوی آنان، باد هایی که آن سیاوشان و سینه سرخان میهن کاشته اند، امروز به هیبت طوفانی از اشتیاق حقیقت جویی و دموکراسی خواهی نسل پا به راه عزم جزم کرده تا بنیان استبداد و امکان تکرار چنین جنایتهای هولناکی را برای همیشه در ایران ریشه کن سازد.
با این وجود، اکنون پس از شانزده سال هنوز پرونده این کشتار فجیع نه تنها مورد توجه و بررسی جدی هیچ یک از ارگانها و یا نهادهای قضائی بین المللی جهان از جنبه انسانی و حقوقی قرار نگرفته است که حتی بازتاب آن در میان رسانه ها و افکار عمومی جهان محدود و مختصر بوده است.
حساسیت و موضعگیری کشورهای جهان نسبت به دستگاه اختناق و ترور حکومت دینی و نقض مداوم مفاد اعلامیه حقوق بشر در ایران اغلب پای میزهای معاملات کلان قربانی مصالح اقتصادی و سیاسی دول بزرگ میگردد و به همین سبب دولت های های نیرومند جهان و به طبع آن خبرگزاریها، رسانه ها و روزنامه های خبری آنان چشم بر این فاجعه هولناک انسانی بسته اند.
از سوی دیگر پراکندگی و انشقاق تاریخی سازمانها و احزاب ایرانی خارج از کشور، کم کاریها و کم اعتنائی های آنان نسبت به جلب توجه رسانه ها و تاثیر گذاری بر افکار عمومی مردم جهان، با توجه به امکانات و آزادی عملی که در خارج از کشور وجود دارد، تاثیر خود را بر بازتاب محدود این جنایت در داخل و خارج از کشور به جا گذارده است.
امروز اما، شرایط بیش از هر زمانی برای آگاه نمودن افکار عمومی مردم ایران و جهان و نیز به ثبت رساندن این فاجعه به عنوان یک جنایت ضد بشری در نهادهای حقوقی بین المللی مهیا می باشد.
بخشی از شاکیان اصلی پرونده این جنایت که خانواده ها، همسران و فرزندان اعدام شدگان می باشند، در مجموع و بطور نسبی امروز در شرایطی مطلوبتراز سالهای اولیه رخداد واقعه قرار دارند و لذا برای طرح و پیگیری شکایات خود از توانمندی بیشتری برخوردارند.
پراکندگی و تفرقه در میان سازمانها، احزاب و نیروهای مترقی حداقل به لحاظ نظری دیگر ارزش مثبتی تلقی نمی شود وتلاش در جهت ائتلاف عمل در میان بخشی ازنیروها ضرورتی انکار نشدنی محسوب می شود.
اهمیت و ارزش فعالیت در جهت افشا این جنایت به دور از گرایشات گروه گرایانه و تاکید بر جنبه های حقوقی و انسانی آن با هدف رسیدگی تا به آخر برای جلوگیری از تکرار اینگونه فجایع بسیار بیش از سالهای گذشته مقبولیت یافته است.
بعلاوه ی موارد بالا، تجربه نیروهای دموکرات، آزادیخواه، و فعالین حقوق بشر داخل و خارج از کشور از یکسو، و وجود سایت های متعدد خبری، نشریات، امکانات رادیو و تلویزیون وانواع مختلف ارتباطات الکترونیکی ازدیگر سو و نیز حضور تعداد ی از زندانیان سابق و شاهدان عینی کشتارهای تابستان ۶۷ در خارج از کشور پشتوانه قابل اتکائی را برای آغاز یک کارزار بزرگ بین المللی با هدف کشف، افشا و رسیدگی به این جنایت ضد انسانی فراهم آورده است.
تشکیل یک سازمان یا ارگان مرکزی متشکل ازنمایندگان خانواده های جانباختگان، نمایندگان سازمانها و احزاب به همراه حقوقدانان و فعالان حقوق بشر و نیز بازماندگان و شاهدان ضرورتی است برای پیگیری مدام این جنایت و طرح پرونده آن در دستور کار کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون ضد شکنجه، دادگاههای ذیصلاح بین المللی و نیز سایر سازمانها و ارگانهای حقوق بشر.
در این راه دشوار اما وجدانهای بیدار انسانهای شرافتمند ایران و جهان نیز همراه و پشتیبان خانواده ها و بازماندگان جانباختگان فاجعه ملی تابستان ۶۷ و قربانیان سایر کشتارها و شکنجه هایی است که جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته نسبت به دگراندیشان، آزادیخواهان، روزنامه نگاران، دانشجویان، اقوام و ادیان مختلف ایرانی روا داشته است.