می نویسم چون مثل تیغ ماهی سفید در گلویم گیرکرده و عمری نیز باقی نمانده.
دوستان گرامی، ما گیلکها مثلی داریم برای آدمهایی چون شما. می گوئیم؛ طرف مثل مرغ کتکتاس می ماند. اشاره به مرغهایی دارد که برای گذاشتن یک تخم، صدها بلکه هزاران بار سروصدا می کنند. اگر حافظه یاری کند، ما (خواهید بخشید که بعد این همه سال خودم را جزئی از شما می دانم)، در طول چهل سال گذشته بارها و بارها از این نوع تخمها گذاشته و سروصدا راه انداخته ایم. از انشعاب اقلیت، شکوفائی جمهوری اسلامی، انشعابات بعدی، وحدت با حزب توده و اتخاذ شعار سرنگونی، بگیر بیا تا حزب چپ ایران. در پس هر یک از این مقاطع، موقع شمردن جوجه ها، بیشتر دوستان بانگ برآوردند که “ما نبودیم! آنها بودند.” خب اینهم رسم ناپسندیست که به جنبش فدائی نیز راه پیدا کرده و ادامه دارد، که “تقصیر همیشه به گردن دیگران است”.
زیاده نگویم؛ دوستان، ما نیز از دل این مردم “هیجانی” بیرون آمده ایم، و کمتر با مغز سرد با مسائل برخورد کردەایم. از جمله رأی دادنهای کیلوئی به تشکیل این آخری یعنی حزب چپ. و طبق رسم مرسوم حال به هر دلیلی می گوئیم: “ما نبودیم!” تجربه زیستی من به من آموخته است: فقط مرده ها هستند که اشتباه نمی کنند، و ما یکبار دیگر اشتباه کرده ایم.
شاید بازهم مرتکب اشتباه بشویم. اما مهم آنست که بیاموزیم با اشتباهاتمان چگونه برخورد کنیم. دو روش و هر دو بغایت غلط هستند ١- ساده کردن ٢- پیچیده کردن. شما موضوع را بسیار ساده فرض کردید و چشم بسته از روی هیجان، فراوان رأی دادید. حال موضوع را بسیار پیچیده کرده اید و کاسه “چه کنم” دست گرفته اید.
تا آنجا که من می دانم درصد بالائی از اعضا در آلمان سکونت دارند. بدون شک این دوستان در خاطر دارند مقطعی را که در سیاست آلمان حزب سوسیال دمکرات قدرت را به دست گرفت. و به فاصله کوتاهی رئیس جمهور (گردهارد شرودر) با رهبر حزب (اسکار لافونتن) به اختلاف رسیدند. آسمان زمین نیامد! لافونتن و دوستانش از حزب سوسیال دمکرات جدا شدند و در یک پروسه با کمونیستها (آن زمان) حزب چپهای آلمان را تشکیل دادند و زندگی سیاسی در آلمان ادامه یافت. حال سوآل اینجاست: شما که این تحولات را از نزدیک دیده و بررسی کرده اید، چگونه است که از آن هیچ نیاموخته اید؟ چرا اینقدر علاقمندید که همچون مرغ کتکتاس شلوغ کنید و سروصدا راه بیندازید؟ چرا موضوع را در حدّ مسائل حیثّیتی پیچیده می کنید؟ عضویت در یک سازمان سیاسی، سند تولد کسی نیست که نتوان آنرا تغییر داد. درب تمامی احزاب باز است؛ هرکه می خواهد می آید و هرکه نمی خواهد می رود. ما نیز می توانیم متمدنانه بگوئیم: دو گزینه داریم ١- سازمان فدائیان اکثریت ٢- حزب چپ ایران. هر کسی آزاد است یکی از این دو گزینه را انتخاب کند، و به زندگی سیاسی خود ادامه دهد. والسلام!
شاید فردا روز فریبا نامی در ملاک و معیارهایش تغییراتی بوجود آمد. هیچ اشکالی ندارد. از این خارج و به آن وارد می شود. دوستان، هیچ فکرکرده اید که مردم دچار چه بلیّه بزرگی هستند و ما مشغول اتلاف وقت و انرژی در بین خودمان هستیم!