هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران ـ اکثریت بە مناسبت اول ماە مە پیامی صادر کردە کە منطق حاکم بر نگارش متن جلب توجە می کند. جلب توجە از این لحاظ کە متن بە جای اینکە تاکید آن بر شرایط داخلی ایران و نقش جمهوری اسلامی در تحمیل فاجعە بر زندگی کارگران و زحمتکشان باشد، روی شرایط جهانی و نیروهای فراملی رفتە و بدین طریق نقش جمهوری اسلامی عملا بە حاشیە رفتەاست.
اما بگذارید برای اثبات ادعای خود، بە متن پیام مراجعە کنیم:
ـ اعلامیە بە جای وضعیت کارگران در کشور، از اردوی کار و اردوی سرمایە، کە اساسا اصطلاحاتی جهانی هستند شروع می کند،
ـ در پاراگراف سوم باز از جهان می گوید. در این پاراگراف با تاکید بر بحرانهای جهانی، گوئی جمهوری اسلامی و ایران تحت سیطرە آن نیز خود قربانی پدیدە فراملی است!
ـ در پاراگراف چهارم نوشتە شدە کە “در میهن ما نیز کارگران و زحمتکشان نخستین طبقات و گروههای اجتماعیاند که متحمل بار افزایش هر فشار ناشی از تغییر شرایط جامعهاند.” حال در متن از تغییر شرایط جامعە گفتە شدە بدون اشارە اولیە بە نقش مخرب جمهوری اسلامی. و با توجە بە تاکید اولیە پیام بە اوضاع جهانی بە نظر می رسد کە تاکید متن بە تغییر شرایط جامعە بە علت اوضاع جهانیست و نە بە علت سیاستهای مخرب جمهوری اسلامی!
ـ در تمام متن تنها یک بار نام جمهوری اسلامی بە میان آمدەاست!
ـ پیام بە جای اینکە بطور مشخص با شرایط کنونی جامعە برخورد کند، یعنی از زاویە برخورد با دولت سیزدهم، نقش سپاە و ارگانهای ایدئولوژیک ـ اقتصادی رژیم و بطور مشخص بیت رهبری در تحمیل بدترین وضعیت اقتصادی موجود بر کارگران و زحمتکشان، بلافاصلە روی موضوع اعتراضات زحمتکشان رفتە کە می بایست منطقا بعد از بحث مذکور می بود. و تاکید بی اندازە متن بر اعتراضات کە بخش قابل توجهی از اعلامیە را تشکیل می دهد، گوئی برای بە حاشیەبردن نقش جمهوری اسلامی بودەاست!
ـ پیام، عملا نقش همسانی برای تحریمها و سیاستهای حاکمیت قائل شدە و از سیاستهای مخرب جمهوری اسلامی در سیاست خارجی کە منجر بە ایجاد وضعیت موجود در کشور شدە، سخنی بە میان نمی آورد. درست است کە سیاست تحریم سیاستی محکوم است، اما نادرستی سیاست تحریم نباید منجر بە فراموش کردن مسئولیت جمهوری اسلامی، کە نقش درجە اول را در چنین موردی ایفاء می کند، شود.
هگل در فلسفە خود معتقد است کە بدون فیزیکی کردن خواست روحی (به عنوان مثال در مورد آزادی) نمی توان از تحقق آن (آزادی) گفت. بە بیانی دیگر پیش این فیلسوف سوبژە و اوبژە در روابط متقابل دیالکتیکی قرار دارند و وجود یکی، وجود دیگری را مشروط می کند. در واقع بدون مادی کردن آزادی، هیچگونە آزادی وجود ندارد، حتی در فرم روحی آن.
بر این مبنا باید گفت کە کار یک سازمان سیاسی جدی مبارزە برای تغییر در شرایط مشخصی است کە آن سازمان سیاسی در آن مبارزە می کند، کە در مورد سازمان اکثریت هم مصداق آن ایران و جمهوری اسلامی است. بدون مبارزە جدی با جمهوری اسلامی و افشای آن در اعلامیەها و مواضع خود، نە می توان ادعای خود در مورد بودن در اردوی کار را اثبات کرد و نە مبارزە را بشیوە جدی پیش برد.
تعهد یک سازمان سیاسی بە اردوی کار (بعنوان یک سوبژە) زمانی به عنوان اوبژە متحقق می شود کە بطور مشخص و کنکرت در بطن سیاسی جامعە ایران جامە عمل بەخود بپوشد. در غیر این صورت آنچە باقی می ماند تنها سخنان درخشانی است کە هیچ مابەازاء عملی نخواهد داشت. روح کلی تعهد یک سازمان مدافع کارگران تنها در بطن مشخص ملی آن بە عمل می نشیند و بس. مبارزە علیە تحریم و اردوی سرمایە، اساسا از مبارزە علیە جمهوری اسلامی می گذرد.