در مصاحبە سە ساعتە محمـد جواد ظریف، وزیر امور خارجە ایران، کە بە رسانەها درزکردە و موجب واکنشهای بسیاری در داخل و خارج گشتە، چند مورد برجستە است کە باید بە آن توجە جدی کرد.
موارد مطروحە اینهایند:
ـ او در اصل خواهان پایان دادن بە تسلط یکجانبە ‘میدان’ بر سیاست خارجی ایران است، و معتقد بە یک نوع هماهنگی میان بخش میدانی، دیپلماسی و اقتصاد است. بە نظر او نمی توان تنها با برجستەکردن بخش میدانی کشور را بە جلو برد،
ـ معتقد است ایران و امریکا تا جمهوری اسلامی هست دوست نخواهند شد، اما می شود تنازع (یا دشمنی) میان آنها را مدیریت کرد. (او تصریح می کند از کلمە دشمن خوشش نمی آید و آنرا مناسبت امر مدیریت نمی داند). ظریف معتقد است کە ایران می تواند در موارد بسیاری با آمریکا بە تفاهم و همکاری برسد، اما از جملە بر سر ماهیت جمهوری اسلامی و مسئلە اسرائیل نمی توانند بە تفاهم برسند.
با کمی دقت در این سخنان، کاملا مشهود است کە تفاوت هویتی میان آمریکا و جمهوری اسلامی مانع دوست شدن این دو کشور است، و همین نکتە هویتی برای آن بخش در حکومت کە معقتد بە پیشبرد صرف سیاست میدانی است، چنان اصل است کە باقی موارد را کاملا بە حاشیە راندەاست. با این گفتەهای ظریف مشخص می شود کە آنگاە کە بحث مراودە با غرب مطرح است تنها برای برون رفت از فشارهای کمرشکن است کە خامنەای وارد مذاکرە می شود. در واقع جمهوری اسلامی کنونی برنامەای برای پایان دادن بە دشمنی با آمریکا ندارد.
همچنین این سخنان بار دیگر نشان می دهد کە بخشی در حاکمیت جمهوری اسلامی وجود دارد (بخشی کە تندروهای نظام دوست دارند آنها را لیبرالها خطاب کنند)، کە تلاش می کنند از حضور خود در قدرت سیاسی برای تاثیرگذاری بر سیاستهای کلان حاکمیت استفادەکنند و این کار را با دشواری خاصی بە پیش می برند، دشواری ای کە از یک سو بە افشاگری های زیرکانە از نوع مصاحبە سە ساعتە ظریف می رسد و از سوی دیگر بە عقب نشینی های زیرکانە آنگاە کە مورد حملە هستە سخت قدرت (بە سردمداری خامنەای) قرار می گیرند.
در واقع قدرت سیاسی در ایران، میدان برآمد نیروهای سیاسی متفاوت در نگاە بە دنیا است کە بخش بقول معروف لیبرال (بخوان اصلاح طلب و میانە آن) سعی دارد از فرورفتن بیشتر کشور بە عمق فاجعە بە طریق خود جلوگیری کنند.
از طرف دیگر دفاع ظریف از پلورالیسم در سیاست خارجی (حضور همزمان قدرت میدانی، دیپلماسی و اقتصادی)، در واقع بە عقب راندن نیروهای تندرو است کە حضور و قدرت خود را تنها در بخش میدانی می بینند. نیروئی کە می داند دیپلماسی و اقتصاد بمثابە طناب داریست بر گردنشان!