نحوه نگرش و نقد افکار و خط مشی جریانهای سیاسی بر دو گونه است، نگرش اول براساس شواهد، واقعیات ومستندات می باشد و همچنین شرایط زمان و مکان تولد آن جریان سیاسی و ارزیابی تاثیرات مثبت و منفی آن برتحولاتیست که بر جامعه بجای می گذارد را نیز در نظر می گیرد، مسلما هر جریان سیاسی ازاین گونه نقد سازنده درراستای پیشبرد اهداف خود سود می برد.
نگرش دوم، شیوه ایست که نقد همراه با هتاکی، تحقیر و تمسخر و خوار شمردن باشد و منقد تفکرات خود را معیار و ملاک قضاوت قرار دهد، بدیهیست اینگونه نقد از درجه اعتبار ساقط است.
آقای محمود تجلی مهر که از تحلیلگران سیاسی و از کارشناسان مخابرات میباشد در نقد خود درباره جنبش فدائی شیوه دوم را بکار برده است.
دراین نوشتار بخشهائی از مقاله آقای تجلی مهر مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
ایشان درباره مراسم پنجاهمین سالگرد جنبش فدائی چنین می نویسد “درسال ۲۰۲۱ با تعجب ونا باوری شاهد بزرگداشت ها و مراسم عجیب و غریبی هستیم که در تمام سالهای پیش سابقه نداشته است” باید از ایشان پرسید که چرا برگزاری مراسم بزرگداشت و باز گوئی خاطرات و اجرای موسیقی و خواندن سرود عجیب و غریب و شگفتی آور است؟ مگر ایشان نمی دانند که علت فراگیری و انعکاس مراسم امسال بخاطر پنجاهمین سالگرد برآمدن جنبش فدائی بود که در چندین کشور اروپائی و ایران از طریق دنیای مجازی و چندین رسانه فراگیر بازتاب یافت؟ ایشان می افزاید که “این مراسم آنهم در اروپای مرکزی موتور پیشرفت اجتماعی تمدن و بشریت اینها واپس گرائی را دامن می زنند”، درحالیکه بخوبی می دانند که اروپائیها خود رویدادهای تاریخی وی ادمان انسانهای جانباخته در جنگها را گرامی می دارند.
آقای تجلی مهر درباره خانم اشرف دهقانی با جملاتی اهانت بار در حکم یک متخصص روانپزشکی اظهار نظر می کند که “اشرف دهقانی غرق توهمهای بیمار گونه و شیزو فرنی است” آیا ایشان که خود را متعهد و مقید به علم پیشرفته بحسای می آورد می تواند با اتکا به سندهای پزشکی ثابت کنند که خانم اشرف دهقانی دچار چنین عوارضی است؟ یا اینکه توهمات خود ایشان است که اینگونه بروز پیدا کرده اند.
درمورد سیاهکل می نویسد که این رخداد بدون برنامه ریزی و تصادفی بود. ایشان احتمالأ چیزهایی شنیده اند و بدون تعمق کافی به همان شنیده های ناقص و نارسا اکتفا کرده و قضاوت می کنند. درحالیکه مقدمات این حرکت از اوائل دهه چهل برنامه ریزی شده بود و آمادگی های فکری و عملی از سالهای قبل از آن برنامه ریزی و سازماندهی شده بود. اما دستگیری زنده یاد «هادی بنده حدا لنگرودی» تصادفی بود و در پی آن عملیات آزاد سازی او در پاسگاه سیاهکل منجر به اعلام علنی آغاز مبارزات مسلحانه چریک های فدایی شد. آقای تجلی مهر می بایست قدری بخود زحمت داده و اسناد موجود که کم نبوده و در دسترس همگان هستند را مطالعه کنند تا دچار چنین خطاهای غیر علمی و غیر مستند نشوند. ایشان در ادامه میافزاید که “برای ما عاشورای جدیدی درست میکنندرآنهم دراروپای مرکزی”. امسال این مراسم نه تنها در اروپا ی مرکزی وردر بعضی از نقاط جهان بلکه در ایران نیز جوانان در کوهستانها سرود خوانان این روز را گرامی داشتند و هواداران این جنبش برسر آرامگاه این فرزندان دلیر میهن یاد آنانرا گرامی داشتند، آقای تجلی مهر فرهنگ شهادت دراسلام را با جان باختن آگاهانه فدائیان مترادف می دانند و مراسم بزرگداشت برای جانباحتگان فدائی را متاثر از فرهنگ شهادت اسلامی می داند درحالیکه بین شهاد ت که یک باو روا رزش اسلامیست و بخاطر رسیدن به بهشت موعود می باشد با جان باختن انسانهای فداکار که بعنوان پیشاهنگ مبارزه برای بهروزی مردم جان می بازند هیچگونه تشابهی وجود ندارد.
ایشان رویداد سیاهکل ومبارزه مسلحانه را دلیل بر خشونت ساواک می داند، در حالیکه درسال ۴۲ ایل قشقائی در استان فارس قیام مسلحانه کردند و در سال ۴۷ در کرمانشاه گروه داریوش نیک گو و در کردستان گروه شریف زاده و ملا آواره و معینی و در لرستان گروه آرمان خلق قبل از سیاهکل مسلحانه علیه رژیم بپا خاستند که اعضای هر سه گروه بجوخه اعدام سپرده شدند و تمام اعضای این گروهها کاملا آگاه بودند که قدم در راه بی برگشت می گذارند و هدف شکستن سکوت و اختناقی بود که ساواک درجامعه اعمال می کرد. و البته سرکوب خشن و خفقان تنها در مقابل حرکتهای مسلحانه اعمال نمی شد. درسال ۴۱ پس از اصلاحات ارضی شعار دانشجویان این بود “اصلاحات آری دیکتاتوری نه” اگر اصلاحات در عرصه های سیاسی انجام می شد احتمالا جامعه مسیردیگری را می پیمود، رژیم هیچگونه فعالیت سیاسی را تحمل نمی کرد گروههای مانند ساکا و پروسه و دیگر گروههای غیر مسلح همگی دستگیر و زندانی شدند و جبهه ملی هم که به قانون اساسی مشروطیت پای بند بود نیز از فعالیت محروم بود ساواک حتی منقدین درونی خود مانند عامری نماینده مجلس و احمد آرامش رئیس سابق سازمان برنام و بودجه را نیز تحمل نکرد و هر دو بدست ساواک کشته شدند، کارگران زحمتکش کوره پزخانه ها که بخاطر افزایش یک تومان به دستمزدشان که معادل خریدن دوعد نان سنگک بود اعتصاب کردند به گلوله بسته شدند. اینها مسلح نبودند، سیاسی هم نبودند بلکه جزو فقیر ترین افشار جامعه بودند. هچنین راه پیمایی کارگران کارخانه جهان چیت برای اضافه دستمزد مورد حمله نبروهای انتطامی قرار گرفت و در نتیجه آن ۱۳ نفر بخاک افتادند. پاسخ خواستهای عادلانه کارگران و زحمتگشان با گلوله نشانه سبعیت ساواک و دستگاه رژیم بود، برخی از نویسندگان و شاعران و روشنفکران که تنها اسلحه شان یک قلم بود نیز دستگیر و شکنجه و زندانی شدند. سیاهکل عامل خشونت ساواک نبود. ساواک هر گونه حرکت دگر اندیش را تحمل نمیکرد و آنرا در نطفه خفه می کرد.
درباره زنده یاد امیر پرویز پویان با واژه هائی تحقیر آمیز نوشته است “اگرپویان بجای این گنده گوئیهای بی پایه و اساس به کلاس درس رفته بود شاید درنوشتن این انشای دبستانی بیمایه تردید می کرد”. آقای تجلی مهر شما اطلاع ندارید که پویان یکی از پژوهشگران برجسته موسسسه مطالعات و تحقیقات دانشگاه تهران بود که ریاست آنرا زنده یاد دکتر صدیقی بعهده داشت آثار تحقیقاتی پویان درباره شهر و روستا هنوز در کتابخانه این موسسه موجود میباشد و طبق گفته همکاران، پویان همواره مورد تشویق دکتر صدیقی که به سخت گیری معروف بود قرار داشت، درآن سالها که جلال آل احمد قطب جامعه روشنفکری بود پویان در مقاله ای بنام «از امپریالیسم گریزان و از سوسیالسم هراسان» دیدگاههای واپسگرایانه او را مورد انتقاد قرار داده بود این جزوه که مخفیانه چاپ شده بود درمیان دانشجویان دست بدست می شد. ایشان در ادامه می افزاید “اگر پویان بجای این یاوه گوئیها به مطالعه می پرداختند اکنون اندیشمندانی داشتیم” پویان اندیشمند بود واین را همکاران پژوهشگر پویان و آثار او در آن دوران جوانی تایید می کنند.
درباره زنده یاد مسعود احمدزاده قهرمان مقاومت در زیر شکنجه نیز با همان جملات توهین آمیز او را خود بزرگ بین، بیسواد و نادان می نامد، احمدزاده در ۲۲ سالکی که مطالعات زیادی در فلسفه داشت کتاب “منشا انسان” اثرانگلس را بفارسی ترجمه کرد، دفاعیات احمدزاده در بیدادگاه رژیم درحضور شکنجه گران ساواک و مزدوران بیدادگاه نظامی افزون بر شهامت او نشانگر شناخت او از جامعه ومناسبات اجتماعی و اقتصادی ایران آن زمان است.
آقای تجلی مهر باز میافزاید که آنان حوصله نشستن در سر کلاس را نداشتند، به ایشان باید یادآوری کرد که احمدزاده لیسانس ریاضی بود و پویان لیسانس خود را از دانشکاه تهران دریافت کرد. این عزیزان در کنار تحصیل و کسب علم اما وظایف مهم دیگری نیز برای خود قایل بودند.
در یک ادعای دیگر ایشان فدائیان را مدافع پوتین قلمداد میکند. اما هیچ سند ومدرکی دلیل برصحت گفته خود ارایه نکرده و اضافه می کند که “اینها بصراحت اعلام می کنند که درحمله اسرائیل و امریکا در کنار حکومت جهل و جنایت می ایستند” بازهم دراین مورد سندی ندارند. در حالی که ما هرگونه حمله از جانب هرکشور به کشور دیگر و کشور خود را محکوم کرده و زیانبار می دانیم. ما نه در کنار امریکا می ایستیم ونه درکنار جمهوری جهل و جنایت.
آقای تجلی مهر دربخش دیگری عنوان می کند که “درتمام سالها که بخش بزرگی از رهبران فدائی در اروپای آزاد زندگی می کنند حرکتی در گسترش دانش سیاسی ازخود نشان نداده اند و همچنین جرات نکرده اند این افزوده عجیب را در داخل پرانتز حذف کنند”. درپاسخ ایشان باید گفت صدها نفر از اعضای جنبش فدائی در دانشگاهها ی اروپا تحصیل کرده اند و پژوهشها و اثاری ازخود برجای گذاشته اند و دیگر اینکه آقای تجلی مهر به چه حقی بخود اجازه میدهند برای نام یک سازمان سیاسی با پنجاه سال سابقه تکلیف تعیین کنند. ایشان باز ادعا می کند که من یک نفر را نمی شناسم که عضو یک حزب سیاسی اروپا باشد، درحالیکه بعضی از اعضا نه تنها عضو احزاب اروپائی هستند بلکه کاندیداهای آن احزاب برای نمایندگی در پارلمان نیز هستند.
آقای تجلی مهر ما حق داریم از گردهمائی یکصدهزار نفر در میدان آزادی یاد کنیم و بر خود ببالیم. ما حق داریم یاد هزاران عزیزی را گرامی بداریم که آنروز در میان آن جمعیت انبوه حضور داشتند و در روزهای و ماه های بعد تا به امروز یا به جوخه اعدام سپرده شدند و یا شکنجه وزندانی و هزارانی دیگر که راهی دیار غربت و یا هزارانی بیشتر که از امکانات جامعه محروم شدند.
درمورد چه گوارا گفته اند انسانی کم سواد بود و بدون دانش نظامی بود و بر اساس سنت کاتولیک لاتیتنی او را قدیس خواندند. این هم از بی اطلاعی آقای تجلی مهر است که نمی داند چه گوارا یک پزشک بود و نه تنها محبوب میلیونها انسان محروم امریکای لاتین بلکه محبوب تمام محرومان جهان است چه گوارا در میان ملتهای تحت ستم به نماد مبارزه علیه ظلم وستم شناخته می شود.
سخن پایانی! آقای تجلی مهر جنبش فدائی با تمام افت و خیزها و با تمام خطاها آرمانش بهروزی مردم و تلاش برای ایجاد جامعه ای عاری از فقر و استثمار، استوار بر دموکراسی وعدالت اجتماعی است، ما دراین پنجاه سال، درمکتب فدائی، عشق و احترام به انسان را آموخته ایم و از بکاربردن واژه هائی مانند گنده گو، فرهنگ عاشورائی، بیسواد، نادان، چاله میدانی، یاوه گو، وعظیم الشان آنهم برای شریف ترین و فداکار ترین فرزندان میهن پرهیز می کنیم.
سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین بشکست قیمت سنگ نیافزاید و زر کم نشود