کتاب «تحلیل جنسیت» تالیف دکتر عباس محمدی اصل که توسط انتشارات سفیر اردهال در سال ۹۳ و در شمارگان ۵۵۰ نسخه به چاپ رسیده، کتابی است که گشاینده دریچه های جدیدی از تامل در زندگی فردی و اجتماعی زنان است. این کتاب که از سوی مولف به همه زنان ایرانی تقدیم شده سرشار از مصادیقی قابل لمس در ساختهای فردی و اجتماعی است که خواندنش برای هر زن ایرانی فارغ از جایگاه و موقعیت اجتماعی اش دلیلی برای تفکر و البته امیدواری به آمدن روزهای بهتر در ساخت اجتماعی و فرهنگی است. مولف با خوش بینی که کمتر از جامعه شناسان می توان سراغ داشت، در سراسر کتاب، واقعیتهایی را اقامه کرده و در راستای همانها از مثالهایی بهره جسته که مخاطب می تواند ردپای آنها را در دایره تجربیات شخصی خود نیز پیدا کند.
این کتاب خواندنی و ۱۸۰ صفحه ای با جمله تاثیر گذار «سبعانه ترین ضعف ما خوار شمردن وجودمان است» شروع می شود و مناسبات خرد و کلان در رابطه فرد و جامعه با هدف تببین شرایط تاثیر و تاثر متقابل آنها بر یکدیگر را مورد تحلیل قرار می دهد.
کتاب از فصل بندیهای بعضا خشک و مرسوم به دور است و مولف دیدگاههای خود در تحلیل جنسیت را در رابطه با حداقل نوزده محور جامعه شناسانه از جمله رفتارهای جمعی، نقشهای سازمانی، نابرخورداری اجتماعی، آموزش، اشتغال، تحولات جمعیتی، سکونت، بازار و… ارائه کرده است. سطوح تحلیل جامعه شناختی جنسیت با توجه به مساله مشارکت اجتماعی زن ایرانی آغاز می شود و مولف با مددجویی از مدل مدارهای قدرت؛ از شرطی سازی زنان برای تداوم خودخواسته نظم مذکر سخن گفته و بر این باور است که ارزشهای فرهنگی که در فرآیند جامعه پذیری و اغلب از طریق آموزش و پرورش وابسته به نظام قدرت، درونی می شوند برای زنان چاره ای جز تبعیت و محدود شدن به همان عرصه خصوصی باقی نمی گذارد. تصویری که به شکل مادام چه در کتابهای درسی و چه در نظام اجتماعی هر روز و هر روز برای زنان بازتولید می شود او را عضو ثابتی از خانواده نشان می دهد که نقش اکتسابی کمتری برای او قابل تصور است و در عرصه عمومی جایی ندارد. بعد از این تحلیل جامعه شناسانه، مولف اما از واقعیت قابل تاملی هم حرف می زند. سهمیه بندی جنسیتی در آزمون ورودی دانشگاهها و محدود کردن دختران در ورود به دانشگاه از نظر مولف، ناشی از ترس اختلال در نظم مذکری است که زنان ایرانی را علیرغم همه محدودیتهای بروکراتیک به حضوری درخشان در عرصه آموزش عالی رهنمون شده است. تلاش زنان ایرانی برای اتصال به محیط های حرفهای و شغلی تا جایی پیش رفته که نویسنده را با تحلیلهای فراوان به این واقعیت میرساند که آرزوی دختران ایران از ازدواج به اشتغال تغییر کرده است.
دکتر عباس محمدی اصل با اقامه دلایل و مصادیقی از افزایش استقلال اقتصادی زنان به مدد آموزش و اشتغال، به تعویق ازدواج و به تبع آن کاهش موالید اشاره کرده و بر این باور است که تحرک جغرافیایی و آزاداندیشی زنان که اغلب ناشی از رشد آموزش و اشتغال است قدرت چانه زنی زنان را ابتدا در محیط های خانوادگی و پس از آن در محیط های اجتماعی افزایش داده و اطاعت محض از آمریت را مخدوش می کند. به زعم وی حتی چانه زنی زنان در خانواده، فضا را به سمت محیط دموکراتی پیش برده که حرمت گذاری به کهن الگوهای مادر کبیر و حمایت از بی سالاری را رقم زده است.(ص ۴۹)
هویت جنسیتی در رفتارهای جمعی با تحلیل مولف از حضور زنان ایران در حرکتهای اجتماعی آغاز می شود. از نظر وی شکسته شدن انسجام مکانیکی و نبود انسجام ارگانیکی جایگزین آن، سبب شده زنان نه از پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی و دینی قدیم برخوردار باشند و نه به حریم حمایتهای صنفی و حزبی راهی داشته باشند و تنها با داشتن هویت دگراندیش به اثبات خود استمرار بخشند. در واقع زنان در این شرایط دست به دامن راه حل جدیدی شده اند و آن عبارت از احساس ذهنی قدرت برابر با مردان به واسطه هویت جدید خودشان.
بخش جنسیت و ثروت ملل با اشاره به وضعیت نابرابر زنان و مردان ایرانی در دسترسی به منابع تولید و درآمد شروع میشود. مولف بر این باور است که شرایط جدید باعث شده تا قدرت پنهان اقتصادی زنان در کنترل منابع اقتصادی خانواده در زندگی شهری رنگ ببازد و در عین حال اشتغال زنان به دلیل محدودیتهای تحرک شغلی مانع از برابری اقتصادی آنان با مردان همگنشان باشد. این در حالیست که از نظر مولف توسعه پایدار به واسطه افزایش تولید ناخالص ملی محقق نمی شود مگر با برابری موقعیتهای تحرک شغلی و به واسطه آن برابری درآمد هر دو جنس و زنانه نبودن فقر.(ص ۱۰۳)
«تحولات باروری در میانه عملکرد نهادهای اجتماعی و تصمیمگیری فردی تحقق می یابد و در این بین نباید از نقش عمده زنان غفلت کرد». این جمله ایست که بخش نهاد جنسیت و تحولات جمعیتی کتاب با آن آغاز می شود و مولف با تحلیل مشارکت زنان در تصمیم گیری راجع به موالید، آنان را کنشگران اصلی زاد و ولد محسوب کرده و بر این باور است که تحولات نهادی و کنشگری فردی به هم وابسته اند و نمی توان غافل از این وابستگی منتظر نتایج موردنظر در افزایش زاد و ولد بود.
موخره کتاب با اشاره دوباره به مدل تحلیلی نظام اجتماعی، گریزی به نحوه برخورد با رشته مطالعات زنان در ایران زده و عدم اعتماد دولتی به این رشته را دلیل عدم وجود تحلیلهای جنسیتی در نظام اجتماعی ایران امروز می داند.
کتاب «تحلیل جنسیت» در حالی منتشر شده که فضای جامعهشناسی و علوم اجتماعی ایران امروز علاوه بر گرفتاریهای آکادمیک، از نبودن گروهی که مشخصا بر روی جامعهشناسی جنسیت کار و مطالعه کنند نیز رنج می برد. جامعهشناسی جنسیت از جمله محورهای جامعهشناسی مغفول مانده در جامعه آکادمیک امروز است که خلاء آن به خوبی توسط علاقمندان به این رشته احساس می شود. با انتشار چنین کتابی که می تواند موجب توسعه ادبیات فارسی در زمینه تحلیل جنسیت شود، خواننده علاقمند می تواند علاوه بر همراهی با خوشبینیهای مولف و پیدا کردن مصداقهای آن در زندگی فردی خود، همچنان آرزومند شکلگیری یک کار منسجم آکادمیک گروهی در خصوص جامعهشناسی جنسیت نیز باشد.