اخیرا هفت حزب، سازمان و تشکل منطقهای ایرانی در شهر لندن حول مسئله ملی در ایران کنگرهای تشکیل داده و طی بیانیه مشترکی مواضع خود را حول حل معضل ملی در ایران اظهار داشتهاند. آنچه که پیش از هر چیز در این متن جلب توجه میکند موافقت مشترک آنها با اجرای طرح فدرالیسم در ایران بر اساس قومی و جغرافیایی میباشد.
پیش از هر چیز باید گفت که چنین حرکتی که در آن چندین حزب و سازمان منطقهای حول مسئله ملی نشست مشترک داشته باشند، خود پدیده تازهای است و صحنه سیاسی ایران را با پارامتر جدیدی مواجه میکند. بی گمان لااقل موافقت آنها با همدیگر نشانی از یک تبلور سیاسی در گرایشات ملی و نیز نشانی از یک همگرایی دیگر در صحنه سیاسی ایران میباشد و به جهتی فضای برخورد به مسئله ملی را مشخصتر و بازتر میکند. اما با خواندن متن ارائه شده چندین سئوال و زاویه ناشکافته مطرح میشود که به نوبت خود آنرا عرض مینمایم.
ـ مواضع مشترک این احزاب تنها در مورد فدرالیسم بر اساس قومی _ جغرافیایی نمود مشخص مییابد و در دیگر بندها با یک سری موافقات عمومی سروکار داریم، که در حقیقت بیانگر هیچ موضع مشخص اجتماعی _ اقتصادی نیست و از این زاویه این احزاب نشان میدهند که تنها و یا بیشتر ماهیت ملی دارند و بر این اساس هویت خود را تعین میکنند، و این البته برای آن تشکلاتی مثل کومله عجیب مینماید که خود را سازمانی سوسیالیستی و کارگری میداند و البته هیچ نشانی از این خصوصیت آنها در موافقت اعلام شده وجود ندارد.
ـ به نظر من حتی اعلام فدرالیسم بر اساس قومی ـ جغرافیایی نیز، پیش این احزاب و سازمانها دقیق شکافته نشده است و به برنامههای دقیق فرا نروئیده است. من به نوبت خود فکر نمیکنم که هنوز آنها به یک توافق بر سر چگونگی تقسیم مناطق قومی رسیده باشند. امری که دغدغه کسان بسیاری است و خیلی ها بر حساسیت و خطرهای نهفته در آن اذعان دارند. دادن برنامه دقیق در این مورد میتواند کمک بسیاری برای همیاری و بسط این طرح در میان سایرین بوجود آورد.
ـ در این متن دمکراسی به شیوهای عمومی مطرح شده و به یک طرح مشخص سیاسی در رابطه با نوع حکومت آینده در ایران فرا نروئیده است( مثلا اینکه جمهوری باشد و یا سلطنت). فدرال تنها یک مشخصه است و یک حکومت فدرال به دیگر مشخصههای ضرور خود نیاز دارد.
ـ و البته عدم حضور سازمانهای سرتاسری در این کنگره بنوعی دهن کجی این تشکلها به احزاب سرتاسری و نیز عدم رضایت آنها به برنامه های آنان حول مسئله ملی در ایران میباشد. و فراتر از این بنوعی دست رد بر سینه احزاب سرتاسری زدن است. زیرا اینطور مینماید که آنان مناطق را بر اساس وضعیت ملی و قومی به مناطق نفوذ احزاب منطقهای تقسیم کردهاند، و از این رهگذر مشروعیت احزاب سرتاسری را با سئوال مواجه کردهاند. به نظر من از این لحاظ این کنگره در نقص جدی به سر میبرد. حضور احزاب سرتاسری لااقل امر همیاری و همفکری در مورد مسئله ملیتها را در میان اپوزیسیون به درجاتی چند ارتقا میدهد و مشکلات بر سر راه را به میزان بیشتری به حداقل خواهد رسانید. بحث بر سر جنبه های دیگر حکومت آینده ایران ( مثلا در مورد جمهوریت آن )، آن حلقه پیوند قضیه ملی با امر سرتاسری است. و البته در این مورد احزاب سرتاسری دستشان بازتر است، زیرا بهرحال از یک زاویه وسیعتر به مسئله میاندیشند و بعدهای متنوعتری را در نظر دارند. بنابراین حضور آنان در این نوع همایشات میتواند در روند شکل گیری تعین قطعی شکل و ماهیت حکومت آینده تأثیر بسزائی داشته باشد.