“… من از زمان فرانکو در راه آزادی مبارزه کرده ام، در اروپا علیه فاشیسم جنگیده ام و در ایران با استبداد رژیم و دیکتاتوری مبارزه کرده ام. آزادی قلم و بیان و آزادی زندانیان سیاسی و اِعمال حاکمیت ملی مسئله ای بوده است که در جبهه ی ملی ۲۵ سال برای تحقق آن مبارزه کرده ایم و این آزادیها که به مردم داده شده قابل برگشت نیست و به شدت با کسانی که بخواهند جلوی این آزادی ها را بگیرند، از هر طرف و دسته ای که باشند مبارزه خواهم کرد…”
از مصاحبه ی دکتر شاپور بختیار با ارباب جراید داخلی و خارجی
دوشنبه، ۹ بهمن ۱۳۵۷
آری، دکتر شاپور بختیاراگرچه امکان جلوگیری از انقلاب ملایان را نیافت امّا تا آخرین لحظات عمر پرافتخارخود هرگز دست از مبارزه با نظام جمهوری اسلامی آنان بر نداشت.
با بیست و دو بهمن ۱۳۵۷ سند آزادی و سرفرازی ملت ایران یعنی قانون اساسی مشروطه لگدمال شد و در مقابل، با وقوع انقلاب «بیعتی» اسلامی و تحمیل قانون اساسی اش یک دوران طولانی اسارت و سرافکندگی این ملت آغاز شد.
در سی و شش سالی که از دوران نکبت بار استیلای حاکمیّت دینسالاران در ایران می گذرد، همه ی ما، یعنی دموکرات ها و آزادیخواهان ایران، در باره ی علل وقوع انقلاب بسیار گفته ایم و نوشته ایم. بارها و بارها دوشخصیت بارز ماه های آخرین مشروطیّت، بختیار و خمینی را مورد مقایسه قرار داده ایم و به جامعه ی ِ بعد از انقلاب در این زمینه اطلاعات وسیعی عرضه داشته ایم.
روزی نیست که از اوضاع اسفباری که نظام توتالیتر جمهوری اسلامی ایجاد کرده است غافل باشیم و به آنها نپردازیم. همه ی ما بدون استثنا به ضرورت نجات ایران از چنبره ی نظام کنونی و برخورداری جامعه از دموکراسی واقفیم و یکدل و یکزبان اصولی را که بختیار در سه جمله ی مختصر امّا دریائی از مفهوم در دستور مبارزه ی سیاسی خود با نظام ولایت قرار داده و به کلیه ی ایرانیان طرفدار دموکراسی ارائه نموده بود، سرلوحه ی کارِ خویش نموده ایم.
ما می گوییم که بر سر استقرار حاکمیت ملت، جدائی دستگاه حکومت از نهادهای دینی و حفظ تمامیت ارضی وطن با هیچ نیروئی وارد دادوستد نمی شویم. ما می دانیم که دموکراسی، بدون تأمین آزادی های فردی و اجتماعی، آزادی عقیده و بیان و قلم یاوه ای بیش نیست؛ سخنی پوچ که در عالم واقعیت امکان ندارد. در نظامی چون جمهوری اسلامی که این آزادی ها را بر طبق اصول اساسی خود از مردم سلب می کند انتظار حاکمان از مردم این است که همچون گوسفندانی رام و سربزیر کورکورانه بر تصمیمات آنان گردن نهند و رهبر نظام تنها موضوع عشق و ستایش آنان باشد. در مقابل، ما براین باوریم که سرفرازی ملت ایران، استقلال و تضمین یکپارچگی وطن در گرو آزادیهای مذکور قرار دارند.
سی وشش سال است که از پراکندگی ملیون ایران در دوران انقلاب تأسف می خوریم و ده ها بار رفتار افراد را بررسی کرده ایم و برای هر کدام از آنها توضیحی داریم و به گمان خود به ضعف و قدرتِ خوی و سرشت ایشان واقفیم.
حال چه؟ حال این طرف مائیم و آن طرف جمهوری اسلامی. ما آزادی می خواهیم و جماعت حاکم بر ایران قاتل آزادی است. ما حاکمیت ملی را طالبیم و بختک فقاهت با تشبثی هزیان آمیز به «وحی» بر دوش ملت سنگینی می کند. ما از ویرانی اقتصاد، تبدیل دادگستری به دستگاه نسق کشی از مخالفان رژیم حاکم، فقدان یک نظام اداری شایسته ی این عنوان، و بالاخره خطری که متوجه یکپارچگی ایران است نگرانیم و گردانندگان ماجراجوی نظام، بی خیال به کار خود مشغول اند. ما نگران انهدام هرچه بیشتر استقلال سیاسی و اقتصادی ملت و مملکتیم و گردانندگان فاسد جمهوری اسلامی سرگرم بر باددادن و تاراج آنها.
آنها بر سرِ به تاراج گذاشتن ثروت کشور و چپاول درآمد حاصل از فروش نفت و ارتکاب سایر جنایات نسبت به ملت با هم شریک و متحدند؛ و ما؟
کدامین خُلق و خُوی، کدام مانع غیر قابل عبور باعث شده است و می شود که هنوز پراکنده ایم و ناتوان از اتحاد عمل بر سر ارزش های مورد قبول همگان؟
هدف استقرار دموکراسی در ایران تنها با گذار از جمهوری اسلامی ممکن می شود. شرط اساسی موفقیت برای عبور از مانع جمهوری اسلامی و رسیدن به هدف غائی یعنی حصول آزادی و سربلندی ایران و ایرانی نیز، به نوبه ی خود، اتحاد عمل تمامی دموکراتهای ایراندوست است؛ پس این همه درنگ و فوت وقت که هر روزش سنگی دیگر از بنای دیرین ملیت و کشور ما را از جا می کند برای چیست؟ آیا هنوز هم باید مانند روزهای آن حادثه ی شوم بجای دادن دست اتحاد به یکدیگر خود را به سرگرمی های نظری بی سرانجام و برپایی محافل بی ثمر مشغول داریم؟ و ادامه ی این منشها و روشها به معنی خروج نهایی صاحبان آنها از تاریخ نخواهد بود؟
به امید رسیدن روزی که با احساس مسئولیتی حادتر شمار هرچه بیشتری از ما خواستاران صمیمی آزادی ِ خود و ملتمان راه های اتحاد عمل را بیازماییم و در پیش گیریم، ما پیروان مصدق بزرگ و وفاداران به راه و اصول اعلام شده و عمل شده ی شاپور بختیار، به نوبه ی خود یک بار دیگر دست اتحاد بسوی سایر آزادیخواهان و دموکراتهای ایران دراز می کنیم و با یاد دکتر شاپور بختیار که در آن روزهای سخت و فضای هیجان زده به ملت و آزادی و شرف او اندیشید، در سنگر قانون اساسی پایدار ماند، به خمینی نه گفت و به ملت راه را نشان داد، با او هم آوا می شویم که:
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران