در آستانه آغاز نهمین سال فعالیت سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در روز نهم آوریل،دبیرخانه سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان درانتقاد از برخی رسانه ها و مطبوعات سایبری غیرحکومتی و رسانه های مستقل و آزاد فارسی زبان و برخی نهاد های حقوق بشری و فعالین آن بیانیه ای منتشر کرده است که بشرح ذیل میباشد:
رفتارها و برخوردهای دوگانه و متناقض با حقوق بشر و اعمال تمایزها و تبعیض های برخی رسانه ها و مطبوعات سایبری غیرحکومتی و رسانه های مستقل و آزاد فارسی زبان و برخی نهاد های حقوق بشری و فعالین آن ناامیدکننده و تاسف بار است ،رسانه هایی که تنها ابزار در اختیار منتقدان و مخالفان و منعکس کننده نظرات ودیدگاه های رسمی آنان اند. رسانه هایی که امروز ظاهراً به میدان مبارزاتی اغلب اپوزیسیون تبدیل شده و احتمالاً عرصه مبارزه به استفاده از آنها محدود شده است. در این حال امروز اغلب این رسانه ها همراه با مجموعه ای از رسانه های مستقل در کنار نهادها و تشکل های مدنی و سیاسی هریک به فراخورگستره دید خود، با پوشش دادن موضوعاتی چون حقوق بشر و فعالیت های مدنی به نوعی خود را حامی و مدافع ارزش هایی از قبیل آزادی، دموکراسی و حقوق بشر معرفی می کنند. همانطور که دولت مستقر و مجموعه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نیز با تعاریف و تفسیرهای خاص خود از آزادی، مردم سالاری و حقوق بشر چنین ادعایی را مطرح می کند.
در چنین حالت واضحی تحلیل ادعای دولت جمهوری اسلامی و قضاوت در مورد عملکرد و رفتار آن، با عنایت به اعمال و استقرار قدرت در یک چارچوب معین و در شکل موجود آن قابل بررسی و ارزیابی است. اما درباره عملکرد احزاب و سازمان های سیاسی که هنوز به قدرت دست نیافته اند و تنها در مسیر فعالیت و مبارزه حمایت از برخی ارزش های انسانی را مطرح می نمایند شاید نتوان به آسانی به قضاوت پرداخت و یا تحلیلی از آن ارایه داد. لیکن موضع گیری ها و رفتارهای جاری و اخیر این گونه مجامع و عملکرد رسانه های وابسته به آنها می تواند بیان کننده میزان پای بندی چنین گروه هایی به ارزش های مطروحه باشد.
با نگاهی به رفتار رسانه ای و مطبوعاتی احزاب، گروه ها و مجامع سیاسی و مدنی می توان دریافت هر حزب وانجمن ویا طیف و جناحی تاچه سطحی و به چه میزان به حقوق و آزادی های اساسی مردم معتقد است؟ تا چه حد باورمندانه آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را مورد تعقیب قرار می دهد. و یا چگونه و با چه کیفیتی در مطالبه و تامین این حقوق با مردم همراهی نشان می دهد؟
شاید مروری اجمالی بر مطالب و موضوعات ارائه شده در بسیاری از رسانه های صوتی و تصویری و مطبوعات سایبری موجود فارسی زبان کافی باشد تا بتوان به عمق وجود برخی رفتارها و برخوردهای دوگانه و متناقض با حقوق بشر و اعمال تمایزها و تبعیض های ناامیدکننده و تاسف بار پی برد .
تقسیم مردم به خودی و غیرخودی با الگوبرداری از حکومت ها و سکوت در برابر نقض حقوق غیرخودیها، بایکوت نمودن و یا مخالفت کردن با طرح حقوق و مطالبات اقوام و مردمان رنج دیده مناطق حاشیه ای کشور و نادیده گرفتن مبارزه مدنی و مسالمت آمیز یک قوم یا بخشی از مردم و بایکوت کردن فعالان سیاسی و مدنی اقوام بی شک همراهی با ناقضان حقوق بشر و تایید نقض این حقوق محسوب می شود. چنان که تاکید بر برخی موارد نقض حقوق بشر مربوط به اشخاص ویژه هم فکر و هم طیف و اغماض و نادیده گرفتن موارد نقض حقوق بشر در باره برخی اشخاص خاص سیاسی و مدنی نا هم سو، و بایکوت کردن افراد به صرف احتمالی داشتن افکار و اندیشه ویژه و یا بدلایلی چون تعلقات قومی و مذهبی ، هم نیز خود از مصادیق نقض صریح حقوق بشر است. از این رو ادعای حمایت از حقوق بشر و در عین حال قائلیت به تمایز و تبعیض بین افراد قربانی نقض حقوق بشر نه تنها کمک به این حقوق نیست بلکه تیشه زدن به اساس حقوق بشر و اصولی است که مبتنی بر تساوی و برابری و منع هرگونه تمایز و تبعیض است.
مشاهده تبعیض و تمایز و سکوت نسبت به مبارزات اقوام و بایکوت کردن فعالان غیرفارس زبان به شدت شوکه کننده است. در چنین شرایطی است که به نظر می رسد اساساً اختلاف نظر فاحشی بین حاکمیت دارای قدرت و غالب اپوزیسیون فاقد قدرت در این ارتیاط متصور نباشد. به راستی که وضیعتی یاس آور است آیا اقوام و اقلیت های ساکن در ایران بویژه کردها از نظر این دسته از اپوزیسیون می توانند ایرانی باشند و یا اصولاً بخشی از شهروندان این سرزمین محسوب خواهند شد؟! آیا فقط مردم و فعالان سیاسی و مدنی کرد باید بر وجود پیوندهای ازهم گسیخته شده و یا عملاً نداشته تاکید و اصرار بورزند؟
چنین وضعیت تاثربرانگیزی را می توان در تعداد زیادی از رسانه های متعلق به اپوزیسیون و رسانه های آزاد و مستقل فارسی زبان و حتی نهادهای حقوق بشری ایرانی به وضوح مشاهده کرد. البته شاید نتوان فرد، افراد، گروه؛ انجمن و یا دسته و طیف خاصی را مورد خطاب قرار داد. به نظر می رسد رسوبات برجای مانده از افکار شونیستی و شبهه فاشیستی دهه های گذشته مانند خودمحوربینی، تمامیت طلبی و برتری جویی قومی و زبانی و مذهبی متاسفانه هنوز افکار و اندیشه تعداد زیادی از فعالان سیاسی و مدنی را در اسارت خود نگه داشته است و برخی ذهنیت های قوام یافته حاصل دوران جنگ سرد نیز هم چنان فریزشده باقی مانده و کماکان روح و روان بسیاری را در تسخیر و تحت فرمان دارد.
در هرحال این گونه رفتارها خود محکی است برای آنان که ادعای حمایت از حقوق بشر؛ برابری و همزیستی برادرانه در میان مردمان ایرانی دارند و هم مبنایی است برای قضاوت درباره حامیان و مدافعان راستین حقوق بشر و حقوق مردم. پر واضح است که دفاع بد از حقوق بشر و استفاده ابزاری از آن ضربه به اساس این حقوق است و این گونه اقدامات بی تردید مدافعان واقعی آن را نیز شرمسار می سازد. البته امید است بنای اصول حقوق بشر خود از شرم فرو نریزد. شرم از دفاعیات سوء و ناهنجاروگزینشی از آن،شرم از سوءاستفاده هایی که به نام و در حمایت و دفاع از حقوق و ارزش های انسانی از آن می شود و شرم از سوءاستفاده های ناجوان مردانه باندی و مافیایی از موضوع حقوق بشر . بیایید نگذاریم بنای اصول حقوق بشر از شرم فرو بریزد.