شبحی از صد و پنجاه سال پیش بر فرازِ ایرانزمین میچرخد و خواب از چشمان خودکامگان میرباید و آرامشِ آنان را برهم میزند. شبحِ مردمسالاری. این شبح هدفی گشته ثابت برایِ تیرهایِ زهرآگینی که به سویاش پرتاب میشوند، پیشتر از بارگاهِ شاهی و اکنون از خیمۀ ولایتِ فقیهی. در همۀ این سالها نبرد بینِ دو اردوگاهِ مردمسالاری و خودکامگی جریان داشته و دارد و هنوز هم خواهد داشت. هر دو اردوگاه سرسختانه در نبردند و خیال پا پس کشیدن ندارند. این نبردِ مرگ و زندگی است بینِ پدیدهای شکوفا با پدیدهای فرساینده و میرا در گسترۀ جامعۀ بسیار پیچیده و بسیار پویایِ ایران. چشم نمیتوان داشت چنین نبردی به سادگی پایان یابد و در آیندهای نزدیک به سرانجام برسد.
دستآوردهای نبردِ درازسالِ مردمسالاری و خودکامگی!
به درازا کشیده شدنِ این نبرد، اردوگاهِ خودکامگی را بر ناتوانیاش در نابود کردنِ شبحِ مردمسالاری آگاه کرده و اردوگاهِ مردمسالاری را بر تواناییاش در پیمودنِ راهِ پیروزی. از پسِ هر فرود و فرازی، چون استبدادِ صغیر و کودتایِ ۲۸ مرداد و انقلابِ بهمن، آگاهیِ هر دو اردوگاه ژرفای بیشتری یافته است و نبرد آرایۀ دیگری.
در درازایِ این سالها اردوگاهِ خودکامگی توانسته در بسیاری از میدانها پیروز شود، توانسته ضرباتِ فراوان و جانکاهی بر اردوگاهِ مردمسالاری وارد آورد، توانسته راهِ او را سختتر و پیمودنِ آن را کندتر کند، ولی خود نیز ضرباتِ پایهای خورده، سلطنتِ مطلقه جایاش را به سلطنتِ مشروطه داده و سلطنتِ مشروطه جایاش را به جمهوری، البته جمهوریِ مشروطه.
از سویِ دیگر اردوگاهِ مردمسالاری، گرچه جانهایِ بیشماری از دست داده و سختیهایِ فراوانی از سر گذرانده، باری بال و پر کشیده و شاخ و برگ بیشتر و شادابتری برآورده و رو به شکوفایی نهاده است. یکی از بزرگترین پیروزیهایِ مردمسالاری، و شاید بشود گفت بزرگترین پیروزیاش، این است که دیری است خودکامگان نیز چارهای جز بحث در چارچوبِ گفتمانِ مردمسالاری ندارند، گفتمانی که مرگِ خودکامگی را نوید میدهد.
راهبردهایِ امروزین مردمسالاری و خودکامگی!
اردوگاهِ خودکامگی هرچه بیشتر بر ناتوانیاش در نابود کردنِ شبحِ مردمسالاری آگاه شده بیشتر از حملۀ مستقیم با هدفِ نابودیِ مردمسالاری فاصله گرفته و به سیاستِ تضعیفِ هرچه بیشترِ آن روی آورده است، از جمله از راهِ تهی کردناش از محتوا و از راهِ به سخره گرفتناش و به ویژه از راهِ غصبِ مناصب و مقامهایِ انتخابی. آری دیرگاهی است خودکامگان با سلاحِ مردمسالاری با مردمسالاری میجنگند.
از سویِ دیگر هرچه مبارزه در راهِ پاگیری و گسترشِ مردمسالاری بیشتر به درازا کشیده و هرچه سختیهایِ آن بیشتر آشکار شده، به ویژه پس از بلایی که بر سرِ انقلابِ بهمن آمد، شمارِ بیشتری از نیروهایِ این اردوگاه تن به قواعدِ مبارزۀ طولانیمدت دادهاند و پذیرفتهاند آهسته و پیوسته برایِ تقویتِ خود و تضعیفِ حریف، برایِ کندن از نیرویِ حریف و افزودنِ بر نیرویِ خود بکوشند و به پیشوازِ هر پیشرفتِ اندکی در این راهِ درازِ پرپیچ و خم و پرکشاکش و پرخطر بروند. ناگفته نمیتوان گذاشت شمارِ چشمگیری از نیروهایِ اردوگاهِ مردمسالاری چنین نمیاندیشند و باور دارند باید راههایِ قاطعتری را برایِ مبارزه برگزید.
چیدمان در آستانۀ انتخابات!
هر انتخاباتی در ایران، از جمله انتخاباتِ دورِ دوازدهمِ ریاستِ جمهوری، یکی از میدانهای نبردِ بینِ اردوگاهِ مردمسالاری با اردوگاهِ خودکامگی است. در این نبردِ پیشِ رو هرچه به روزِ رایگیری نزدیکتر میشویم پردههایِ بیشتری کنار میروند و صفبندیها آشکارتر میشوند. از سه نکتهای که یک ماه پیش نوشته بودم [۱]، میتوان گفت یک نکته کاملا قطعیت یافته: «بیتِ رهبری میخواهد آقایِ روحانی برود». درستی نکتۀ دوم یعنی «آقایِ رییسی کاندیدایِ بیتِ رهبری است» را نیز همۀ خبرهایی که از ایران میرسند نشان میدهند. در این باره گمان میکنم از ترس اینکه در صورتِ کنارهگیریِ آقایِ قالیباف همۀ رایهایاش به صندوقِ آقایِ رییسی نریزد، ممکن است کنارهگیریِ او منتفی گردد با این محاسبه که شاید مجموعِ آرایِ این دو نفر به همراهِ رایِ هرچند اندکِ آقایِ میرسلیم به بیش از ۵۰ درصد برسد و انتخابات به دور دوم کشیده شود. اگر بیتِ رهبری به این باور برسد که کنار رفتنِ آقایِ قالیباف به پیروزیِ آقایِ رییسی در دورِ نخست خواهد انجامید بیگمان او را به کنارهگیری وا خواهد داشت. در بارۀ نکتۀ سوم یعنی «مهندسی انتخابات برایِ پیروز کردنِ آقایِ رییسی» نیز میتوان گفت “مهندسی نرم” هماکنون تمامعیار اجرا میشود، و سخنانِ آقایِ خامنهای در دانشگاه افسری سپاه، پارهای سخنانِ دور و بریهایِ بیتِ رهبری و کسانی مانند آقایِ توکلی که میخواهند دور و بریِ بیتِ رهبری باشند، و آگهیِ “رژۀ موتورسوارانِ مذهبی و بچه هیئتیهای تهران” روزِ ۲۶ اردیبهشت (۳ روز پیش از رایگیری) در۶ میدانِ اصلیِ تهران، نشانههایِ روزافزونیاند از اینکه احتمالِ اِعمالِ “مهندسیِ سخت” نیز دارد بیشتر و بیشتر میشود. صادقانه آرزو میکنم در این مورد اشتباه کرده باشم.
“روزگارِ تلخ و تاری” است!
بیتِ رهبری خوابِ دیده کسی را به ریاستِ جمهوریِ برکشدِ که هدفِ اصلیاش تضعیفِ هرچه بیشتر بخشِ انتخابیِ سامانۀ حکومتیِ جمهوریِ اسلامی ایران است و تقویتِ هرچه بیشترِ بخشِ انتصابیِ آن. روشن است چنین روندی به غارت و چپاول، به درهمریختگی اقتصاد، به تورم چهل درصدی، به افزایشِ بیکاری و فقر و دزدی و فحشاء، به افزایش و گسترشِ فساد و رشوهخواری، … میانجامد. چیزی شبیه و حتا بدتر از دورانِ احمدینژاد. ویژگیِ بسیار بسیار درناک این انتخابات ولی این است که این بار قاتلِ پنجهزار تن از بهترین فرزندانِ مردم را به میدان فرستادهاند و از مردم میخواهند قاتلِ فرزندانشان را رییسِ جمهورِ خود کنند. بیشرمانهتر از این ممکن است؟
این استدلالِ که همۀ نامزدهای ریاستِ جمهوری مانندِ هماند به کاستن از سنگینیِ جرمِ آقایِ رییسی یاری میرساند. میدانیم حتا اگر همۀ آنها هم مانندِ هم باشند آقایِ رییسی یک نماد است، نمادِ جنایتِ قتلِ عامِ نفرتانگیزِ پنجهزار انسان، پنجهزار فرزند، خواهر، برادر، رفیق، دوست. آری آقایِ پورمحمدی، که به همان اندازه در این جنایتِ ضدِ بشری نقش داشته، وزیرِ دولت آقایِ روحانی است. ولی او با رایِ مستقیمِ مردمِ ایران برگزیده نشده است. خطایِ ما مردم در موردِ وزیر شدن و وزیر ماندن چنین جنایتکاری بسیار سنگین است، ولی به هیچ وجه قابلِ قیاس با گناهی نیست که میتواند به رییس جمهور شدنِ جنایتکاری همانندِ او با رایِ مستقیمِ مردم بیانجامد. به گمانِ من جلوگیری از نشستنِ لکۀ ننگِ ریاستِ جمهوریِ جنایتکاری چون رییسی بر دامنِ تاریخِ میهنمان وظیفهای است ملی. باور دارم ملتِ ایران تواناییِ آن را دارد جلویِ رییس جمهور شدنِ او را بگیرد.
میتوانیم خوابِ بیتِ رهبری برایِ انتخابات را برهم زنیم!
بازی در میدانِ بسیار بدی به ما تحمیل شده است و سه گزینه بیشتر پیشِ رویِ ما نیست: ۱ – عدمِ شرکت یا تحریم، ۲ – رای به کاندیداهایِ بیتِ رهبری، ۳ – رای به آنانی که بیتِ رهبری میخواهد از قطارِ حکومت بیرون اندازد ولی محبوبِ مردم نیز نیستند.
گزینههایِ “تحریم” و “رای به کاندیداهایِ بیتِ رهبری” گرچه کیفیتا کاملا متضادِ هماند ولی به لحاظ بالا بردنِ بختِ پیروزیِ کاندیدایِ بیتِ رهبری کاملا همسو عمل میکنند. تجربه نشان میدهد بیتِ رهبری کم و بیش ۲۰ % رایِ ثابت دارد و میتواند ۱۰ % تا ۱۵ % دیگر را نیز با شگردهایِ گوناگون بسیج کند، یعنی رویِ هم ۳۰ % تا ۳۵ %. اگر مجموعِ آنانی که به صورتِ طبیعی در انتخابات شرکت نمیکنند و تحریمیها میزانِ شرکت در انتخابات را به دور و برِ ۷۰ % کاهش دهد، بخت اینکه کاندیدایِ بیتِ رهبری با ۳۰ % تا ۳۵ % رایِ صاحبانِ حقِ رای برگزیده شوند را بسیار تقویت میکند. تنها گزینه برایِ برهم زدنِ خوابِ بیتِ رهبری گزینۀ سوم است یعنی رای به آنانی که بیتِ رهبری میخواهد آنها را از قطارِ حکومت بیرون اندازد، آن هم نه رای به یکی از سه کاندیدا بلکه به کاندیدایی که رایِ بیشتری دارد، یعنی آقایِ روحانی. کوتاه سخن اینکه اگر بخواهیمِ مهندسیِ بیتِ رهبری را برهم زنیم و نگذاریم آقایِ رییسی به ریاستِ جمهوری برسد چارهای نداریم جز رای دادن به آقایِ روحانی.
دورۀ چهار سالۀ ریاستِ جمهوریِ آقایِ روحانی دستآوردهایِ با ارزشی داشته، از جمله پایان یافتنِ ایلغار و غارتِ دورانِ احمدینژادی، برجام و پیآمدهایِ مثبتاش، حرکت در راستایِ قانونمداری، و … . از آنسو من بسیاری از سیاستهایِ دولت او را نادرست میدانم، از جمله سیاستها در بارۀ کارگران، کمتوجهی به تهیدستان، سیاستِ خصوصیسازیِ سامانۀ آموزشی در همۀ سطوحِ دبستانی و دبیرستانی و دانشگاهی و … و به ویژه تن در دادن به وزارتِ آقایِ پورمحمدی. باری آقایِ روحانی به دلایلی بسیار فراتر از سیاستهایِ نادرستِ دولتِ او، کاندیدایِ دلخواهِ من برایِ ریاستِ جمهوری نیست. با این همه در برابرِ کابوسِ رییس جمهور شدنِ آقایِ رییسی پذیرشِ ریاستِ جمهوریِ آقایِ روحانی برایِ من هزار بار آسانتر است.
برآوردم این است که ملتِ ایران حاضر به تکرارِ دورانِ سیاهِ احمدینژاد نخواهد شد و تن به ریاستِ جمهوریِ قاتلِ فرزندانِ خود نخواهد داد و با رایِ قاطع در همان دورِ نخست آقای روحانی را به ریاستِ جمهوریِ دورۀ دوازدهم برخواهد گزید و آرزوِ رییس جمهور شدنِ آقایِ رییسی را بر باد خواهد داد.
————————
پانویسها:
[۱] “بیتِ رهبری چه خوابی برایِ انتخاباتِ امسال دیده است؟” (۱۸ / ۲ / ۱۳۹۶) در آدرسِ http://ahmadfarhaadi.blogspot.de