اکتبر امسال، ۹۹ سال از پیروزی انقلاب اکتبر می گذرد، انقلابی کە بە ایجاد جمهوری شوراها در سال ۱۹۱۷ انجامید و در سال ۱۹۹۱، عمر آن بعد از ۷۴ سال خاتمە یافت. انقلاب اکتبر، چە بە علت پیروزی آن در ۱۹۱۷ و چە بعلت خاتمە عمر دولتهای برآمدە از آن در سال ۱۹۹۱، دارای شگرفترین تاثیرات بر صحنە سیاسی جهان بودە و هست.
بی گمان می توان با انقلاب اکتبر، تنها با توجە بە پیروزی آن در ۹۹ سال پیش برخورد کرد، و یا با شکست آن در ۲۵ سال پیش، اما می توان راهی دیگر هم برگزید کە آن هم برخورد با این تجربە بشری کە تلاش در راە ایجاد یک جامعە عادلانەتر بود، باشد، چە در بعد پیروزی آن و چە در بعد شکست آن. نیازی کە بیش از پیش ما را بخود فرا می خواند.
از بعد اول، شاید مهمترین درسی کە می توان از آن گرفت این است کە امکان پیروزی بر سرمایەداری وجود دارد و نباید سیاست را تنها بە روزمرگی و پراگماتیسم تقلیل داد. و از نگاە بعد دوم، شاید باز مهمترین درس این باشد کە یک نظام سوسیالیستی بدون ایجاد یک دمکراسی کە بالاتر و پیشرفتەتر از دمکراسی بورژوازی باشد، اساسا نمی تواند بە عمر خود ادامە دهد و کار سوسیالیستها و کمونیستها این است کە در امر ارتقا مفهوم دمکراسی، در چهارچوب یک نظام سوسیالیستی، بیشترین تلاشها را ابراز دارند.
ما در زمانەای ایستادەایم کە از جملە اقتصاددانان و فیلسوفان ضد ‘توانائی عقل بشر برای پی ریزی یک جهان عادلانەتر’، با استفادە از شکست انقلاب اکتبر، می خواهند بشر را بە وادی ادامە نظام سرمایەداری، بویژە با مختصات لیبرال ـ کلاسیکی و نئولیبرالی آن مرتبا رهنمون شوند، وادی ای کە نتایج آشکار آن، فقر میلیاردی و جنگ افروزهائی در اقصا نقاط جهان است کە نهایتا منطق پشت سر آن، تامین سود سرمایەاند.
اما بشر بار دیگر نیاز دارد کە بە خرد، عقل و ارادە خود جهت پایە ریزی یک جهان بهتر و عادلانەتر برگردد، و بە منطق سودپرور سرمایە یک بار برای همیشە نە بگوید.
پس ما بە اکتبرهای دیگر، نە در فرم آنچە کە در کشور شوراها ایجاد شد، بلکە در فرم رویاهای آن احتیاج داریم و می شود همین تجارب انقلاب اکتبر را دستمایە یک برخورد دیالکتیکی برای جنبش کنونی و فردا قرار داد.