زعیمِ ذوالفنون حضرت امام خامنه ای صلوات الله علیه سالهای متمادیست که با تزِ “اقتصاد مقاومتی” تنها بفکرِ لفاظی و پَر نمودن ِ جیب و صندوق امام و امامزاده هایشان هستند و در حالی از مقاومت سخن می گوید که با گذشت بیش از دو دهه از پذیرش شکست جنگ توسط خمینی و پایان حرب بین دو حکومتِ دست ساز، خوزستانی که در زمان جنگ بیشترین آسیب ها را دید، هنوز و همچنان مورد تهاجم قرار دارد. بدانیم که مهاجم ِ دیروز صدام بود ولی خصم امروز دیگر ارتش بعث نیست که برای بدست اوردن اراضی بیشتر و بسط سیطره قدرتش به جنگ بپردازد، بلکه دشمن اکنون در خانه است و مجریان و جانشینانِ ولیعصر هستند که برای تحصیل سود بیشتر و تمتع گسترده تر از سفره انقلاب، مردم، قانونِ خودنوشته، انسانیت و اقلیم را نابود کرده و هنوز هم دست بردار نیستند.
یکی از مهمترین عملکردها در حوزه ی آبادانی، آب است. وضعیت آب در ایران خصوصا خوزستان بسیار بدتر از آن چیزی است که همه میدانند یعنی در واقع دیگر آبی در تتمه نیست. سالهاست که روزافزون بر مشکل کم آبی در کشور افزوده گردیده و زنگهایِ خطرش اینقدر بصدا درآمدند تا بلکه فریادرسی بیاید که واسفا هرگز نیامد.
همه می دانیم که ایران در منطقه خشک و نیمه خشکِ کره خاکی است و مضاف اینکه زمامداری ِ جانشینانِ ولیعصر نیز در صدد برآمده اند که اقلیمِ کشور را بمانندِ ارتقای ِ معنویاتِ امتِ اسلامی، با صحاری ِ حجاز همانندسازی نموده و سرزمین ما را هم به دوران ِ طلاییِ رسول الله سوق دهند تا بلکه بیابانهایِ “دهنا و ربع الخالی” در ایران نیز پدید آیند. الحمدلله در دهه های اخیر هم به برکتِ وجود پر خیرِ ولی امرمسلمین و مدیرانِ ولیعصری، این امر تسهیل گشته تا بَل با تداوم خشکسالیهای ِ مکرر، سریعتر آمالمان محقق گردد.
اسفبارانه دستاندازی به منابع آبی و خاکی و مدیریتِ غلطِ جاریِ نظام، به بحران فعلی منجر گشته و صدای ِ مرگِ آب، کاملا رسا شده است.
به نقل از کارشناسانِ خبره، در ایران هیچ اطلاعات صحیح و قابلِ استنادی از موجودیِ آبهای جاری و زیر زمینی وجود ندارد لذا ارائه هرگونه برنامه ای نیز بصورتِ کور انجام شده و میشود که همین دلیل بتنهایی خود باعث بروز لطماتِ جبران ناپذیری گردیده است
همانطور که می دانیم آب های سطحی، زیرزمینی، رطوبت هوا و بارندگی چهار منبع اصلی آب هستند که شوربختانه هر چهار منبع آب در ایران اساساً کم شده و امروز ما را در وضعیت بحران آب قرار داده است.
سد سازیهای ِ غیر کارشناسیِ روزافزون فقط جهت ازدیاد آمار و لفت و لیسِ تابعه، انحراف مسیر رودخانه ها، خشک نمودنِ پیدا و پنهانِ تالابها برای استحصال منابع فسیلی، حفرِ بیش از یک میلیون حلقه چاهِ مجاز یا غیرمجاز که از ۵۰ تا ۶۰۰ متر عمق دارند. این عوامل بعلاوه مصرف بی رویه تنها بخشی از این مدیریت امام زمانی است.
دیگر عیان شده که بعد از چهل سال فقط منبعِ لفاظی و مولّدِ ادعا هستیم، کدام طرح ِ به روز و علمی در تقویت و حفظ آب در کشور صورت گرفته؟ در زمستان و طغیانِ اَنهار و رودها چه کسی بفکر ذخیره یا هدایت اصولی آن است؟ استفاده از رطوبت هوا در مناطق مرطوب یا شرجی را کجا و چه کسی پیگیری نمود؟ بارندگیها را در چه زمان مدیریت نموده اند؟ این چهار سوالِ سطحی میتواند کل سیستم حاکم و عملکرد ِ آنرا به چالش بکشد. کسانی که از پس ِ آبِ خوردنِ خود بر نمی آیند، انتظار ِ دیپلماسیِ قدرتمند و اداره صحیح کشور را یقیناً نه می دانند و نه می توانند. اما چه کنیم تا مردم همگی متفق القول باین نتیجه برسند؟
تنها عملی را که نظام به کَرّات و مَرّات پافشاری کرده فقط و فقط “صرفه جویی” بوده است اما صرفه جویی چند درصد از خسارت پیشگیری می کند؟ به گمانِ این کاتب، شاید کمتر از ربعِ قضیه باشد.
قسمت عمده و کارساز ِ مدیریتِ آب، به نظام و سیستمِ حاکم برمیگردد که در صورتِ اجرای آن، مردم وظیفه صرفه جویی را باید جدی تر برعهده بگیرند و اگر چنین سیستمی، صرفاً تلاشش در تفهیمِ صرفه جویی باشد، بدون شک اثرِ بزرگی در بُعدِ کلان نخواهد داشت زیرا که جمعیت در حالِ افزایش است و اتوماتیک وار مصرف نیز بالا میرود و از طرف ِ دیگر با گرم شدن ِ زمین، تبخیر نیز افزایش می یابد و این همان قسمتی است که مدیریتش از سیستمِ حاکم انتظار می رود.
جالب است که بدانیم پس از انقلابِ نور، تعدادِ چاههای ایران تقریباً ده برابر شده است و این در حالیست که جمعیت حدود سه برابر افزایش داشته که همین افزایش جمعیت و در کنار ِ آن، کاهش منابع آب یکی دیگر از عوامل مهم شرایط کنونی است.
در کنار ِ منابع آب به مصارف آن نیز اشاره ای می نمایم که خود بر سه قسم است: مصارف صنعتی، کشاورزی، شهری.
برای مثال کشت نیشکر ، صیفی جات و برنج در جلگه حاصلخیزِ خوزستان سالهاست (خصوصا از زمان سردار سازندگی) که بطور مداوم تشدید شده ولی چون این گیاهان آبدوست بوده و قسمتِ عمده مصرف آبشان نیز تابستانه، بر بلای خشکی این دیار افزوده است.
جهت اطلاع، برای هر کیلو شکر در حدود دوهزار لیتر (دومتر مکعب) آب، برنج حدود چهار هزار لیتر و یک کیلو هندوانه پانصد لیتر آب نیاز است و مدیریت مصرف آب در این بخش میتوانست بسیار کارساز باشد اما چه کسی جرات داشت و دارد که به ساحت مقدس ِ حضراتِ آیاتِ عظام مکارم شیرازی و رفسنجانی رحمت الله علیه تجاوز نماید و مانع بتراشد؟ به همین دلیل نیز از برکتِ وجود ِ ایندو آیت الله، سهمِ امتِ اسلامی در خوزستان، آخرش فقط شوری و دود شد که حاصل نیشکرند.
همین یک برنامه برای تولید شکر سالانه حجمی بالغ بر سه میلیارد متر مکعب آب مصرف می کند که اگر با درنظر گرفتن تبخیر و آلودگی ِ آب آن را دوبرابر نماییم چندان نیز خیالی بنظر نمی رسد.
عیسی کلانتری به زبان خود می گوید:
هر بلایی که بر سر حوزه محیط زیست آمده طی چهار دهه گذشته بوده است. پیش از این مدت، بسیاری از شاخصهای محیط زیستی کشور مثل آب در جایگاه مناسبی قرار داشت.
حسین آخانی گیاه شناس ایرانی می گوید:
اواخر دوران شاه (۱۹۷۹) تنها ۱۸ سد وجود داشت، اکنون تعداد آنها به ۶۴۷ رسیده است و ۶۸۰ عدد دیگر هم در مرحله طراحی یا ساخت هستند. در حال حاضر در مسیر هر رودخانهای در ایران چندین سد ساخته شده است. پارکها و درختان حاشیه خیابانها در «تهران سبز» با استفاده از پنج دریاچه مصنوعی آبیاری میشوند. این کارشناس۵۱ ساله میگوید: در کشوری هستیم که دیگر آب جاری ندارد
باید به این آمارها، میزان ِ اتلافات آب و خنک کردن نیروگاهها را نیز افزود و وجود سدهایی مانند کارون و گتوند و کوهرنگ را نیز در نابودی ِ جلگه خوزستان بسیار موثر دانست که هر کدامشان برای سردار سازندگی تا دکتر بنفش بی شک سود خالص بوده است. باید در نظر داشت که این طبیعی است که در یک معامله دو طرفه گاهی برای یکطرف ضرر به ارمغان می آورد و در این معاملات نیز متضرر فقط امت بوده و هستند و گرنه برنامه ی استخر چند میلیاردی و شنا کردنِ رئیس جمهورِ مردمی که هرگز قطع نمیشود اما اگر فاضلاب، دهها سال با آب کارون ادغام شده، بخوردِ امت برود و تلفات هم بدهد فقط مشیّت الهی است.
این فقط و فقط یکی از موارد ِ کارنامه جمهوری اسلامی است که کاملا عیان می باشد و گمان نمیکنم که نخبگان ِ عرصه ِ انتخاب ِ “بد و بدتر” هیچ جوابی برای آن داشته باشند چرا که از خامنه ای، رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی را از هر دو طیف ِ بد و بدتر تجربه نموده اند اما رویه ی ِ نابودی مملکت همچنان با سرعت در حال ِ تاختن است و مدیریت ِ انفعالی در زندگی روزمره امت و تصمیماتِ نظام مستضعفان و خادمان امت، همیشه بر همه چیز حاکم بوده است. ساده تر اینکه تا اتفاقی نیفتد کسی بفکر پیشگیری نیست و زمان ِ بلایا هم فقط با یک مُسکّن سعی می شود مسئله را بطور کلی حل نموده یا اساساً صورت مسئله را پاک نمایند.
از ماست که برماست (عاقلان دانند)