فکر می کردیم با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید آقای روحانی شاید سایه شوم جنگ از سر این مملکت کنار برود. فکر می کردیم با تغییری در قوه اجراییه شاید مقداری فضای باز بتواند بی ثباتی و احساس افسردگی و ابهام و بی آیندگی را که گرد و غبارش بر کل جامعه گسترده شده بود بتدریج زدوده گردد و حداقل با ایجاد اندکی ثبات و امید به آینده، مردم نه تنها احساس امید که شاید بار دیگر احساس امنیت و خوشحالی و ثبات کنند. اما هنوز یک سال نگذشته که آتش جنگ در عراق، آن هم از نوع فرقه ای و مذهبی، برپا شده و تندروهای آتشین مزاج حاکمیت که تصور می کردیم با روی کار آمدن دولت روحانی از سطوح مدیریت اجرایی عقب نشسته اند، ولی با تاسف می بینیم هنوز قدرت بسیار دارند و بی محابا به آتش جنگ سنی و شیعه دامن می زنند و خواهان مداخله بی حساب و کتاب در بحران عراق هستند.
واقعیت را چطور می شود انکار کرد؟ واقعیت این است که خاورمیانه در آتش جنگ فرقه های مذهبی، همچنان می سوزد، شهرهایش بر اثر بمباران تخریب می شود، مدارس و دانشگاه ها و مراکز صنعتی و علمی اش تعطیل می شود، مردمانش کشته می شوند، میلیون ها نفر از ساکنانش آواره می گردند، و جلوی چشم همه دنیا، تمدن و فرهنگ و اقتصادش قدم به قدم نابود می شود. نیروهای تندرو اسلام گرا در بعضی از کشورهای این منطقه، خوشحال از این رویارویی ها، دستان خود را گرم می کنند تا با بهره گیری از این موقعیت خونین، هرچه زودتر سلاح بر دارند و آتش ویرانگر جنگ سنی و شیعه را شعله ورتر سازند. نمونه اش را در تشدید حمله های طالبان در افغانستان ببینید.
بنیادگرایان اسلامی در هر دو سوی جبهه جنگ، هدف شان از شعله ور نگاه داشتن دشمنی های خانمانسوز مذهبی، صرفاَ تقویت موقعیت سیاسی شان با هدف تیشه زدن به ریشه ی رویکرد اعتدال گرایان و حذف نیروهایی است که به آراء عمومی و صندوق رأی، باور دارند، و اصلا به آینده تاریکی که این جنگ فرقه ای برای خاورمیانه رقم خواهد زد، توجه نمی کنند لذا این وضعیت جنگی و تاریک را به دیده ی یک «فرصت» می نگرند و عزم شان را جزم کرده اند تا با استفاده از این فرصت، طرز فکر و راهکارهای معتدل نیروهای اصلاح طلب و لیبرال و حتی محافظه کاران عقل گرا را در منطقه به طور کامل خشک گردانند.
تشدید خونریزی و ویرانی ناشی از جنگ شیعه و سنی در سوریه و گسترش آن به عراق، باعث شده که نیروهای رادیکال و تندرو در ایران نیز به تکاپو و تجدید سازماندهی خود دست بزنند و با برگزاری نشست ها و همایش ها در سالن ها و فضاهای باز، فضای جامعه را از نیازهای عاجل و واقعی اش دور سازند و به سوی هیجان های کاذب شرکت در جنگ فرقه ای در عراق، سوق دهند. این فضا سازی ها اگر حتا توسط «شورای عالی امنیت ملی»، محدود و به طور نسبی مهار هم شود ولیکن تأثیر ویرانگر خود را به طور قطع بر موقعیت فرودست زنان، ناکامی در تحقق آرزوهایشان و تشدید محرومیت آنان از دستیابی به مطالبات انسانی شان، خواهد گذاشت.
هنوز این فضاسازی کاذب بر کشور مسلط نشده، اما در همین اولین گام ها، این فضاسازی به اقتدارگرایان اجازه می دهد که با انرژی و توان بیشتر، به اعتدال گرایان بتازند و در روزنامه ها و انبوه رسانه های مجازی و حقیقی خود، هر روزنه ی کوچکی که از سوی «معاونت امور زنان ریاست جمهوری» به سوی بهبود حقوق زنان گشوده می شود را بلافاصله مورد هجمه و بمباران تبلیغاتی قرار دهند و اولویت کشور را نه احقاق حق مشروع زنان و اقشار آسیب پذیر بلکه مسائل عراق و سوریه، معرفی کنند؛ به آنان اجازه داده که با روحیه ای خیلی خشن تر به لباس و پوشش زنان کشور بتازند و گشت های ارشاد فعالانه تر به بازداشت «بدحجاب» ها بپردازند؛ به آنان اجازه داده که پرونده سازی و حبس های سنگین تر برای منتقدان و فعالان مدنی و مطبوعاتی در نظر بگیرند؛ به آنان اجازه داده آن دسته از زنان که به تماشای مسابقه والیبال ایران و ایتالیا تمایل داشتند را به راحتی بازداشت کنند؛ حتی به نمایندگان محافظه کار زن در مجلس شورای اسلامی (همچون «فاطمه آلیا» و…)، که با این فضاسازی، هماهنگ عمل می کنند اجازه داده که با لحنی حق به جانب، بر این بازداشت ها و پرونده سازیهای غیرقانونی برای خواهران هموطن خود، صحه گذارند و نیروهای اقتدارگرا را به بازداشت هرچه بیشتر فعالان حقوق زن (فعالانی که بر وجود تبعیض و نابرابری ها فریاد می زنند) تشویق نمایند؛ به آنان اجازه داده تا در خانه ملت، قوانین عجیب و حیرت انگیز حبس و زندان برای «بستن لوله های رحم» وضع کنند!؟!
نمی شود انکار کرد که اگر کلیت نظام سیاسی ایران یک بار دیگر همچون سال ۱۳۸۸ به دام تبلیغات غلوآمیز اقتدارگرایان گرفتار شود و خدایی ناکرده باز هم به خطایی استراتژیک تن دهد و تحت تاثیر تبلیغات تندروها به خواسته هایشان تمکین کند و برای آنها جهت شرکت در منازعات فرقه ای در عراق مجوز صادر کند طبعا بیشترین آسیب و محرومیت و خفقان، بر هستی اقشار محروم و زندگی متزلزل تهیدستان شهری ـ بویژه زنان ـ که عملا کمترین پشتوانه در حوزه های قدرت اقتصادی، حقوقی و سیاسی دارند و حتی از رتق و فتق امور معیشت خود ناتوانند فرود خواهد آمد و بحران عمیق اقتصادی کشور را از این که هست، عمیق تر خواهد کرد.
بله این امکان هم وجود دارد که برخی از مسئولین تصور کنند که اگر چنین مجوزی برای ورود تندروها به عراق صادر کنند موفق خواهند شد که انرژی جنگی و خشونت آنان را به بیرون مرزها هدایت و جهت دهند ولی تبعات این سیاست مثل تیغ دولبه است که نهایتاَ برای کل منافع ملی ما چنان مخرب و دیرپا خواهد بود که بیرون آمدن از این چاه و جبران خسارت ها و تبعات زیان بار آن، سالهای طولانی را لازم دارد.
تجربه جنگ های فرقه ای در لبنان، در سوریه، و حالا در عراق یک اصل اخلاقی را به همه ما یاد داده است که راه بیرون آمدن خاورمیانه از چاه عمیق و تاریک خشونت و جنگ، فقط و فقط گفتگو، همفکری، و تعامل است. همفکری و تعامل با جهان و همکاری و گفتگوی دولت های سنی و شیعه (خصوصا ایران و عربستان سعودی) با یکدیگر برای تقسیم عادلانه قدرت از طریق صندوق رأی و تقویت نهادهای مدنی در جوامع خود. زیرا که در عصر حاضر که به عصر ارتباطات و جهانی شدن معروف شده، ثبات و آرامش و امنیت و اتحاد ملی کشورها، هر روز بیشتر از دیروز در گرو احترام به صندوق رأی ، پذیرش انتخابات آزاد، و رعایت و احترام به حقوق برابر پیروان همه ادیان و مذاهب و مکاتب فکری، است.