سایت کارآنلاین مصاحبه زیر را با رفیق بهزاد کریمی عضو گروه کار ملی- قومی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) پیرامون تغییرات پیشنهادی در برنامه سازمان برای کنگره چهاردهم، انجام داده است.
– تغییر پیشنهادی گروه کار ملی، ساختار سیاسی و اداری مورد نظر سازمان را فدرال اعلام می کند: فدرالیسم ملی – جغرافیائی. لطفاً این مفهوم – الگو را توضیح دهید. تمایزات و امتیازات آن را نسبت به دیگر اشکال تحقق عدم تمرکز و تأمین حقوق ملی شرح دهید؟
فدرالیسم هیچ چیز عجیب و غریبی نیست. ساختار سیاسی مبتنی بر عدم تمرکز است برای مجموع مولفههایی که در وحدت و یگانگی با هم، یک واحد سیاسی را تعریف می کنند؛ با این اصل پایهایی که در آن، حاکمیت واحد است ولی قدرت تقسیم شده و توزیع شده میان مولفههای تشکیل دهنده کشور فدرال. فدرالیسم در دهها کشور جهان، همگی مطلقاً بر این اصل استوارند؛ در همان حال اما، هیچ دو فدرالی را در جهان نمی توان یافت که در یک نسخه واحد بگنجند! هر کشور فدرال، فدرالیته خاص خود را دارد متاثر از ویژگی های تاریخی آن کشور، بازتاب توازن قوایی که مبنای توافق بین واحدها شده است – که دایماً هم می تواند تغییر بخورد و تغییراتی را در نوع فدرالیسم موجب شود-، پاسخگوی خصوصیتهای اقتصادی و فرهنگی و دینی و … فدرالیسم در ایران هم برای تقسیم و توزیع قدرت میان شهروندان و واحدهای جغرافیایی کشور است و طبعاً در شکل ایرانی خود که می باید همه ویژگیهای کل این کشور و واحدهای متشکله آن را در خود بازتاب دهد.
از جمله ویژگیهای برجسته و بارز جغرافیای سیاسی کشور ما ایران اینست که از تجمیع تاریخی و جغرافیایی اقوام دارای زبان و ویژگیهای فرهنگی البته با پیوستگی تاریخی طولانی با همدیگر تشکیل شده است و همین ویژگی اصلی، به فدرالیسم ما جنبه ملی- قومی هم می دهد. در درک جغرافیایی – ملی متاسفانه هم بد فهمی عمل کرده و می کند و هم سوء تعبیرهای ناسیونالیستی چند سویه از آن. فدرالیسم جغرافیایی – ملی به این معنی است که در تقسیمات جغرافیایی فدرال همه شمول کشور و منجر به ایجاد واحدهای فدرال، برخی از این واحدها خصوصیت ملی خاص خود در همان محدوده واحد خود را متجلی می سازند و البته در همه ابعاد نیز. همین. مثلاً اگر ایران به ده تا دوازده واحد فدرال تقسیم بشود که همه آنها هم بی هیچ استثناء در اداره امور خویش مختار هستند، چند تایی از این واحدها تنها از نظر جغرافیایی و خاصههای اقتصادیشان از هم متمایز خواهند شد و نه تفاوتهای زبانی، فرهنگی و مذهبی و…، حال آنکه چند تای دیگر با ویژگی های ملی- قومی خود نیز.
در این مختصر، جایی برای ورود تفصیلی به تفاوتهای فدرالیسم با “دیگر اشکال تحقق عدم تمرکز” نیست، اما همین “دیگر اشکال عدم تمرکز” در هر جای برخوردار از ویژگی تنوع ملی- قومی تا خواسته محقق شود، زیر سایه تمرکز تعریف پذیر شده ست! یا بعد ژنوسید و یا که مستعد گرفتاری در تنشهای ملی با انواع تنافرهای قومی به محض فراهم آمدن شرایط جهت اعتراض به نوع “عدم تمرکز”! شاید برهان خلف در اینجا بیشتر به درد بخورد!
– مبنای انتخاب این ساختار برای کشور ما چه بوده است؟ آیا این انتخابی خود ویژه برای ایران است؟
آری! دقیقاً برخاسته از واقعیت طبیعی تاریخ این کشور هرگاه که تاریخ آن به این صد سال اخیر محدود نشود که در آن دولت – ملت با نگاه آمرانه و تک ملتی – تک زبانی ساخته و پرورده شده و با زور و تحمیل فرهنگی در ذهن اکثریت قاطع مردم کشور و حتی قسماً در میان متعلقین به فرهنگ وزبان وادیان سرکوب شده فرو رفته و نهادینه هم شده است! حال آنکه واقعیت تاریخی ایران عبارت بوده از وحدت در کثرت و چونان واحد سیاسی که در مضمون خود همیشه هم غیر متمرکز بوده است! تمرکز ایران، تاریخاً در عدم تمرکز آن بوده است و طی قرون متمادی نیز. ساخت سیاسی شاه شاهان قدیمی و ساخت ایالتها و ولایتهای کمتر قدیمی، و ممالک محرومه عصر قاجار انعکاس این ویژگی تاریخی هستند. متاسفانه رویکرد ترقیخواهانه دولت – مدرن در کشور ما نه بر پایه این ویژگی تاریخی سرزمین مشترک همه ما، که بر اساس الگوهای نوع اروپایی قرون هیجدهم و نوزدهم و دراتکاء به آمریت نظامی پی ریزی گردیده و در نتیجه منجر به صد سال تنش و تشنج شده است. عدم تمرکز در ذات این کشور و در ساختار تاریخی آن نهفته است و با زور و تحمیل نمی شد که آن را دور زد و از بین برد، که از بین هم نرفت. برعکس حتی طی این یک سده، در کنار ملت واحد سازی در مناطقی از کشور احساس قومیت به سطح حس ملی هم فرا روئیده است. ملیت در دل ملت امروزین ایران، ادامه ساختار تاریخی این کشور است. پس مبنای انتخاب ساختار فدرال برای کشور، چیزی نیست جز بازگشت به همان خصوصیت طبیعی – تاریخی این سرزمین البته با نگاهی امروزین و در نظر داشت همه واقعیت هایی که محصول این صد سال بوده اند. این، انتخابی خود ویژه است برای کشورهایی مشابه ایران، جهت تصحیح کژ رویهای زیانبار گذشته در موضوع دولت – ملت و رفع نواقص آن. آری! این انتخاب صد سال گذشته است که نا ویژه بوده و زیانبار، باید به وضع طبیعی برگشت اگرچه در سطح امروزین و مهم تر از همه بر پایه دمکراسی و انتگراسیون دمکراتیک.
– در نوشتۀ منتشرشده از گروه کار کلی از “درکی مدرن از تفاهم در گسترۀ ملی” سخن رفته است. این درک کدام است؟
درکی مدرن از تفاهم در گستره ملی، یعنی مبنا را بر دمکراسی قرار دادن و نه که به تقابل کشاندن ناسیونالیستی نوع قرن نوزدهمی که بین آنها مدام دیوار رسم می شد و دیوار بالا می رفت. به رسمیت شناختن تمایزات در جهان ما نه برای سفت کردن مهر وموم لاک های در خود ملی که برای آزاد کردن انرژی همکاریهای سازنده بین متمایزهاست که در شرایط بی اعتمادیهای ناشی از زور و تحمیل ناممکن است. درک مدرن یعنی اینکه تنوعات ملی غیر قابل صرفنظر را با نگاهی جهان گستر دید و احترام به واقعیت ملی را در پرتو جهانی شدن فهم کرد. درک مدرن یعنی اینکه حقوق شهروندی در آن مبنا باشد و ملحوظ. درکم به تشریح بیشتر نیاز دارد که در اینجا مجال آن نیست.
– روشن است که تغییرات پیشنهادی گروه کار ملی نیز بر یکپارچگی کشور تکیه دارند. از سوئی در برابر تمایلی که یکپارچگی کشور برایش مقدس است، و از سوی دیگر در برابر تمایلی که “حق تعیین سرنوشت” به معنای حق جدائی برایش بدیهی است، اتکای گروه کار ملی بر یکپارچگی از چه روست؟
هیچ چیز مقدسی وجود ندارد! برای یک مجموعه انسانی، صحیح نسبی هر آن چیزی است که آن مجموعه در فضای شعور و آگاهی مبتنی بر دمکراتیسم بر گزیند. هیچ مرز مقدسی برای همیشه وجود ندارد که یا یکباره برای ابد باشد و یا دوباره نتواند که شکل بگیرد. دستکم برای چپ دمکرات که نقطه عزیمت آن نه خاک و مرز بلکه انسان و رفاه و آزادی آنست، مبنای حرکت نه حفظ یکپارچگی کشور به هر قیمت می باشد و نه تحت عنوان حق تعیین سرنوشت، تکه تکه کردن کشور. از نگاه تبیینی از ایران امروز و وضع کنونی مردم ایران و از برنامه برای آزادی و رفاه مردمان این سرزمین حرکت باید کرد و بر همین مبنا اعلام داشت که تکه تکه شدن ایران به سود هیچ بخش از مردم ایران نیست و بهمین دلیل با همه وجود کوشید که ایران واحد بماند و در ساختار فدرال دمکراتیزه شود. باید مخالف برنامهایی موضوع جدایی بود، اما اگر روزی بخشی از مردم این کشور به غلط یا درست جدایی را برگزینند علیرغم مخالفت یا موافقتی که با این امر وجود داشته باشد می بایدعلیه سرکوبگری مرکزگرایانه بود و بر حق دمکراتیک انتخاب کنندهها تاکید کرد.
– کمی هم در بارۀ اثرات و ثمرات سیاسی مستقیم این تغییر پیشنهادی توضیح دهید. اگر این تغییر پذیرفته شود، در نیروهای طرف رابطه، همکاری و اتحاد با سازمان نیز باید منتظر تغییری باشیم؟
ما نمی خواهیم در مناسباتمان با هیچ یک از همسایگان و مرتبطین سیاسی خود تغییر ایجاد کنیم. برعکس، برآنیم که باید بر سر این مسئله بسیار چالش برانگیز و حساس را بین برنامهها و طرح – پیشنهادهای متنوع ومتفاوت در این عرصه دیالوگ را سازمان داد و سازماندهی در سطح ملی نیز تا بتوان به اشتراکات راهگشا در این عرصه محوری و کلیدی برای دمکراسی و حال و آینده کشور و مردمان ایران زمین دست یافت. اینکه جریانی بخواهد بر پایه این پلاتفرم در مناسبات خود با ما تغییر ایجاد نماید، طبعاً امری است مربوط به خودش و نیز محترم؛ اگر چه نه خوشایند. نه ما برنامه خود را بر اساس ملاحظات تاکتیکی تنظیم می کنیم و نه به آن جریانی هم که بخواهد برنامهاش را از ملاحظات سیاست بیرون بکشد می توان اعتماد کرد. ما طرفدار تمایز برنامههای عرضه شده توسط اپوزیسیون متنوع و متکثر هستیم- چون می خواهیم کشور هم بر اساس همین نگاه ساخته شود – و در همانحال، تلاش داریم برای یافتن مشترکات بین آنها جهت غلبه مشترک و ملی بر چالشهای ریز و کلان کشور. پلاتفرم تنظیمی گروه کار ملی – قومی سازمان، دقیقاً با همین راهکار پیشنهادی پایان گرفته است.
با تشکر
سایت کارآنلاین