وقتی برای مهمانی منزل کسی میرویم، کفشهایمان را آنجا در می آوریم که میزبان برایمان تعیین کرده اند. در همان مبلمانی می نشینیم که به ما را تعارف میکنند. اگر بما چایی یا قهوه تعارف میکنند، یکی از این دوتا را انتخاب می کنیم. خیلی جرات داشته باشیم، میگوییم که ما چایی و قهوه نمی خواهیم، یک لیوان آب و یا آب پرتقال میخواهیم. سپس ضمن آغاز خوش و پش، از همان اغذیه هایی که به ما تعارف میکنند، قدرت انتخاب را داریم. منظور از این صحبتها این است که اگردرمیدان منزل حریف بازی سیاسی می کنیم، شرایط بازی را آنها تعیین می کنند.
برای چنین بازی کردنی، بحث و جدل وبده بستانها، اول باید به پرینسیپهای محوری حاکم برمیدان بازی که از طرف حریف تعیین میشود توجه جدی کرد، سپس در مرحله بعدی به قواعد و قوانین بازی پرداخت. وقتی وارد میدان بازی سیاسی و یا عمل شدیم، اینجا سمبه قدرت و قهر، منطق، قابلیت بسیج و مهارت بازی دو طرف مطرح است که کدام طرف با مسلح بودن به این وسیله ها به نحو احسن قادر است آمال خویش را پیش ببرد. در میدان چالشهای سیاسی، این عمدتا قدرت و قهرسیاسی امنیتی اقتصادی می باشد که تعیین می کند چه گروهی پرینسیپها و قواعد میدان بازی را تعیین می کند. ما که نه به آن قدرت بسیج سیاسی مسلح هستیم ، نه قدرت قهر سیاسی لازم جهت تعیین اصول محوری و قواعد عملکردی را داریم و هر روز از پرینسیپهای خود گامهای بیشتری عقب میگذاریم، غیراز اینکه به ستون پنجم رقیب سیاسی تبدیل شویم و مورد مضحکه سیاسی تاریخ قرار بگیریم، هیچ نقش دیگری ایفا نمی کنیم.
پرینسیپهای تعیین شده درزمین میدان چالشهای سیاسی اجتماعی نظام جمهوری اسلامی چه می باشند؟ کدامین باورمنیها ستون های محوری و استخوانبندی و پایه های اساسی اندیشه ای و ایدئولوژیک این نظام را تعیین می نمایند. کدامین باورمندیها جوهره و روح رفتارهای ارزشی، سیاستهای داخلی ، سیاستهای خارجی، محورهایی که باید برقانون اساسی حاکم باشند، نظام اقتصادی کشور وغیره را تعیین می نمایند؟ کسانی که به این منزلگاه وارد می گردند، به پرینسیپهای منزل میزبانان خویش آگاه می باشند؟ آنهایی که با ترویج باورمندی به اینکه با وارد شدن به چنین میدانی، پیروزمندانه مردم را به بسوی آزادی رهنمون خواهند شد؟ آیا مردم را بسوی کهریزک ها و اوین ها می برند؟ بسوی سراب ویا آزادی؟ چالشگران خسته کاروان جنبش مبارزاتی سالهای طولانی،شکستها و پیروزیها، چه راستای فیلسوفانه پدربزرگانه ای را برای نسل جوان تر توصیه میکنند؟ پرینسیپهای محوری اندیشه و باورمندیهای ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی را اگر بخواهیم جمع بندی بکنیم، شاید بشود در چنین مجموعه ای فشرده کرد.
الف- آنها خواهان نظامی با ارزشهای شرعی الهی هستند، نه نظامی عرفی مدنی و قانونی. ب – آنها ماهیتا دشمن اسرائیل هستند و هر کسی با آنها همراهی بکند، باید این دشمنی کینه توزانه را همراهی بکند. ج – آنها نه فقط از بابت ارزشهای فرهنگی، انسانی ، اجتماعی با جامعه مدنی غرب تقابل جدی دارند، همراه شوندگان با آنها هم باید مثل جلال آل احمد و شریعتی ها این دشمنی و کینه توزی را ادامه بدهند. چ – آنها بخاطر آرمان صدور اسلام و راه قدس از کربلا میگذرد، دنبال جنگهای صلیبی بوده و دشمن استراتژیک جامعه غرب، خصوصا ایالات متحده امریکا می باشند. همراه شوندگان با آنها باید سیاست خارجی ضدیت با غرب و خصوصا آمریکا را تعقیب بکنند. ح – بخش قابل توجهی ازآنها خواستار حمایت از بقول خودشان مستضعفان می باشند. تعریف آنها از مستضعفان، در واقع آن بخشی ازخرده کاسبان را شامل میشود که به زائیده های حاشیه ای قارچ گونه اقتصاد جامعه تبدیل شده اند و هیچ نقش کلیدی در بالندگی، مدرنیزه و صنعتی کردن و نو آوری در اقتصاد کشور ندارند. چون این بخش اجتماعی اقتصادی مثل قارچ زائیده ای از بخشهای دیگر اقتصادی مثل بازار و یا اقتصاد حکومتی تغذیه می کنند، عمدتا به سیاهی لشکربخشهای مذکور اجتماعی در تظاهرات و سرکوبها تبدیل می شوند. خ – بهترین سیاست دفاعی این حکومتیان تهاجم ناسیونالیستی – شرعی مظلوم نمایانه می باشد. از یکطرف با طرح شعارهای ناسیونالیستی تجاوزگرانه ای از قبیل ادعای مالکیت بر خاک کشورهای همسایه، تبلیغات بر محور احتمال حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل، از طرف دیگر با مظلوم نشان دادن مستضعفان مسلمان درمقابل استکبار جهانی به سرکوب هرگونه حرکت انسانی، مترقی، دموکراتیک، مردمی، پر کردن زندانها از هرگونه صدای آزادیخواهانه پرداخته و از دست و پا قطع کردن شروع کرده، معتاد کردن نسل جوان و به سنگسار واعدامهای فله ای ختم می کنند. دوستانی که نصیحتهای پدربزرگانه خویش را هر هفته مستقیم و یا غیر مستقیم در رسانه های چپ به این حضرات تقدیم می کنند، خود را به تراژدی مضحکه گونه چه کسانی تبدیل می کنند؟
فورمولها، قوانین ، مناسبات ، شرایط و رفتارهای سیاسی مناسباتی اجرائی تنظیم شده توسط این حکومتیان بر محورهای چنین پرینسیپهایی تنظیم می گردند. این پرینسیپها که بخش عمده ای از آن در رساله امام خمینی و سخنرانیهای ایشان آمده است، در تعریف دیگر آن به نام “خط امام خمینی” نامیده میشود که هر بخش حکومتی آن را به نفع خود و به شیوه خود تعبیر و تفسیر می کند. قانون اساسی و قوانین مصوبه مجلس، مصوبات دولتی و حکومتی، فرامین ولی فقیه وهمه تصمیمات نهادهای حکومتی دولتی باید بر محور چنین پرینسیپهایی تنظیم گردند. جناحهای مختلف منفعتی حکومتی درحاکمیتهای دوره ای خویش به شیوه خویش تعبیرات خود را یکار گرفته و پس از اتمام دوره حاکمیتی خویش، آن را به جناح دیگر تحویل می دهند. دوستان خوش خیال ما در رویاهای خویش، خود را بازیچه جنگهای زرگری این جناحها قرار داده اند.
کسان وجریاناتی که میخواهند به منزلگاه و میدان بازی سیاسی حکومتیان جمهوری اسلامی ایران تشریف ببرند ودردنیای مجازی یا واقعی، این آقایان را نصیحت بکنند، اول باید کفش های خود را همان جایی در بیاورند ، همان جایی بنشینند و از همان غذائی بخورندکه برای آنها تعیین می شود. آیا در بخشهایی از جنبش چپ ، کسانی و یا جریانهایی را می شناسیم که مثل احمدی نژاد کینه دو آتشه نسبت به اسرائیل و آمریکا را تشویق میکنند؟ آنهایی که مخالفت خویش با نظام سرمایه داری را به کینه توزی خصمانه علیه غرب تبدیل میکنند، عوض شیوه های دموکراتیک و ساختاری مدرن و مترقی، و به همان شیوه طفیلی گونه از مستضعفان حمایت میکنند؟ این دوستان ما در نصیحت های خویش به حکومتیان بیش از دو هدف را نمی توانند تعقیب بکنند. یا آنها مخاطبین صحبت هایشان متوجه هزاران هزار روشنفکرسیاسی است که میخواهند برای آنها روشنگری بکنند و خط عمل وحرکت سیاسی را به آنها توصیه بکنند. یا اینکه این دوستان ما واقعا فکرمیکنند آقایان ولی فقیه ورئیس جمهورمقالات و توصیه های آنها را میخواند و در مورد آنها فکر میکند و تحت تاثیر آنها کردارخویش را تغییر خواهد داد. این دوستان باید اول به پرینسیپهای پردایم فکری حکومتیان توجه کرده و بدانند در چه منزلگاهی از چه چیزهایی صحبت می کنند. پیش کسوتان خسته راههای طولانی چالشهای تحولگرانه دموکراتیک وعدالت جویانه، این چنین مایوس وار به تمنا به درگاه ضحاکانی میروند که از پوزه هایشان خون جوانان وطن قطره قطره می چکد.
بخشی ازاپوزیسیون “سکولار” که معتقدند از طریق حمایت از جناح اصلاح طلبان حکومتی که خواهان فعالیت قانونی در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میباشند، خواهند توانست با تاثیر گذاری و اصلاحات در قانون اساسی شرایط سیاسی اجتماعی را به برگزاری انتخابات آزاد ارتقاء دهند، باید براین امر واقف باشند که پرینسیپهای این مناسبات وقوانین این بازی را قبلا سردمداران جمهوری اسلامی ایران تعیین کرده اند. بخش عمده کسانی که چنین باورمندی را تشویق می کنند، بازنشستگان کادرهای سازمانهای سیاسی انقلابی می باشند که پس از پیمودن دوران طولانی چالشهای سیاسی، روحیه ای فیلسوفانه، اکادمیک و کدخدامنشانه ای را پیشه کرده اند. آنها که نقش خود را بعنوان کادرهای سیاسی یک سازمان سیاسی تحول گرا را با جامعه های آکادمیکی، فیلسوفانه و دربهترین حالت ژورنالیستی عوض کرده اند، باید قبول بکنند که قوانین بازی در محدوده قانون اساسی وارزشهای محوری نظام ولایت فقیه مستلزم آن است که با پرینسیپهای محوری باورمندیهای آنها همسو و همنوا گردند. آیا این دوستان ما به این دلیل چنین مواضعی گرفته و در خیلی موارد با آنها همنوا گردیده اند؟
نسل جنبش فدائیان خلقی که در بدوتشکیل خویش بعنوان آنتی تزاستراتژی، فرهنگ سیاسی ازداخل پوسیده وابسته وتسلیم طلبانه چپ سنتی ایران، با قهرامانی، مقاومتهای طاقت فرسا در زندانها ، جانفشانیهای استوار و سرافراز با سرود رزم و پیروزی بر لب، سربلند در کنار تیرهای اعدام،غنچه های فرهنگ سیاسی تحول نوین را در دلهای نسل های شکست خورده و مایوس شکوفا کردند، الان در چه نقطه ای قرار دارند؟ آیا بخشی از رفقای راه های طولانی کاروان فدائیان دراین مقطع حساس تاریخی به بیماری سیاسی سی و پنج – چهل سال پیش چپ سنتی همان موقع دچار نشده اند؟ نسل نوین برای غلبه برچنین بیماری باید چه بهای گرانی را بپردازد؟
ترویج اندیشه های “همراهی جهت تغییراجتماعی نظام” توسط این دوستان عمدتا مفهوم همراهی با پرینسیپهای عمده جمهوری اسلامی ایران را در بر دارد. وقتی بدون داشتن نیروی اجتماعی و پتانسیل قهرسیاسی به زمین بازی جمهوری اسلامی ایران وارد میگردید، باید قبول کنید که این آنها هستند که شما را مورد سوء استفاده در راه سیاستهای خود قرار می دهند. شماها دراین مذاکرات روز به روز به میزان بیشتری از آمال، اهداف و برنامه های خویش عدول می کنید. ازهمه تراژیک تراین است که ادبیات سیاسی شما هر چه بیشتر به ادبیات ارزشهای بدوی شرعی نزدیکترو نزدیکتر می شود.
امروز نه تنها نمی شود به هیچ وجه انتظارداشت تا نظام ولایت فقیه از محوری ترین پرینسیپها و باورمندیهای خویش دست بردارد، بلکه دامن زدن به چنین توهماتی همچنان برای چندمین بارعملا راهنمائی جنبش مردمی بسوی غسالخانه تاریخی این حضرات می باشد، برعکس، باید یکبار و برای همیشه آرمان تحول، عبوراز نظام وآلترناتیو جایگزین چنین نظامی را به میدان آورد. نسل نوین عصرانفورماسیون لحظه ای و ساختارهای مردمی مجازی “فیس بوکی”، علم، تمدن و تکنولوزی نوین خواهان تحولات نوین امروزین می باشند، نه مماشات با ارزشهای بدوی شرعی بیابانی. سوسیال دموکراسی در این زمینه فرسنگها از لیبرال دموکراسی عقب مانده و در پراکنده گیهای خود به یک نیرویی تبدیل شده است که گویا حضور سیاسی منسجم و مستقل ندارد.سوسیال دموکراسی و چپ ایران وقتی پلاتفورم مستقل آلترناتیو جایگزینی را با فرهنگ نوین تحول سیاسی ارائه ندهد، کجا خواهد توانست بعنوان یک نیروی سیاسی مستقل و وزین مطرح در جامعه به حساب بیاید، تا چه برسد به اینکه وزنه ای در اپوزیسیون سکولاردموکراتیک تاثیر گذارومحسوب گردد؟ سیاستهای تسلیم طلبانه مشابه دهه های چهل واوایل پنجاه جنبش چپ از یکطرف و وارد شدن قویتر عنصر آرمان خواهی فداکارانه مجاهدین و خط فکری رادیکال لیبرال دموکراسی و سرمایه داری محافظه کار سنتی از طرف دیگر هر روز به میزان بیشتری نقش سوسیال دموکراسی و جنبش چپ را دراپوزیسیون سکولار دموکراتیک خارج حکومتی بی رنگتر کرده و نشانگر آن است که اگر اقدامات جدی در این زمینه صورت نگیرد، این جریان در تحولات آینده نقشی خیلی ضعیفی خواهند داشت. ضعف نقش سوسیال دموکراسی درتحولات آینده به این مفهوم است که ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشری، عدالت خواهانه به میزان کمرنگتری در حکومت جایگزین آلترناتیوحضورخواهند داشت. در چنین شرایطی معلوم نیست که معجونی که بر ویرانه های جمهوری ولایت فقیه بر سر کار بیاید، بدون تاثیرات جدی سوسیال دموکراسی بر آن، چه آش شله قلمکاری از سرمایه داری محافظه کار، اندیشه های ناسیونالیستی، اندیشه های خرافی شرعی و غیره را در بر خواهد داشت که چه سرنوشت دردناک دیگری را برای نسل های جوانان، زنان، ملیتها، کارگران و زحمتکشان به ارمغان خواهد آورد.
دنیز ایشچی 08/11/2012