چندی پیش در اخبار آورده بودند که قانون گذاران عربستان سعودی، برای جلوگیری از ضایعات انسانی لقاح مصنوعی جانوران را ممنوع اعلام کرده اند، در حالی که رهبران مذهبی کشور ما، از لقاح مصنوعی به عنوان یک پروژه ی ملی یاد می کنند و اخبار نخستین گوسفندی که با لقاح مصنوعی دنیا آمده بود را بر صدر اخبار اطلاعاتی خود قرار می دهند. آری آریانا نخستین گوسفندی بود که با لقاح مصنوعی متولد شد و از پس آن نیز حنا، فرزند آریانا به دنیا آمد… لیک بحث این مقال، نه لقاح مصنوعی جانوران است و نه سلامت جان حنا و آریانا، که از این پیش بیان، مقصود رسیدن به لقاح طبیعی بود و خصوصیاتی که از پدر بر فرزند می رسد، چنان چون از رهبر جمهوری اسلامی بر فرزند مبارک پی اش، مجتبی رسیده است.
رهبر مذهبی و سیاسی ایران همچنان به اداره کردن و مدیریت دولتی ادامه می دهد که آوازه ی کار نابلدی و فساد اعضایش گوش دنیا را پر کرده است. دولتی که چنان فرزند خوانده ی رهبری محسوب می شود. در همه ی خصوصیات چنان اوست و مطابق با خواست او حرکت می کند. حال دگر مباحث بین المللی و مشکلات داخلی تنها در یک گردونه ی بی هدف و خالی از نتیجه در حال چرخش می باشند. سیاست مدارانی که نه از شیوه ی گفت و گو آگاهند و نه نخستین نشانه های احترام به دیگران به رسمیت می شناسند. اینها از برای چه گرد هم آمده اند و مسئولیت مدیریت کشور را به عهده گرفته اند؟ نه آیا پاسخ در اشتراک ژن و خصوصیات فردی شان است؟ آری اینان همگی سینه چاکان قدرت و ثروت اند و برای به دست آوردن کیاست و ریاست نه به دانش آموزی اندیشه می کنند و نه سر و کارشان با خرد ورزی است. هم اینهایی که تنها به زور و به جور بر مسند قدرت تکیه زده اند و حتی از سایه ی دموکراسی نیز وحشت دارند.
در این میان سالها بود که سوالی در اذهان آگاهان چرخ می زد که رهبر جمهوری اسلامی آیا از واقعیت جامعه بی خبر است؟ در این میان کیست که او را از واقعیت جامعه دور نگه داشته است؟ کیست که از عدم آگاهی رهبر بیشترین سود ممکن را می برد؟ کیست که برای ربودن کرسی سلطنت دینی از حالا به له له افتاده است؟ کیست که چنان گرسنگان غذا ندیده در مقابل بوی خوش حکومت، آب از دهانش جاری شده؟ حال دیگر بر همگان روشن شده است که مجتبی خامنه ای در پس پرده ی اتفاقات اخیر، نشی غیر قابل انکار بازی می کند. هم اویی که به ناگه حجت الاسلام شد تا در وقت مقتضی چنان پدر بر تخت نشته اش، درجه ی اجتهاد را هم به رایگان دریافت کند و بر تخت نشیند…
حال دگر تردیدها از میان رفته است و همگی بر نقش مهم وی در کودتای انتخاباتی اخیر پی برده اند. هم اویی که از درس و حوزه دست کشید تا اتفاقات اخیر را در پس پرده رهبری کند. چه عجب اگر اویی که تشته ی قدرت است، روزی اندیشه ی بر زیر کشیدن پدر را هم در سر بپروراند و در قصد خود اندکی پیشدستی کند؟
قدرت همواره از ثروت ناشی می شود و ثروت هم در درجات بالایش از صداقت و هوش و کار زیاد. مشخصاتی که نه در خصائص اخلاقی پدر سراغ می شوند و نه در خصائص اخلاقی فرزند. از برکت بی دانشی رهبران جمهوری اسلامی، گونه ای جدید از طنز در ادبیات ما جلوه گر شده که شاید در هیچ کجای دیگر دنیا نتوان نمونه ای از آن را سراغ کرد: طنز سیاسی. آری چندی پیش احمد جنتی، عنوان کرده است که خداوند فاسدان را در روی زمین نخواهد بخشید، پس از آن محمود احمدی نژاد، پیش دستی کرده و گفته: ” بسیار جالب است که ما می توانیم جانداران را به فضا بفرستیم ” خوب است از این دو گفتار، جمله ی سومی هم برداشت می شود که لابد خداوند در فضا گناهکاران را خواهد بخشید، اگر چنین است، لطفاً به عنوان پیش پرداخت پدر و پسری که به جان ثروت و فرهنگ ما افتاده اند را به فضا بفرستید، باشد تا خداوند گناهانشان را آمرزش دهد.
براستی، کاش می شد در عالم واقع نیز چنین کرد. مگر می شود فریادهای خیابانی مردم را به فراموشی سپرد؟ مگر نه همین مردم بودند که می گفتند: ” مجتبی بمیری، رهبری را نبینی ” ، مگر نه همین مردم بودند که یکصدا فریاد مرگ بر دیکتاتور سر می دادند؟ مرور آنچه در ایران می گذرد یادآور بیشتر و بیشتر حوادث صدر اسلام است، له له زدن مجتبی برای به دست آوردن قدرت تا چه اندازه همرنگ و همسنگ یزیدی است که برای قدرت و به نام اسلام در وقابل دین قرار گرفت… خدای را، همت و خواستن از ما، مدد از تو… ایران و مردمان پاکش را از آفت این قدرت پرستان کژ اندیش سلامت دار…