موقعیت حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی ایران چه در داخل و چه در خارج از ایران به سرعت در حال تغییر است، به عبارتی حاکمیت با توجه به همه شرایط و شاخصه های داخلی و بین المللی درحال پوست انداختن است و در این میان جنبش کارگری در ایران، از شکل تدافعی خارج، و برای کسب مطالبات خود شکل تهاجمی به خود خواهد گرفت.
اخبار دریافتی از ایران حکایت از این دارد که حتی خود مسوولان و مدیران دولت و کارگزاران حکومتی به خوبی فهمیده اند که دیگر نمی توانند با ساز و کار فعلی ادامه حیات دهند. شرایط به مراتب بدتر از آن است که “ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی” با حضور معاون اول حسن روحانی از آن، در رسانه ها یاد کرده است.
از کارگران گرفته تا معلمان و پزشکان و درصد بالایی از مزد بگیران ماه ها نمی توانند دستمزد های عقب افتاده خود را دریافت کنند. کارفرمایان نه در رابطه با دستمزد، حتی در رابطه با تامین مواد اولیه برای تولید باز مانده اند، شهرک های صنعتی را غباری از مرگ فرا گرفته است و دیگر نه تنها صنایع بلکه رفته رفته مراکز وابسته به دولت نیز در تامین مالی هزینه های خود (مانند پالایشگاه آبادان، پالایشگاه گازی عسلویه – فاز های ۲۲،۲۳،۲۴ نیروگاه سیکل ترکیبی سبلان اردبیل، مترو تهران یا شهرداری ها و … ) ناتوان از پرداخت هستند.
عمق این بحران تا حدی است که محسن بهارلو، معاون توسعه و پشتیبانی آموزش و پرورش شهر تهران در یک گفت و گوی مطبوعاتی در رابطه با ۵۰۰ میلیون تومان اعتبار برای تامین مطالبات معلمان از محل نقدینگی آموزش و پرورش شهر تهران اذعان دارد که این مبلغ پرداخت نشد و به عبارتی آموزش و پرورش برای پرداخت ۵۰۰ میلیون تومان مشکل دارد.
بی دلیل نیست که جهانگیری در جلسه “ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی” تاکید می کند: بودجه دولت با محدودیت هایی برای اداره کشور مواجه است و بر ضرورت اولویت بندی برای هزینه کرد منابع مالی تاکید دارد. وی مشخصا در جلسه مذکور عنوان کرد: ” کشور با فشارها و تحریم های جدیدی مواجه خواهد شد و موانعی نیز پیش روی صادرات و واردات کشور بروز می کند.” چنین شرایطی دیگر موضوع یک کارخانه و ۱۰ کارخانه نیست، مشکل نه صرفا کارفرما و سوداگری فردی است نه صرفا تضاد کار و سرمایه و …
فقط در دو روز گذشته بار ها و بار ها شاهد اعتصاب های کارگری مستمر بودیم، برای مثال: جمعی از کارگران گروه ملی فولاد اهواز مقابل استانداری خوزستان تحصن کردند، شماری از کارگران بازنشسته نیشکر هفتتپه مقابل ساختمان اداری این مجتمع بست نشستند، جمعی از کشاورزان بامیه کاران ملاثانی مقابل ساختمان شرکت آب رسانی شرق کارون اعتراض کردند، جمعی از شرکت کنندگان آزمون دستیاری پزشکی ۹۷ مقابل ساختمان وزارت بهداشت تجمع کردند، جمعی از پزشکان خانواده مقابل دانشگاه علوم پزشکی شیراز، جمعی از پذیرفتهشدگان آزمون کارشناسی ارشد مقابل وزارت علوم، کامیونداران در تهران، جمعی از کارگران شهرداری منطقه ۵ اهواز، جمعی از کشاورزان حاشیه رود دز و کارگران نیروگاه سیکل ترکیبی سبلان اردبیل در تجمعاتی اعتراضی خواستار رسیدگی به مطالبات خود شدند و …
واقعیت این است که دیگر نمی توان مطالبات را در حد کارخانه مطرح کرد، چرا که در قدم اول کارفرما ناتوان از پرداخت است، دوم این که حتی اگر با وام های مقطعی نیز به فرض پولی تزریق شود در چند ماه بعد با تمام شدن پول وام، دوباره مشکلات باز می گردد و قصه همچنان باقی است.
از این رو هدف کارگران باید مبارزه مستقیم با سیستم سرمایه سالار فاسد جمهوری اسلامی ایران تعریف شود که در خوش بینانه ترین حالت ناتوان از سامان دادن وضع موجود است، سیستمی که نمی تواند در مقابل مافیای نظامی امنیتی ها که سالانه ۲۵ میلیارد دلار جنس قاچاق وارد کشور می کنند و باعث مرگ تولید ملی در ایران شده بایستد، در حالی که هر یک میلیارد دلار، ۱۰۰ هزار شغل ایجاد می کند.سیستمی که زندگی را برای همه کارگران و زحمتکشان به جهنمی بزرگ تبدیل کرده و به درستی کارشناسان و پژوهش گران اقتصادی جمعیت زیر خط فقر کشورمان را بالای ۴۰ میلیون تن برآورد میکنند. (ناگفته نماند که حسین راغفر مدرس اقتصاد در ایران فروردین امسال گفت: ۳۳ درصد جمعیت ایران- معادل ۲۶ میلیون تن- دچار «فقر مطلق» هستند)
مجموعه شرایط کشور موید این موضوع است که حاکمیت بهتر از هر جریانی خطر را حساس کرده و برای همین مطمئن است که طوفان اعتراض های کارگری و مردمی با قدرتی به مراتب قوی تر از قبل به بار خواهد نشست، از این رو سعی دارد در همه ابعاد مدیریت خود را اعمال کند.
بی دلیل نیست که هیات وزیران جمهوری اسلامی ایران با ابلاغ شرایط «ساماندهی» تجمع ها در شهرهای بزرگ و کوچک ایران، چندین وزرشگاه و پارک در نقاط مختلف تهران را به عنوان محل تجمع ها در پایتخت تعیین کرد.
بر اساس گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، در جلسه روز یکشنبه ۲۰ خرداد هیئت وزیران٬ ورزشگاههای دستجردی، تختی، معتمدی، آزادی٬ و شهید شیرودی، و بوستانهای گفتوگو، طالقانی، ولایت، پردیسان، هنرمندان، و شهر و همچنین ضلع شمالی مجلس شورای اسلامی به عنوان محلهای «مناسب» تجمع در کلان شهر تهران تعیین شدند. چنین سیاستی هر چند برای حکومت امکان کنترل امنیتی را افزایش می هد، ولی نکته در این است که این مکان ها به فعالان کارگری و مدنی این فرصت را می دهد تا با حضور در اعتراض ها نسبت به شناسایی بیشتر یکدیگر و همانگی مشترک در ادامه و گسترش اعتراض ها، اقدام و تشکل های مستقل کارگری و … را در سطح شهر ها و استان ها پایه گذاری کنند.
حتی در ادامه، رهبران تشکل ها با یافتن یکدیگر می توانند، نسبت به انسجام و برنامه ریزی مشترک برای گسترش اعتراض های بزرگتر اقدام کنند. دیگر صرفا مطالبه دستمزد عقب افتاده سر دادن، ما را به مقصد نخواهد رساند، کارگران تا تشکل مستقل ندارند، نمی توانند از حق و حقوق خود دفاع کنند. برای این منظور در زمان اعتصاب ها و اعتراض های کارگری با دوری جستن از عوامل رژیم و تشکل های دولت ساخته و ماموران اداره کار”، باید نسبت به تشکیل کمیته های کارگری یا دیگر اشکال تشکل کارگری اقدام و با پیوند زدن تجمع ها و اعتراض ها، خواسته خود را بر دولت با هدف کسب دستمزد های عقب افتاده و تشکیل سندیکا، اتحادیه یا … با چشم انداز اتحاد گسترده کارگری برای نان، کار و آزادی رقم زنیم.
حضور متحد ما در اعتراض ها، برای کسب دستمزد های عقب افتاده و هم زمان ایجاد تشکیلات مستقل کارگری در سطح شهر، استان و کشور می تواند حق و حقوق مان را در همه عرصه های زندگی تضمین و معیشت انسانی را در پرتو مبارزه مشترک به همراه آورد. مهمترین موضوع در حال حاضر پیوند دادن اعتراض ها و از فرصت پیش آمده استفاده کردن، برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری است. در کنار هر شعار باید مدام ایجاد تشکل مستقل کارگری را تکرار و خواستار شد، تا این مطالبه محقق شود.