شخصآ در توضیح پدیده ها و اتفاقات سیاسی زیاد موافق ساده کردن مفاهیم نیستم، اما در ارنباط با آنچه در انتخابات ریاست جمهوری در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ رخ داد این ضرب المثل آلمانها که می گویند “مردمی که بهشون بد می گذره، بد هم انتخاب می کنند”، مصداق کامل دارد .
هسته سخت قدرت سیاسی در ایران با تشبث، توطئه و با سوء استفاده از نارضایتی و عدم حضور مردم بالاخره توانست یک گام مهم در راستای یکدستکردن حاکمیت سیاسی کشور بسود اهداف خود بردارد، آنهم در شرایطی که جامعه ایران بیش از هر زمان دیگری تشنه دمکراسی، فضای باز، تکثر و تقویت مناسبات دوستانه با غرب، همسایگان و بخصوص حل مسئله برجام است.
تکرار خطای سال ۸۴ آنهم با فردی مانند ابراهیم رئیسی درشآن مردم ایران نبود، و نیست.
علیرغم این، ایران امروز با ایران اوائل دهه هشتاد متفاوت است، از جمله اینکه بعید بنظر می رسد بتوان تصور کرد که رئیسی و یارانش با پوپولیزم نوع احمدی نژادی آنهم در غیاب نفت بشکه ای ۱۲۰ دلاری بتوانند در ایجاد “آرامش” موفق باشند. مهمتر از همه اینکه جامعه مدنی ایران به همت دهه ها مبارزه خستگی ناپذیر آنقدر تجربه آموخته و توانمند شده است که بتواند علیرغم همه فشارهای قابل پیش بینی در مقابل از خود دفاع کند.
علاوه براین برخلاف تصور آنها، تغییرات جدید در قدرت سیاسی ایران نه تنها منجر به یکسویه و یکپارچه شدن قدرت سیاسی بسود این جریان رادیکال امنیتی – قضائی در ایران نخواهد شد، بلکه به دلایلی متعدد از جمله ناتوانی آنها در حل مشکلات اقتصادی و سایر معضلات اجتماعی و افراط در اجرای هرچه سریعتر این توطئه که حتی با حذف و کنار گذاشتن نزدیکترین افراد به شخص آیت الئه خامنه ای همراه بود طوری که به اعتراض او هم منجر شد عملآ شکاف و عرصه جدیدی برای کشمکشهای سیاسی در راس قدرت ایجاد خواهد کرد.
مردمی را که در طی قرن گذشته دو انقلاب بزرگ به همراه دهها جنبش کوچک و بزرگ را پشت سرگذاشته اند را نمی توان با این دسیسه ها خاموش کرد، این غول را نمی شود به شیشه بازگرداند.