چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۵

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۵

بر خلاف مرحله‌ی اول، در مرحله‌ی دوم انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کنم و به آقای پزشکیان رأی می‌دهم!
برای رهایی ایران از اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی، با رنج و اندوه خون ریخته‌شدهٔ جوانان در این چند دهه در جان، بر خلاف دور اول، در دور دوم انتخابات شرکت می‌کنم...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زهره تنکابنی
نویسنده: زهره تنکابنی
جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی

پیرامون جهانی شدن و گلوبالیسم

آینده نگری و یا جهانی شدن هنوز به سیاست متحول نشده است یعنی همه آنهایی که به گلوبالیسم بعنوان یک استراتزی باورمندند نه تنها درعرصه سیاست ایران مواضع مشترکی ندارند بلکه مخالفین و موافقین جهانی شدن در جامعه سیاسی ایران در داخل و خارج از حکومت ایران حضور دارند

سؤال در ارتباط با مقوله جهانی شدن یا گلوبالیسم است که بطور مشخص ما مقالاتی را در این خصوص در سایت ها و نشریات اینترنتی بشکل نوشتاری یا شنیداری مشاهده میکنیم. اگر ممکن است خلاصه ای از پیشینه تاریخی این مقوله بیان نمایید و پاسخ به این سؤال را با درک از سه مفهوم در خصوص گلوبالیسم: الف ـ جهانی شدن فرآیندی بود که از گذشته های دور وجود داشته ولی سرعت آن آرام بود. ب ـ جهانگیر شدن گلوبالیسم که منظور گسترش سریع جامعه سرمایه داری جهانی است . ج: مرحله پایای جهانی شدن، جهانی سازی است، را جمعبندی کرده و ارائه دهید 
قبل از هر چیز باید اشاره کنم کلا مقوله جهانی شدن و جامعه فراصنعتی موضوع پیجیده، گسترده و تخصصی است و طبیعتاً اطلاعات هر کسی در این زمینه محدود است و بنابراین ممکن است در برخی از قسمتهای نتوانم پاسخگوی دقیق سئوالات شما باشم .
اما در ارتباط با تاریخچه عصر جدید یا جامعه فراصنعتی گفته می شود که در اواخر دهه ۱۹۶۰ و نیمه دهه ۱۹۷۰ بر اثر تقارن تاریخی سه فرایند مستقل، پدیدار شد. انقلاب تکنولوژی اطلاعات، بحران های اقتصادی سرمایه داری و تحولات جنبش جنبشهای اجتماعی فرهنگی، همچون آزادی خواهی، حقوق بشر و طرفداری از محیط زیست آغازشد. بعبارتی موج سوم یا جامعه فراصنعتی، زمانی شروع شد که بشر توانست اطلاعات را دخیره و مجددا ان را بکار گیرد و تئوری جامعه فراصنعتی یا موج سوم بطور مشخص توسط دانیل بل و الوین تافلر ارائه شد. دانیل بل خود که زمانی عضو حزب کمونیست امریکا بود اما تافلر پیش بینی اینده را بشکل ژورنالیستی طی چندین کتاب برشته تحریر در اورد که ما ایرانی ها بیشتر با آثار تاقلر اشنایم .
اما مقوله جامعه فراصنعتی برای اولین بار تحت عنوان ” آینده نگری ” توسط تنی چند از ایرانیان ساکن امریکا ـ با سابقه چپ که به انها کامپیوتریست گفته می شد ـ طرح شد. دراواخر دهه ۶۰ کتابهای تافلربخصوص موج سوم در بین روشنفکران داخل کشور دست به دست می گشت .
امروز مقوله گلوبالیسم و جامعه فراصنعتی بعنوان یک موضوع بسیار جدی مورد بحث و بررسی اندیشمندان ایران قرار دارد و گقته می شود این موضوع سالهاست که به مشغله دولت مبدل شده است واین موضوع مورد علاقه برخی از رهبران(هر دو جناح) جمهوری اسلامی است. در برخی مراکز دانشگاهی هم اندیشکده هایی شکل گرفته است که در این میان اندیشکده شریف که از اعتبار جهانی برخوردارشده است و اخیرا به عضویت مخازن اندیشه ژاپن در آمده است و جهانی شدن و پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی بعنوان یک پروزه توسط گروه دانشگاهی محمد حسین ادیب بطور دقیق پی گیری می شود. 
من هم، مثل خیلی از فعالان چپ که در پی پاسخ به” چه باید کرد ؟ ” بود که به مقوله” جهانی شدن” برخوردم و بطور مشخص بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شروع به نوشتن کردم و اولین مطلب من از مقالات شش گانه ، عنوان” جهانی شدن و مخالفین آن” اختصاص داشت.
متاسفانه به دلیل کم آگاهی درمحاقل سیاسی ـ روشنفکری در ارتباط با جامعه فراصنعتی و گلوبالیسم بخصوص پس ازحمله به عراق دراذهان نیروههای سیاسی اینطور جا افتاده است که جهانی شدن را مساوی با لشگر کشی امریکا می پندارند .
از طرفی عده ای این طور تصور دارند که انگار یک جریان و یا دولتی میخواهد جهانی شدن را هدایت کند. بنابر این آنرا با مفهوم جهانی سازی یا امریکایی شدن جهان، خلط میکنند و یا اینکه جهانی شدن رابا اقدامات دولت بوش یکی تصور می کنند و یا عده ای دیگر جهانی شدن را مساوی با انچه که در اتحادیه اروپا پیش رفت می دانند و قانون اساسی اروپا را چکیده گلوبالیسم ارزیابی می کنند .
ولی شایان ذکر است که آینده نگری و یا جهانی شدن هنوز به سیاست متحول نشده است یعنی همه آنهایی که به گلوبالیسم بعنوان یک استراتزی باورمندند نه تنها درعرصه سیاست ایران مواضع مشترکی ندارند بلکه مخالفین و موافقین جهانی شدن در جامعه سیاسی ایران در داخل و خارج حکومت ایران وجود دارند .
کسانی که به روند جهانی شدن مثبت و اما نقادانه می نگرند بر این باورند که پیشبرد یک برنامه توسعه اقتصادی موفق در خارج از روند جهانی شدن و به ویژه در تقابل با آن یک خودکشی اقتصادی و سیاسی است و در صورت مدیریت اقتصادی وسیاسی درست، روند جهانی شدن میتواند فرصت بی نظیری برای توسعه اقتصادی و اجتماعی فراهم آورد. 
البته نقش دولت ها برای پیوستن کشورها به جامعه فراصنعتی و امر گلوبالیسم بسیار مهم و کلیدی است اما اساسا جامعه فراصنتعتی رهبری پذیر نیست، هم اکنون دولت های قدرتمند جهان در سامان پذیری جهان به همکاری می پردازند نمونه قرار داد کیوتو و مسئله بخشودگی بدهی کشورهای فقیر وحوادث غیر طبیعی. 
امروز اما همه در دنیا شاهد هستید که مباررزه با تروریسم اصلی ترین مشغله موضوع دولت های غربی است. اما این مبارزه ربط مستقیمی به جهانی شدن و جامعه فراصنعتی ندارد. 
اما تروریسم، بنیاد گرایی اسلامی و یا هر بنیاد گرایی دیگری در واقع سد و مانع اصلی در مقابل جهانی شدن است و در همین عرصه اگر خوب دقت کنیم خواهیم دید که بین اتحادیه اروپا و دولت آمریکا، مشخصأ دولت جرج دبلیو بوش بر سر نحوه و چگونگی مقابله با تروریسم و یا بنیاد گرایی در خاور میانه اختلاف نظر جدی وجود دارد و این مسئله خودش را در مسئله افغانستان، عراق، بحران فلسطین و اسرائیل کاملأ نشان داده است.

اساسأ سلطه سیاسی و اقتصادی جهانی شدن یا گلوبالیسم چگونه میخواهد با هویت های ملی روبرو شود ؟ آیا بطور کلی هویت های ملی توان واکنش و رویارویی با این مسئله را دارند یا خیر؟
سؤال شما بسیار بنیادی است و برای پاسخ بدان نیازمند این است که بازهم کمی در باره جامعه قراصنعتی بگویم.
برخلاف نظریه پردازان مارکسیستی که تاریخ را به جوامع اشتراکی اولیه، برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری تقسیم میکنند. طرفداران جهانی شدن تاریخ را به سه بخش ۱- جامعه ماقبل صنعتی ۲- جامعه صنعتی ۳- جامعه فراصنعتی تقسیم میکنند. 
در حالی که جامعه صنعتی بخاطر وجود یک عامل سرنوشت ساز یعنی انرژی توانست پا بگیرد و مهم اینکه که موفق شد آن را ذخیره کرده و دوباره بکارگیرد. مهار و بکار گیری دوباره انرژی در واقع اساس تمامی پیشرفتهای ۲۰۰ سال گذشته بود 
اما نیروی محرکه و عامل اساسی در جامعه فراصنعتی وجود یک پدیده تعیین کننده است: اطلاعات قابل طبقه بندی و بکارگیری دوباره آن.
در واقع جهانی شدن باصطلاح معلول عصر جامعه فراصنعتی است و همه جهان را تحت تاثیر خود قرار داده است و روندی است پر قدرت که در فرصتی نسبتا کوتاه ، کشور هایی را که نتوانند خود را با آن تطبیق دهند پشت سر خواهد گذاشت، اما در صورت بهره برداری مناسب میتواند موجب توسعه اقتصادی و سیاسی گسترده کشورهای جهان گردد. بنابراین آغاز جامعه فراصنعتی آغاز سقوط زمان، مکان و دولت است. در این ارتباط مثالی می زنم:
در دوران صنعتی اگر نگاه کنید مثلأ در کپنهاگ، هامبورگ و یا دیگر مراکز بندرگاهای جهان، کشتیها لنگر می انداختند و اغلب کارخانجات و معادن بزرگ دنیا در کنار این بنادر قرار داشته است، از این طریق جهانیان با هم به مبادله و تجارت دست می زدند هرچند که امروزهم این بندرگاهها وجود دارند ولی با آمدن اینترنت، امروزه ما شاهدیم که فردی که در یکی از روستاهای شهر بمبئی زندگی میکند، قادر است با یک دستگاه کامپیوتر متصل به اینترنت به یک شرکت بزرگ در آمریکا و یا شهروندان اروپایی سرویس دهد. میزان تجارت اینترنتی روز به روز در جهان گشترش می یابد و سرمایه، تجارت و شغل گلوبال می شود و میلیون ها شغل از امریکا و اروپا بسوی کشورهای توسعه یافته آسیا و دیگر قاره ها منتقل می شود. 
مهم تر از همه با ایجاد سازمان تجارت جهانی که حدود ۸ الی ۹ سال است که از تاسیس می آن گذرد و بیش از ۱۵۰ کشور عضو WTO عضو هستند و اخیرأ ایران هم بعد از ۲۲ بار مخالفت آمریکا، بعنوان ناظر در این سازمان پذیرفته شد. کشورهایی که عضو سازمان تجارت جهانی هستند باید سوبسید انرژی را در واقع حذف کنند و ارز هم باید تک نرخی شوند. تعرفه های گمرگی به حدود ۵ درصد برسد ودر این سازمان همه کشورها حق برابرداشته و از حق وتو برخوردارند. بعنوان مثال در سال گذشته کشورهای ونزوئلا،‌ چین و هند بودند بعنوان اعتراض در مقابل سوبسیدی که اروپائیان و آمریکا میخواستند به کشاورزان خود بدهند، سازمان را با بحران جدی مواجه ساختند .
ممکن است سئوال کنید که چرا نباید سوبسید پرداخت؟! برای اینکه بازار بزرگی به اندازه ۱۵۰ کشور فضای بزرگی در این سازمان وجود دارد که اگر دولتی بخواهد به کشاورزان خود سوبسید بدهد، طبیعتأ‌ کالای مربوطه ارزانتر و با کیفیت بهتری ارائه میدهد و رقابت بایستی درفضای مساوی باشد نه اینکه دولتی به تولید کنندگان خود امتیاز بدهد.
اما در باره نگرانی شما یعنی هویت ملی، اولا باید گفت که هویت ملی بسیار سخت جان تر از این حرف هاست و بعنوان یک احساس ملی و فرهنگی همواره با بشر خواهد ماند، همانطور که هویت مذهبی که متعلق به دوران قبیلیه ای و پیش صنعتی بود همچنان پا برمانده است. اصولا انسان می تواند چند هویتی باشد و هویت گلوبال درراه است و اگر دقت کنیم فرهنگ فراملی حداقل در بین جوانان جهان دارد شکل می گیرد. 
بنابراین هویت ملی علیرغم اینکه پایه های اقتصادی ملی در حال زوال است نه تنها از بین نخواهد رقت بلکه به دلیل ارزانی وسایل دیجیتالی، امروز نه تنها ملت های بزرگ و شناخته شده بلکه اقلیت های ملی هم در همه جهان خود نمایی می کنند و جوامع چند فرهنگی علیرغم تهدید بنیادگرایی اسلامی در حال گسترش می باشد.
شما اگر به همین کشورهای اروپایی نگاه کنید، آنها دویست سال بود که باهم در ستیز و جنگ بودند وبزرگترین جنگهای تاریخ هم در اروپا به وقوع پیوست. ولی حال میبینید که ستیز و “جنگ ” اسپانیا با دانمارک یا آلمان بیشتر بر سر فوتبال، مسابقات ورزشی و یا هنری می باشد .
با کمی تعمق متوجه می شویم که در اروپا کم کم فرهنگها شبیه هم یکی میشود. از طرف دیگر تنوع فرهنگی در جهان سوم و خاورمیانه دارد بیشتر خود نمایی می کند. شما نگاه کنید امروزه بلوچ ها، کردها، عربها، ترکمن ها و یا همه اقوامی که تا دیروز حتی اسمشان هم در دنیا مطرح نبود امروز با وسایل و ابزار دیجیتالی فرهنگ خود را براحتی ترویج و تبلیغ میکنند. 
منظورم را از فرهنگ فراملی را با سه مثال بیان می کنم: گفتگو با توریست چینی و یک مادر کرد و با آرش خواننده جوان ایرانی:
ـ چند وقت پیش ، مسافری را سوار کردم. او از من خواست که:” مرا به یک رستوران چینی ببر “
صحبت از غذای چینی شد، ازش پرسیدم؛ نظرت در مورد رستوران چینی در اروپا چیست ؟
گفت: ” راستش این غذا هایی که اینجا درست می کنند بنام چینی، شباهتی به غذای خودمون در چین ندارد.”

مادر یکی از بچه کرد از مهاباد برای دیدار فرزندانش به دانمارک آمده و چند روز بعد به یک کنسرت کردی(ایرانی) رفتیم، بعد از مراسم، از مادر دوستم پرسیدم :”رقص کردی بنظرت چطور امد؟”
گفت : :” این رقصی ربط چندانی به رقص ما کردها در ایران ندارد “
یحتمل تا بحال آهنگ خواننده جدید “آرش ” ـ تنها خواننده ایرانی است که به رادیو تلویزیونهای اروپا و امریکا راه پیدا کرده است ـ را شنید ه اید؟ آرش فارسی می خواند و از تم های ایرانی هم استفاده می کند اما دلیل موفقیت آرش این بود آهنگ های او ترکیبی از ملودی ها ایرانی غربی و شرقی می باشد. در واقع میشود گفت که گروه موزیکی است که ترانه هایش مورد استقبال و پذیرش خیلی از مردم جهان قرارگرفته است. 
در حالی که صدها آهنگ و موزیک ایرانی در لس آنجلس ساخته شده است که قطعا همگی آنان شادی آفرین برای ما ایرانی ها بود ،ولی هیچکدام از آنها نتوانستند در mtv راه پیدا بکنند.

شرکت های بزرگی همچون مک دونالد و کوکاکولا که بهر حال منادیان بسط فرهنگ جهانی هستند و بیشتر هم فرهنگ مصرفی را که سطحی ترین بعد فرهنگ است را تبلیغ میکنند آیا میتوانند عمیق ترین بعد فرهنگ جوامع را همچون سطح فرهنگی را تحت شعاع خود قرار دهند؟
ببینید مک دونالد تا آنجا که من شنیده ام در واقع در دوران صنعتی شدن آمریکا پدیدار شد یعنی کارگری که در کارخانه کار میکرد و میخواست در کم ترین زمان و فرصت بدست آمده، بسرعت خود را به غذا برساند.. در واقع مک دونالد رستورانی که از سفارش غذا تا بدست آوردن آن و زمان خوردنش شاید ۱۰ دقیقه هم طول نمی کشد. اگرتولد مک دونالد ضرورت جامعه صنعتی آن روز امریکا بود ولی امروز نزدیک به چهل میلیون نفر روزانه از بمبئی تا پاریس مسکو و پکن مشتری دارد و تیز هوشی صاحبان مک دونالد در این بود که توانست مزه و فرهنگ کشورها را در نظر بگیرد برای هندی هایی که اقلیتی مسلمان دارد و هندو هایش گوشت نمی خورند و مسلمانش از گوشت خوک نفرت دارند و هر دو بخش جامعه هندی از چیلی و غذای تند خوششان می آید، در نظرگرفت.
در سفری که به آمریکا داشتم روزی به یک چلو کبابی ایرانی رفتم و در آنجا مشاهده کردم که چلو کباب را به خاطر سهولت و راحتی بشکل مک دونالد دست مشتری می دهند. یعنی کباب و چلو را در داخل نانی پیجیده و به دست مشتری امریکایی می دهند و لی برای مشتری ایرانی بسبک ایرونی سلف می کردند .
در حالی که هنوز تولید کننده و تجار ایرانی که محصول گز و پسته آن به آسیا میانه و مرکزی می رسید، هنوز نام “حاج مشهدی قاسم ابادی کرمانی” بر خود دارد . نامی که قابل تکرار و به یاد ماندنی برای یک غیر ایرانی نیست وآن ازبک و روسی که آبجویش را یک بار با پسته شورایرانی خورده بود و خوشش امده بود وقتی هر چه به ذهنش می رسید نام چیز خوشمزه ای که خورده بود به یادش نمی امد و کاملا واضع است که از خیرش بگذرد.
امروز کاملا آشکار است که یک فرهنگ فراملی دارد شکل می گیرد و معنی اش امریکایی شدن جهان نیست. این امکان می تواند برای غذای چینی، قلیان شرقی، پسته ایرانی، موزیک هندی و چلو کباب به سبک مک دونالد باشد. محصولاتی که مزه و ذائقه ملل را در نظر می گیرد و این فقط مک دونالد نیست که جهانی می شود بلکه ملل و محصولات دیگری هم جهانی می شود 
سئوال کردی که آیا فرهنگ جهانی و یا فرا ملی می توانند فرهنگ میلیت های دیگر را تغییر دهند. پاسخ قطعا مثبت است. آری می توانند، امروز به دلیل فراوانی ابزار دیجتالی در دنیا خرده فرهنگ ها و فرهنگ سنتی ـ ملی نه تنها در عرصه ملی طرح می شوند بلکه از هم تاثیر پذیرند و اگر رنگ و بوی جهانی بخودش بدهند، بدون شک جهانی هم خواهند شد.

اساسأ جهانی شدن نسبت به ارزشهایی چون عدالت اجتماعی ، توسعه ملی و مبارزه طبقاتی میتواند عادلانه و دموکراتیک باشد . آیا جهانی سازی همان نئولیبرالیسم یا امپریالیسم نوین نیست ؟ و اینکه آیا ارزش های سوسیالیستی توان رویارویی با این پدیده را دارد و یا خیر؟
در سؤال شما پرسش های بسیار مهمی هم چون عدالت اجتماعی، توسعه ملی، مبارزه طبقاتی و سوسیالیسم مقولاتی که قطعا در گذرزمان مفاهیم آن دچار تغییرات شده است، دیده می شود.
کمونیست ها،عدالت اجتماعی را‌ با مبارزه طبقاتی درک میکنند. نابودی بورژوازی و پیروزی حزب و بعد هم ساختمان سوسیالیسم که همان دولتی کردن اقتصاد بوده است.
در حالی که عدالت اجتماعی سوسیال دموکراسی در اروپا ازکانال توسعه اقتصادی و در چهارچوب سرمایه داری سر برآورده بود. اما امروز دولت رفاه که یکی از دستاوردهای بشری ارزیابی می شود دورانش بسر رسیده است و سالهاست که اقتصاد اروپا خودش را با نئولیبرالیسم همسازمی کند.
هم ارزشهای سوسیال دمکراسی و هم سوسیالیست واقعا موجود دوران جنگ سرد هر چه که بود به صنعتی شدن جهان کمک کرد و به تاریخ پیوسته است و حزب کمونیست چین با پذیرش دو نظام در یک کشور و با استفاده از جهانی شدن به رشد بی سابقه ای رسیده است و ایجاد ۳۰۰ میلیون طبقه متوسط شکلی از رفاه اجتماعی منهای دمکراسی را به نمایش گذاشته است تا جایی که برخی ازرهبران افتدارگرای حکومت اسلامی از الگوی چینی صحبت می کنند.
دنیای کنونی در حال زایش است و پارادایم های جدیدی سر براورده است که ربطی به امپریالیسم نوین ندارد و ارزشهای سوسیالیستی در واقعیت زمان رنگ باخته است.
جهانی شدن موجب ادغام فزاینده نظام های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهان و رشد خیره کننده تولید و مصرف شده است. طی ۵۰ سال گذشته سطح تولیدات صنعتی جهان ۵ برابر شده است . بنابراین اگر طرفدار عدالت اجتماعی هستیم باید به این روند بپیوندیم در خارج از این روند جهان دیگری وجود نخواهد داشت. بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی از حدود ۷۰ بلیون دلار به ۶۰۰۰ بلیون دلار افزایش یافت. منظور این است جهان به دلیل روند های گلوبال _ دیجیتال بسیار ثروتمند تراز دوران قبل شده است و آنچه می تواند مورد انتقاد قرار بگیرد توزیع ثروت است که باید عادلانه تر گردد. 
در ارتباط با روند دیجیتالی شدن ، به جرات می توان گفت نه تنها عدالت اجتماعی بلکه دمکراسی هم بطور مستقیم به سطح رشد دیجیتالی کشورها بستگی پیدا می کند و امروز سانسور به چیز بی معنایی در کشورهایی که از سطح دیجیتال بالایی بر خوردارند ، مبدل شده است. 
اما در مورد توسعه ملی بایستی خاطر نشان ساخت که جامعه فراصنعتی تاثیرات معینی بر اقتصاد جهان گذاشته است و ایران بیش از هر کشوری در معرض نابودی صنایع ملی قرار گرفته است؛ روندی که اجتناب ناپذیر است و تنها راه مقابله با آن بالا بردن سطح تکنیک و سرمایه گذاری در رشته هایی که توان و استعدا د بیشتری برخوداریم تا بتوانیم در بازار جهانی به رقابت برخیزیم و در تقسیم کار جهانی جای مناسبی بیابیم و برای اینکار قبل از هر چیز لازمه اش پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی می باشد که انهم با سد دولت بنیاد گرای احمدی نژاد مواجه شده است و دولت قادر نیست که صنایع داخلی را از ورشکستگی نجات دهد و مردم ایران تحت حکومت اسلامی دوران بسیار سختی را در پیش رو خواهند داشت !
درباره نئولیبرالیسم بایستی خاطر نشان ساخت که اساسأ یک ایدئولوژی دوران صنعتی شدن میباشد، مثل لیبرالیسم و اندیشه های دیگر، اما امروز مخالفین جهانی شدن مطرح میکنند که طرفداران گلوبالیسم یا جهانی شدن، در واقع طرفداران نئولیبرالیسم هستند. ببینید در این خصوص من خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که از یک زاویه میشود گفت این برداشت درست است مثلأ کشوری که بیش از ۷۰ در صد صنایع و دارایی هایش دولتی است و اگر بخواهد به روند جهانی شدن بپیوندد، هیچ راهی ندارد که خصوصی سازی را در تمامی ابعاد گسترش دهد .
شما نمی توانید که با اقتصاد دولتی وارد بازاررقابت جهانی شوید و ناگزیر هستید که خصوصی سازی کنید و از این نظر شاید بشود گفت با نئولیبرالیسم هم خوانی دارد. اما جهانی شدن اساسأ یک تئوری نئولیبرالیستی نیست .
خلاصه بگویم اگر۸۰ سال پیش عدالت اجتماعی را از دریچه اقتصاد دولتی بدان نگریسته می شد و۳۰ سال پیش نئو سوسیالیست ها و نئولیبرالیست ها در اروپا عدالت را از تونل توسعه می فهمیدند ،امروز اینده نگر ها عدالت اجتماعی و دمکراسی را از راه کم کردن فاصله دیجیتالی در عرصه ملی و بین المللی می بینند.

آیا اساسأ میپذیرید که جهانی سازی مرحله نوینی از تکامل سرمایه داری است که در صدد باز تولید سلطه تولید سرمای داری مالی آمریکا و کشورهای همطراز با او میباشد ؟ آیا با این اوصاف جهانی سازی یک آپارتاید نخواهد بود؟ چرا که جهانی شدن امری طبیعی نبوده بلکه یک پدیده ای است که در یک روند سیاسی ایجاد شده و از کشورهای غنی به کشور های فقیر دیکته میشود جهانی سازی حتی بفکر محیط زیست و تعادل اکولوژیک هم نیست و داعیه تقدم بر دیگر طبقات را دارد. 
شاید منظور شما از” جهانی سازی” نوعی سامان پذیری و در این ارتباط رهبری پروسه و یا پروژه “جهانی شدن” را مد نظر داشته باشید .
بهرحال جامعه فراصنعتی امروز دنباله دوران صنعتی شدن و یا به قول مارکسیست ها مرحله ای از سرمایه داری است . اینکه ” جهانی شدن” را همسنگ با آپارتاید دانسته اید دور از وافیعت جهان کنونی است . 
نگاه کنید به اقتصاد چین، هند، کره و دیگر کشورهای اسیای جنوب شرقی و وضیعت اینگونه کشورها را با ۲۰ سال پیش . بطور مثال از چین نام می برم که در اثر جهانی شدن و ورود این کشور به جامعه فراصنعتی در ۱۵ سال اخیر، حدود ۳۰۰ میلیون به طبقه متوسط چین افزوده شده است و میلیون ها شغل از غرب به این کشورها سرازیر شده است و محصولات این کشور بازار غرب را تسخیر نموده است. 
و اما در ارتباط با محیط زیست و بطور مشخص قرارداد کیوتو میبینید که اروپائیان آن را قبول دارند ولی آمریکا و رخی کشورها رعایت نمی کنند. بهر حال امریکا هم ناگزیر می شود این قرار داد را امضا نماید .
من معتقد نیستم که جهانی شدن پدیده ای بود که عده ای نشستند و نقشه کشیدند که چه باید بکنند. همانطور که گفتم تحولات سه گانه ای موجب پدیده گلوبالیسم شده است .

در جهانی سازی همگرایی های منطقه ای و پدیده از هم گسیختگی و یا تجزیه چه نقشی دارند و چه تاثیری از جهانی شدن میگیرند؟ آیا تجزیه و یا از هم گسیختگی بر مبنای هم گرایی اقتصادی و واگرایی سیاسی امکان پذیر خواهد بود؟ به عنوان مثال سرزمین خود مختار کردستان عراق و تشکیلات خود مختار دولت فلسطین اساسأ پایدار خواهند ماند؟
سؤال جالبی را طرح کرده اید. اینکه جهانی شدن چه ارتباطی با جنبش های قومی و ملی منطقه ای مثل کردها، بلوچ ها، آذری ها و یا کشورهای خاور میانه و بقیه کشورهای دنیا دارد. برخی به درکی رسیدند که زمان ناسیونالیسم و تعیین سرنوشت و تجزیه براساس زبان و فرهنگ در جهان آماده گردیده است. در حالی که نزدیک به ۵۰۰۰ زبان در ۲۰۰ کشورجهان وجود دارد و قرار نیست که با این روند جهانی شدن که مرزهای اقتصادی در حال کم رنگ شدن است و تجارت جهانی بسرعت گسترش می یابد، خرده فرهنگ ها و ناسیونالیسم قومی کشورگشایی جدیدی راه اندازی نماید و در طرح خاورمیانه بزرگ که در سال ۲۰۰۴ به تصویب ۸ کشور صنعتی جهان رسیده، قرار نیست بر تعداد کشورهای خاورمیانه افزوده گردد، بطور مثال به عراق و افغانستان نگاه کنید که هردو کشور به لحاظ قومی ـ ملی شبیه ایران است ولی امریکا و غرب از تمامیت ارضی این دوکشور دفاع می کنند و اگر امروز امریکا پایش را از این دو کشور خارج سازد قطعا شرایطی بد تر از یوگسلاوی در انتظارشان خواهد بود و شاید هر گز اینده ای نخواهند داشت ناسیونالیسم در عرصه ی اقتصادی حرفی برای گفتن ندارد و از کلانشینکف ـ ناسیونالیسم قومی هم بجز کشتن و کشته شدن کاری بر نمی اید. خاورمیانه نیازمند دمکراسی، صلح و ثبات است و بیش از هر جایی از این کره خاکی نیازمند همزیستی مسالمت آمیز و همگرایی با روند جهان شدن است.
از سوی دیگر خاورمیانه بیش از دیگر نقاط جهان در تب جهل و استبداد قرار دارد و تفریبا همه ی کشورهای خاورمیانه استبداد زده است و اقوام و اقلیت های ملی در این کشور ها بطور مضاعف اسیر استبداد قرار دارند اما به لحاظ احساسی و فرهنگی، با گسترش ابزار دیجیتالی، فرهنگ ملل رشد چشم گیری در جهان نموده و خوشبختانه در این راستا به غنای فرهنگ جهانی نیز کمک کرده است. بنابراین پیش بینی می شود که نوعی فدارلیسم و حفظ تمامیت ارضی کشورها چشم انداز آینده خاور میانه بزرگ باشد. 
به نظر نگارنده، گلوبالیسم و فدرالیسم راه حل ایران و خاورمیانه است. به همین دلیل فدرالیسم و دفاع از تمامیت ارضی ایران دو روی یک سکه اند و این استراتژی بسود همه ی ملت های تحت ستم ایران خواهد بود.
بنظر من درک واقیعت های فوق کمک می کند نخبگان دو طرف با درک روشن از اوضاع جهان امروز به تفاهم برسند یعنی چه فعالان قومی ـ ملی و چه کسانی که از تمامیت ارضی دفاع می کنند می توانند آگاهانه بدین سمت حرکت کنند و جدا کردن “سفره دمکراسی” بسود هیج قوم و ملتی نیست و مبارزه مشترک کرد و فارس می تواند دمکراسی برای ایران و فدارلیسم برای کردها با حفظ تمامیت ارضی کشور به ارمغان بیآورد . 

به نظر شما جهانی شدن در رویارویی با آزادی و دموکراسی چگونه عمل میکند و اساسأ آزادی و دموکراسی را قبول دارد و یا اینکه جهانی سازی جامعه مدنی را تقویت و توسعه میدهد و یا اینکه میخواهد آن را تضعیف و بعد حذف نماید؟
من فکر می کنم که کسانی که دید منفی به روند جهانی شدن دارند این طور تصورمی کنند که با ورود به جامعه فراصنعتی، دموکراسی محدود میشود در حالی که جهانی شدن باعث انتقال قدرت از دولت به مردم می شود اتفاقا در ایران به دلیل وجود 
درآمد نفت، دولت خیلی مقتدر عمل می کند و می دانیم که در جامعه فراصنعتی دولت و اپوزیسیون حداقلی می شوند و تقلیل نقش دولت که عملا به چند حوزه امنیت، دفاع وآموزش، درمان، تامین اجتماعی، و محیط زیست محدود می گردد. البته حکومت اسلامی ایران علاوه بر موارد بالا به دلیل ماهیت دینی خود در امر جدایی زن و مرد، حجاب اجباری، موسیقی و قوانین اسلامی دخالت آشکارا علیه حقوق انسانی شهروندان می کند و در این سه حوزه است که اپوزیسیون قوای تبلیغاتی خود را متمرکزنموده است .
از طرف دیگر روند دیجیتالی همراه جهانی شدن موجب گسترش دمکراسی دیجیتالی می شود. اساس این دمکراسی اینترنت است و بر خلاف دمکراسی مستقیم ـ مثل نهاد های واسطه ای مجلس، روزنامه های کاغذی و احزاب که مجبورند که خطوط قرمز حاکمان را رعایت کنند اصولا خط پذیر نیست و بی اندازه وسیع و آزاد است.
بگذارید با چند مثال، این موضوع را بیشتر توضییح دهم. طبق آمار گروههای سیاسی درتابستان سال ۱۳۶۷ تعداد ۵ هزار نفر در ایران اعدام شدند ( تعداد فوق تقریبی است ) و همانطور که مطلعید بعد از دو ماه تازه خانواده هایشان از این امر آگاهی یافته و از آن طریق احزاب و سازمانها سیاسی را متوجه این اعدامها کردند . 
در حالی که امروز اگر انسانی در ده کوره های کردستان یا خراسان شنکنجه واعدام شود، خبر و تصویران بعد ازچند ساعت در سایت ها و ماهواره ها منعکس و مردم از آن مطلع میگردند و یا در جریان انتخابات مشاهده کردیم که زندانی سیاسی محبوس در زندان رژیم از داخل زندان میتوانستند، اعلامیه تحریم انتخابات صادر کنند و یا با رادیو های خارجی و فارسی زبان مصاحبه کنند .
دمکراسی دیجیتالی تا جایی گسترش یافته است که در شرایط مشخص امروز ایران با قاطیعت می توان گفت در واقع این سایت ها و ماهواره ها هستند که جای احزاب دیروزی را گرفته اند و به قهرمان دمکراسی مبدل شده اند. معنی و مفهموم کار ژورنالیستی امروز اساسا دگر گون شده است چرا که مردمی که رو درو حوادث قرار دارند با موبایل و امیل، عکس، خبر و گزارش را مستقیما به مراکز خبر رسانی مخابره کنند و یا در روزنامه شخصی خود (وبلاگ ) بلافاصله بدون دوات و حروف چینی بچاپ می رسانند و اطلاع رسانی از مراکز قدرت و سانسورجدا می شود. 
بنابراین بعضی ها که اساسا تفکر دولتی دارند و عادت کرده اند همه چیز را دولتی ببینند، نمیتوانند نقش دموکراسی دیجیتالی را درک نمایند و ناچارا به تئوری توطئه روی آورند و طبق معمول کاسه ای پشت نیم کاسه می بینند یا فکر میکنند که همه این قضایا ساختگی است . 
راست این است که هر چند آزادی احزاب وجود ندارد ولی افکار عمومی بخشی از قدرت سیاسی نا پیدا در ایران است و این یکی از نشانه های جامعه فراصنعتی و یا اطلاعاتی در کشور ما می باشد.

آیا با حذف دولت، ملت و تشکیل دولتهای منطقه ای تنش های اجتماعی تشدید نخواهد شد ؟ جهانی سازی با هدف سست کردن پایه های استقلال اقتصادی و سیاسی دولت و ملت اساسأ تا چه حد موفق خواهد بود ؟
ما نباید زیادتر از آنچیزی که الآن و در زمان حاضر که در آن هستیم خیلی دور شویم . اینکه در چند سال آینده ، دولتهای ملی از بین خواهد رفت! دراین زمینه چیزی نمی توان گفت، پیش بینی اینده دشوار است، ولی چیزی را که الآن میتوانم بگویم اینست که دولتهای ملی که عضو WTO است دیگر اقتدار گذشته را ندارد و تنها در ۵ حوزه عملکرد خواهند داشت و در خارج از این حوزه ها بایستی سیاست زدایی شود و با درک دولت “مقتدر” در اذهان توده ها به مقابله نشست ، نه اینکه به این توهم دامن زد.
اما در مورد دولت های منطقه ای میتوانم بگویم که ائتلاف ها و اتحاد های اقتصادی منطقه ای در جهت تخفیف بحران محلی و منطقه ای عمل می کند چرا که اساسا تجارت و مبادله بسود دوستی ملل عمل می کند و جنگ های قوم وقبیله ای را بشدت کاهش می دهد .
البته جهانی شدن موجب تنش های بسیاری در خاورمیانه شده است. رشد بنیادگرایی اسلامی، قوم گرایی و ناسیونالیسم اقراطی را دامن می زند و مخالفت با جهانی شدن روز به روز افزایش می بابد. بعنوان مثال همین چند روز پیش در اخبار خواندیم که در یمن به دلیل اعتراض مردم به حذف سوبسید بنزین، نظامیان بروی تظاهر کنندگان آتش گشودند و ۱۲ نفر را به فتل رسانندند. اینگونه نارامی ها در اینده منطقه رو به گسترش خواهد بود. البته خوشبختانه دولت های منطقه از درامد های نفتی می توانند نفش ارام کننده ای داشته باشد. بیمه بیکاری و جبران خسارت آسیب دیدگان از جمله مهمترین موضوعاتی است که احزاب سیاسی چپ می توانند دنبال کنند. بنظر من وقتی کارخانه ای به دلیل ضرر و ز یان بسته می شوند ما بجای ادامه کار کارخانه، بایستی از حقوق بیکار شدن اقدام کنیم و حق بیمه بیکاری را در دستور روز قرار دهیم. 

 

تاریخ انتشار : ۱۴ مهر, ۱۳۸۴ ۳:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بر خلاف مرحله‌ی اول، در مرحله‌ی دوم انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کنم و به آقای پزشکیان رأی می‌دهم!

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!