جمهوریخواهان که در انتخابات دوره پیش اکثریت کنگره رابه دست آوردند در انتخابات میان دوره ای اخیر اکثریت سنای آمریکا را هم در دست گرفتند. افتادن کنترل هر دو مجلس به دست جمهوریخواهان با نظرداشت اختلافاتی که راجع به سیاستهای داخلی و خارجی اوباما دارند، یقینا از این پس موانع جدی بر سر پیشبرد سیاستهای تا کنونی اوباما ایجاد خواهد کرد و رییس جمهور آمریکا را مجبور به جرح و تعدیلاتی در راهبردهای داخلی و خارجی اش خواهد نمود. اوباما از این پس حتی انتخاب چهره های مهم اقتصادی، نظامی و امنیتی و اعضای تیم های نمایندگی ایالات متحده آمریکا برای تصمیم گیری های کلان و حساس را بدون همراهی و موافقت جمهوری خواهان نمی تواند انتخاب کند. گرچه اوباما در ماه های اخیر برای پیشبرد تصامیم خود مجبور به سازش و تفاهم های معینی با جمهوریخواهان شده بود ولی به نظر نمی رسد این حد از سازش دیگر جمهوریخواهان را راضی نگهدارد. در واقع هر تفاهمی که از طرف جمهوریخواهان با اوباما انجام گرفته است در شرایط فشار افکار عمومی بوده و پس از چانه زنی های طولانی و وقت گیر به نتیجه رسیده است؛ از جمله سیاست رفرم اوباما در مورد درمان و بهداشت عمومی که به موجب آن بیش از ده میلیون از مردم تنگدست آمریکا به استفاده از بیمه های عمومی دسترسی پیدا کردند. اما در مورد سیاست پذیرش مهاجرین مکزیکی و لاتینی اوباما، جمهوریخواهان سعی به بلوکه کردن آن نمودند. گرچه برخی از نمایندگان جمهوری خواه، بعضی برنامه های اوباما را در برنامه های انتخاباتی خود گنجانیده و از آن حمایت کرده بودند، اما در مجموع تا امروز در مورد اقامت دائمی برای مهاجرانی که در آمریکا سالهای بسیاری را بصورت نیمه قانونی و غیر قانونی در شرایط دشواری زندگی کرده اند، کمتر از طرف جمهوریخواهان مورد حمایت واقع شده است و بعد از این هم با وضعیت بوجود آمده در انتخابات، امکان تفاهم بر روی این مساله کمتر از قبل خواهد شد.
نتیجه این انتخابات، در واقع ناشی از عدم رضایت بخش قابل توجهی از رای دهندگان آمریکایی از سیاستهای اوباماست. نتایج تازه ترین نظرسنجی ها نشان می دهد که بیش از۶۵ درصد از مردم آمریکا اعتقاد دارند که کشورشان به شکلی رها شده و خارج از کنترل مانده است و آمریکا در مسائل بین المللی نقشی جدی بازی نمی کند و سیاست خارجی اوباما بسیار ضعیف و ناکارآمد شده است. آمریکا در مقابل سیاست پوتین، در مورد اوکرایین نتوانسته سیاست موثری را پیش برد. آمریکا در سرکوب نیرو های داعش هم بسیار دیرهنگام واکنش نشان داده است. در مورد بیماری ابولا هم چهره ای فعال در جهت حفظ سلامتی شهروندان آمریکایی از خود بروز نداده است. موارد فوق همگی توانسته اند از محبوبیت اوباما بکاهند.
البته آنچه که اخیرا در صحنه سیاسی آمریکا پیش آمده، پدیده چندان جدیدی نیست. از پایان جنگ دوم جهانی تا به امروز آیزنهاور، ریگان، کلینتون و جرج بوش (در نیمه دوم دوره ریاست جمهوری اش) با شرایط مشابهی مواجه و مجبور شده بودند تا در تصمیم گیری های کلان به سازش و تفاهم با اپوزیسیون تن در دهند.
آنچه مسلم است انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ٢٠٠٨ که به پیروزی باراک اوباما اولین رییس جمهور سیاه پوست در این کشور منجر گردید، جامعه آمریکا را بیش از پیش سیاسی و درعین حال دو شقه کرد. بنابراین انتخابات ریاست جمهوری آینده هم می تواند یک نوع مبارزه طلبی جدی برای تسلط بر پست ریاست جمهوری باشد. جمهوری خواهان هنوز نتوانسته اند بر سر کاندیدای مشترکی توافق کنند، و تعداد کسانی که برای این پست آمادگی دارند، طی یک روند حذفی و نظرسنجی حزبی تعیین می شوند. اما دموکرات ها از مدتی قبل خانم هیلاری کلینتون را برای این پست در نظر گرفته اند و تا این مدت امکان تبلیغی مناسبی هم برای او به وجود آورده اند. هیلاری کلینتون علاوه بر این که به مدت هشت سال به عنوان بانوی اول آمریکا در کنارهمسر خود بیل کلینتون تصویر خوبی از خود در افکارعمومی به جا گذاشته است. در ضمن در دوره انتخابات سال ٢٠٠٨ هم رقیب باراک اوباما بود که بعد از پذیرش شکست انتخاباتی، به عنوان وزیر خارجه آمریکا به مدت چهار سال مسئول دیپلماسی این کشور بوده است و همه این ها شانس پیروزی او را در انتخابات آینده افزایش می دهد. بعلاوه با توجه به شکست دمکراتها و از دست دادن اکثریت خود در سنا، در واقع حضور هیلاری کلینتون شاید تنها برگ برنده آنها در انتخابات ریاست جمهوری آینده باشد.
ناگفته نماند در این انتخابات میان دوره ای که برای ترمیم اعضای دو مجلس قانونگذاری صورت گرفت و از آن به عنوان گرانترین انتخابات تاریخ آمریکا نام برده می شود، جمعیتی در حدود ١٢٠ میلیون نفر از مردم واجد شرایط رای در انتخابات اخیر شرکت نکرده اند. گرچه این امر تقریبا در اکثر انتخاباتهای میان دوره ای آمریکا اتفاق افتاده است، اما پرسیدنی است آیا تنها فاکتورعدم شرکت مردم، عدم رضایت آنها از سیاست اوباما بود؟ آیا عدم شرکت بیش از نیمی از مردم رای دهنده، برگ اخطاری برای یادآوری و قول و قرارهای داده شده و به انجام نرسیده پیش از انتخابات برای اوباما و یا رییس جمهور آینده نمی تواند باشد؟ سالهاست که سیاستمداران آمریکایی دیگر به راحتی نمی توانند برای شهروندانشان در داخل کشور امکان کار فراهم نمایند، آمریکایی ها هم کم کم به این صرافت می افتند که برای امرار معاش باید جلای وطن کنند، بحران گلوبالیزاسیون دامن آنها را هم گرفته است، بزرگترین مرکز تولید اتوموبیل جهان “دیترویت” امروز به خانه ارواح تبدیل شده است. شاید در گذشته ها با لشگرکشی به اینجا و آنجا، پرده پوشی بر جراحت زخم امکان پذیر بود، اما زخم ها سر باز کرده اند و از پنهان کاری و پرده پوشی کاری ساخته نیست و واقعیت های زندگی همه چیز را مثل دشت صاف در برابر چشمان جستجوگر می گذارد.
آیا سر برآوردن یک نیروی سوم قدرتمند با وزن سنگین و درخور جامعه آمریکا امکان پذیرخواهد شد؟ انتخابات ریاست جمهوری آینده، فرصت مناسبی برای همه آنهایی خواهد بود که در سیاست گذاری ها رای خود را دخیل می دانند، اما آن ۴۶ میلیون بیخانمان، باز هم در انتخاباتهای بعدی شرکت نخواهند کرد و تا به امروز هم هیچ سیاستمداری به آنها قول و قراری نداده است که به آنها سقفی برای گذران عمر داده خواهد شد.