پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۶:۳۴

پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۶:۳۴

صدای لمپنیسم در پوشش سلطنت طلبی...
این افراد، که ظاهراً توانایی ورود به بحثی مستدل و منطقی با منتقدان را ندارند، سعی دارند به جای پرداختن به گفتگوی سالم و تبادل نظر سازنده، با توسل به...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
چپ، آزادی و عدالت در تاریخ معاصر ایران!
در این بخشِ پایانی، ابتدا مروری کوتاه بر تاریخ چپ ایرانی دارم، از سال‌های آستانه‌ی جنگ اول جهانی تا امروز و سپس تلاش می‌کنم تا در پرتو نکات مطرح شده...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: علیرضا بهتوئی
نویسنده: علیرضا بهتوئی
ضرورت چپ وجمهوری خواهی...
برای جریان چپی که می خواهد برای دغدغه های عمومی نسبت به وضعیت وخیم شکاف طبقاتی سیاستهای خصوصی سازی و کاهش نقش دولت در جوامع بازاری معاصر که نولیبرالیسم آنرا...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: جابر حسینی
نویسنده: جابر حسینی
چله ی زمستان
یلدا، شبِ قشنگ/ شبِ خاطره ها، و دوران زمان/ دوران دریائی دل،/ و دوستی ها و رفاقت ها
۱ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوە داد
نویسنده: کاوە داد
ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید
حکومت جمهوری اسلامی،در این شرایط که در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل منطقه ای با نا کامی روبرو شده و به شدت در بن بست و بحران...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: جبهه ملی ایران
نویسنده: جبهه ملی ایران
گسترش مقاومت مردم، زمينه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!
بیانیه جمهوری سکولار دموکرات در ایران: ابداع اشکال جديد مقاومت مدنی به‌ویژه توسط زنان که با شجاعتی کم نظیر و با خلاقیت خارق العاده صورت می گيرد، جهانیان را به تحسین...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
پلیس نیویورک در جریان اعتصاب تاریخی آمازون کارگران را دستگیر کرد!
"اگر بسته شما در تعطیلات به تاخیر افتاد، می توانید حرص سیری ناپذیر آمازون را سرزنش کنید. ما به آمازون مهلت مشخصی دادیم تا به پای میز مذاکره بیاید و...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری

چمدانی کوچک در یک کمد قدیمی (قسمت سوم)

خانم شریفی دستم را می‌گیرد سرش را آرام بر روی شانه‌ام می‌گذارد و گریه می‌کند. عکس هر دو پسرش را در کنار عکس برادرش روی دیوار می‌بینم. زیباترین پسرانی که می‌توان تصور کرد. برادر و پسر بزرگش فرامرز کشته‌شده رژیم شاه، و دیگری کشته‌شده رژیم خمینی. به‌راستی چگونه دوام آوردی؟ چگونه طاقت آوردی از دست دادن چنین زیبایی برومندی را؟

نمی‌خواهم به خانه برگردم. توان برگشتنم نیست. قادر به برداشتن چمدان کوچکت نیستم. احساس می‌کنم این پیکر عزیز توست که این‌چنین بر روی زمین افتاده است. “یاریم کنید! من نمی‌توانم این چمدان را بردارم نمی‌توانم بلند شوم. کسی کمکم کند.” یکی از پدران جلو می‌آید. زیر بازویم را می‌گیرد، او را هم می‌شناسم. چشمان خسته‌اش را اشک پوشانده است. “کجا می‌خواهید بروید؟”، “نمی‌دانم! کمکم کنید من را به خانه خانم شریفی ببرید”. از زمین بلندم می‌کنند. آرام در امتداد خیابان پائین می‌آییم.

 پسر جوانی چمدان طوسی‌رنگت را برداشته است و در کنار من حرکت می‌کند. نمی‌دانم شاید دیوانه شده‌ام! احساس می‌کنم در کنارم حرکت می‌کنی. حتی گرمی نفست را حس می‌کنم. می‌گویم: “لطفاً چمدان را به من بدهید!” جوان سخنی نمی‌گوید. چمدان را می‌گیرم، روی سینه‌ام فشار می‌دهم، گوئی قلبی درون آن می‌زند.  ماشینی جلوی پایمان می‌ایستد. ” بفرمائید من شما را به خانه خانم شریفی می‌رسانم. ” سوار می‌شوم ویکی از مادران مادر حمید  نیز کنارم می‌نشیند بی‌اختیار سرم را بر شانه مادر حمید می‌گذارم و گریه امانم نمی‌دهد.

نمی‌دانم چه کسی مادران را خبر کرده است. چند نفر از مادران مقابل در منزل ایستاده‌اند. مادری جلو می‌آید مادر«انوش» است. چمدانم را می‌گیرد؛ گوئی تَبرُکی است؛ می‌بوسد بالای سر می‌برد و فریاد می‌زند: ” این سند جنایت خمینی است!” زیر بغلم را می‌گیرند و به داخل خانه‌ام می‌برند. میانه اتاق گیج و منگ ایستاده‌ام. حتی نشستن را هم فراموش کرده‌ام. خانم شریفی دستم را می‌گیرد سرش را آرام بر روی شانه‌ام می‌گذارد و گریه می‌کند.  عکس هر دو پسرش را در کنار عکس برادرش روی دیوار می‌بینم. زیباترین پسرانی که می‌توان تصور کرد. برادر و پسر بزرگش فرامرز کشته‌شده رژیم شاه، و دیگری کشته‌شده رژیم خمینی.  به‌راستی چگونه دوام آوردی؟ چگونه طاقت آوردی از دست دادن چنین زیبایی برومندی را؟ پسرانی چنین زیبا که  دختران محل پشت درب‌های نیمه‌باز به انتظار عبورشان می‌ایستادند. هر سه از درون قاب‌های خود به ما، به  این دو مادر و خواهر داغ‌دیده نگاه می‌کنند.

 به یاد آن شعر کوتاه می‌افتم که زیر لب زمزمه می‌کردی “نگاه کن مادر  هر بار که آهی می‌کشی برگی بر این سپیدار می‌لرزد.” حال تمام برگ‌های سپیدارهای این سرزمین از آه مادران می‌لرزند. همین هفته قبل بود که روی مبل مقابل همین عکس‌ها نشسته بودیم. خانم شریفی بهتر از هر کس دلهره‌های من را حس می‌کرد. “می‌دانم سخت است این بی‌خبری؛ اما این‌قدر نگران نباش “؛ می‌گویم: “من طاقت شما را ندارم، این‌همه صبر را از کجا آوردی؟ در چشمانم خیره می‌شود. ” طاقت آوردم؟  درد کشیدم! نهایت تمامی دردم را با این نوه‌ام، تنها بازمانده پسر کوچکم تسکین دادم! هر سه را در وجود این نوه کوچکم می‌بینم.  وقتی سال شصت آن‌طور ناجوانمردانه «فرزینم» را در عرض بیست‌وچهار ساعت بعد از دستگیری اعدام  کردند، فکر کردم دیگر همه‌چیزتمام شد و من هر گز قادر به ایستادن روی پای خود نیستم.  هیچ‌گاه قلبم آرام نخواهد گرفت؛ مرگ خود را می‌خواستم.  اما تنها  نگاه دردمند نوه کوچک بازمانده از«فرزینم»، قلبم را شعله‌ور کرد؛ چنان عشقی درونم جای گرفت که هیچ‌وقت نظیر آن را حس نکرده بودم. من عاشق شدم! عاشق این موجود کوچک که دارد بزرگ می‌شود و من بالیدن هر سه عزیز خود را در وجود او می‌بینم .”

 نوه او در گوشه اتاق سرگرم نقاشی بود. دهانش را نزدیک گوشم می‌کند: “می‌دانی تمامی وجود او را درون خود احساس می‌کنم. گوئی درون من زندگی می‌کند.  هر حرکت او پسرم را به یادم می‌آورد. چنان عاشقم که وقتی چندماهه بود و بعد از شیر خوردن بالا می‌آورد می‌خواستم آن را بلیسم. او جزئی از وجود من  نه ! نه! او تمام وجود من شده است. نگاه عاشقانه او را که به آن موجود زیبای گوشه اتاق دارد حس می‌کنم. چه موجودی عجیب، زیبا، پیچیده و جان‌سختی  است این انسان؟ چه قدرت جایگزینی غریبی دارد؟ چگونه با تمام وجود تلاش می‌کند از پای نیفتد و حتی شده از آخرین برگ درخت زندگی حراست کند “می‌دانید این مبارزه من است! بزرگ کردن این کودک و جان دادن دوباره به پسرم.”  

حال باز روی آن مبل نشسته‌ام با دردی مشترک و چمدانی مقدس بر روی زانوانم.  دلم نمی‌خواهد در چمدان را بگشایم. این دیگر بخشی از زندگی من شده. این تنها یادگار تو است. هر چه درون آن است وسایل خصوصی تو است.  نمی‌خواهم به نمایش بگذارم.  هر زمان که تنها شدم با تو خواهم نشست. در چمدانت را خواهم گشود و با تو از ورای تک‌تک وسایلت  سخن خواهم گفت.  حال تنها می‌خواهم بخوابم. توان بلند شدن از روی مبل را ندارم !  دلم می‌خواهد وسط جمع همین مادران بخوابم. احساس بی‌پناهی می‌کنم. می‌خواهم سرم را روی زانوی یکی از آن‌ها بگذارم و به هیچ‌چیز جز تو فکر نکنم. چمدانت را به سینه‌ام فشار می‌دهم چشمانم را می‌بندم و همراه تو می‌خوابم. همه سکوت کرده‌اند. دردمندان درد هم را خوب می‌فهمند.  

تاریخ انتشار : ۲۳ شهریور, ۱۳۹۶ ۱۱:۳۳ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

رئیس جمهور پزشکیان، وعده‌هایش و انتظارات مردم…

قراین، شواهد و تحولات جاری در کشور حاکی ازآن است که در صورت مخالفت مسئولان نظام و افراطیون با خواست مردم و درک نادرست از تحولات داخلی، منطقه‌ای و جهانی، جامعه درگیر حوادث و اتفاقات بسیار ناگوار خواهد شد. با این چشم‌انداز از تحولات پیش رو ضروری است تا سازمان‌ها، احزاب، نهادهای مدنی و تشکل های صنفی- سیاسی، با ارزیابی از تحولات ناشی ازحوادث و اتفاقات احتمالی، برای ایفای رسالت تاریخی خود همراه و همسو شوند.

مطالعه »
بیانیه ها

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

صدای لمپنیسم در پوشش سلطنت طلبی…

چپ، آزادی و عدالت در تاریخ معاصر ایران!

ضرورت چپ وجمهوری خواهی…

چله ی زمستان

ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید

گسترش مقاومت مردم، زمینه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!