با پیشرفت در علوم طبیعی (ژنتیک، ترنسکریپتومیکس، پروتئومیک، …) شاهد مطالعات بیشماری هستیم با هدف یافتن ژنهایی که تعیین کننده مجموعه یی از خصوصیات انسانی باشند، از چاقی گرفته تا خشونت، تا مورد عجیبی چون ترجیح آبجو به شراب، و بسیاری موارد دیگر. برای توضیح بخشی از خصوصیات انسانی، ژنهای مربوطه کشف شده و در مواردی هم تا به اینجا موفقیتی به دست نیامده است. یکی از خصوصیاتی که راجع به ریشه ژنتیک آن پژوهشهای متعددی در حال انجام است خودخواهی است و به هم چنین راجع به نقطه مقابل آن، همکاری وفادارانه و حتا نوع دوستی. ادعاهاییهم مطرح شده اند مبنی بر کشف ژن خودخواهی.
به مانند بسیاری از خصوصیات انسانی، خودخواهی می تواند ریشههای ژنتیک و محیطی داشته باشد. ریشه ژنتیک این رفتار موضوع پژوهشی است بر روی گروه خاصی از موجودات زنده، حشرات اجتماعی (مورچه، زنبور، موریانه، …)
این حشرات که در چهارچوب گروه ها و گونههای مرتبط با روند تکاملی قرار می گیرند، بعضاً نوعدوستی را نشان داده و بعضاً خودخواهی را به نمایش می گذارند.
در گروه اول “کارگران” به اندازه ای به فکر همنوعانشان اند که تا حد ازخودگذشتگی از جان ادامه پیدا میکند. به علاوه اعضای این گروه مجاز به تولید مثل نیستند و فقط ملکه این حق را داراست.
در کناراین هستند موجودات و گروه های قوام گرفته از روند تکاملی که هیچ رفتار اجتماعی از خود نشان نمی دهند.
مطالعات جاری تطبیقی (ژنتیک، ترنسکریپتومیکس و پروتئومیک) راجع به هر دو گروه ( خودخواهان و نوعدوستان) موفق به کشف بخشی از ژنهای مربوط به چنین رفتارهایی شدهاند. از جمله کشف ژنهای مرتبط به تغییر رفتار (مقطعی یا مداوم) هر دو گونه ذکر شده از شکل اولیه غیر اجتماعی به موجودی اجتماعی و این که اینها غالباً ژنهایی اند که در بخشهایی چون حس بویایی، سیستم ایمنی، ترشحات هورمونی و انجام وظایف مغزی دخیل اند. هر چند در این موجودات ژنهای خاصی درDNA که موجب رفتار اجتماعی شود دیده نشد و فقط گونههایی از ژنهایی مشاهده شد که در گروه های منقرض شده مرتبط با این موجودات قابل رؤیت بود.
نبود گروهها و گونههای جانوری مرتبط با انسان که دارای یکی از دو خصوصیت نوعدوستی یا خودخواهی باشند، انجام چنین تحقیقاتی در مورد انسان را مشکلتر میسازد.
علیرغم این مشکل، پژوهشهایی به روی نقش احتمالی گروه خاصی از ژنهای دخیل در ساخت نوعی پروتئین به نام نوروپپتید (هورمونهاپی که بیش از هر جایی در مغز مشاهده می شوند) و ربط آن با رفتار خودخواهانه یا همکارانه انجام گرفت.
در نتیجه مشاهده شد که در یکی از این هورمون ها، اکسی توسین، گونههای مختلفی از یکی از نوکلوتیدهای (یکی از سنگ پایههای DNA-RNA) داخل ژنی وجود دارد که وظیفه کنترل گیرنده های داخل سلول را به عهد دارد. این گیرنده ها تعیین کننده تغییرات در میزان اکسی توسین و به طبع آن کمتر یا بیشتر شدن میزان همکاری فرد می شوند.
برخی افراد با داشتن مقادیری از نوکلوتید در گیرنده ها، مقدار کمتری اکسی توسین از خود تولید و احتمالا به این خاطر رفتار نوعدوستانه از خود نشان میدهند. در دیگرانی با نوکلوتیدهای مختلف در یک ژن، میزان بیشتری از اکسی توسین تولید و در نتیجه خودخواهی بیشتری را به نمایش می گذارند.
تلاش در رابطه با درک ارتباط نوکلوتیدهای دیگری (چون وازو پرسین و دپامین) با رفتارخودخواهانه و نوعدوستانه در جریان است.
مشکلی که در همه این مطالعات وجود دارد این است که سنجش میزان استعداد در رفتار نوعدوستانه یا خودخواهانه در نوع انسان بسیار دشوار است. از این رو از اندازه گیریهای غیر مستقیم استفاده می شود.
آنچه که تا به اینجا قطعی به نظر میرسد این است که حتی اگر به آگاهی کاملی از نقش یک یا گروهی از ژنها در این رابطه نرسیم، این را می دانیم که این گونه تمایلات بطور طبیعی در نوع بشر وجود دارد. به علاوه و مهمتر این که، باید در نظر داشت که بروز چنین رفتارهای پیچیده ای ممکن است، در کنار خصوصیات ژنتیک انسانها، به دلیل شرایط اجتماعی-فرهنگی (دو فاکتور جدائی ناپذیر) باشد.
ترجمه از جمشید