اخیرا جنگ لفظی بین دولتهای امریکا و ایران زیاد شده و در سطح وسیعی در رسانه ها بازتاب داشتەاست. اما گذشته از حرف، در عمل چه اتفاقی افتاده و یا می افتد؟ کافی است نگاهی گذارا به گذشته و حقایقی که رخ داده بیاندازیم.
ایران، بالاخص فارسها و کردها، ازهمسایگان، بخصوص اعراب و ترکها صدمات بیشماری خورده اند. از تهاجم های عثمانی گرفته تا برسد به آخرین حمله اعراب که رژیم بعث عراق آن را به نمایندگی انجام داد.
ایرانیها این موضوع را خوب درک کرده اند و اقدامات زیادی برای به حداقل رساندن این زیانها انجام داده و می دهند، ازجمله دخالت در یمن و حمایت از حوثیها و تشدید درگیریهای داخلی در این کشور، جنگ داخلی سوریه و دخالت مؤثرو مداوم، حضور روزافزون درعراق، شارژ مداوم حزب الله لبنان، روابط با حزب کارگران ترکیه و سرانجام روابط و حمایت از ارمنستان که خصومت دیرینه با ترکیه دارد. اینها و ده ها مورد دیگر اقدامات عملی ایران اند. ایران هرچند در شعار از اعراب فلسطینی حمایت می کند و ممکن است به آنان کمک های مالی نیز بکند، اما این هم بیشتر در راستای تشدید اختلاف در بین اعراب است. این رویکرد ایران در عمل مؤثربوده و از طرف دیگر برای خود، امنیتی نیز تضمین کردەاست. سیاستی که به مذاق غربیها و روسها خوش می آید. هرچند در کلام ممکن است با آن مخالفت کنند، اما در عمل می بینیم ایران در تدوام این رویه، پای فشردە و غربیها غیر از چند تحریم، آنهم نه همه باهم بلکه هرازگاهی که شل و سفت می کنند، کاری انجام نداده اند. چون دریک کلام برایشان منافع دارد.
در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنم:
١ـ فروش میلیاردی تسلیحات نظامی به اضافه هزینەهای آموزش و نگهداری توسط غربیها و روسیه به کشورهای خاورمیانه،
٢ـ نوسانات شدید قیمت نفت. کاهش قیمت نفت که اقتصاد کشورهای خاورمیانه بشدت به آن وابسته است،
٣ـ توجیه بیشتر حضور غربیها در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس و احداث پایگاه های نظامی که هزینەهای بسیاری بر دوش کشورهای منطقه گذاشتەاست.
۴ـ انجام قراردادهای نفتی و گازی خارج از روند مناقصه و با کمترین قیمت. نمونه قرارداد توتال،
۵ـ ایجاد بحران های پی در پی و تشدید جنگ روانی درمنطقه و غیره.
بیشترمنافع را کشورهای غربی از این اوضاع تا به امروزبردەاند. اما این که آیا تدوام آن به نفع است یا نه بحث دیگری است.
هرچند اعراب در مواردی منافعی برایشان داشته است، مثل بهره برداری از پارس جنوبی. یا ذخایر فلات قاره (سفره زیرزمینی مشترک در بستر خلیج فارس که برای استخراج آن نیازمند تکنولوژی و تجهیزات پیشرفته و سرمایه گذاری کلان اند. از این بابت اعراب، خصوصاً قطر، به کمک غربیها بیشترین استفاده را برده و می برند. در حالی که ایران با وجود قرارگرفتن قسمت وسیعی از آن منابع در حوزه خود از آن بهرمند نمی شود). ترکها هم استفاده های زیادی بردەاند، بالاخص در دور زدن تحریم های ا یران و واسطه گری و دلال بازی و همچنین تبدیل ایران به بازار کالاهای ترکیه. اما ترکها و اعراب به این نتیجه رسیده اند که ادامه این رویکرد ایران برایشان زیان آور بوده یا لااقل هزینەهایش بیشتر از منافعش است. پس به تکاپو افتاده اند. با روی کارآمدن دولت جدید امریکا و مواضع تند ترامپ در خصوص ایران، لااقل در کلام تا اندازه ای به جسارت اعراب و ترکها افزوده شده آنها را به تلاش تازه ای واداشتەاست.
آنچه حائز اهمیت است نقش کردها در این میان است. از آنجایی که کردستان حد وسط بین ترکها، اعراب و فارسها است معمولاً بیشترین ضررها متوجه آنها می شود. از قرارگرفتن سرزمینشان در منازعات گرفته تا مشارکت آنها در این درگیریها که می توان به چهار قسمت شدن کردستان و به کرات قربانی شدن آنها برای منافع دیگران اشاره کرد. ثمره آن عقب ماندگی بیش از حد مناطق کردنشین در تمامی کردستانهاست. حال این سوال مطرح است آیا رهبران کرد به گونه ای عمل خواهند کرد که دیگر قربانی نباشند یا بعنوان یک وسیله و اهرمی از آنها استفاده نشود؟ آیا ایران به کردها مثل گذشته به دید وسیله نگاه نمی کند؟ چون تجربه نشان داده هرگاه مسئله کردها علیه منافع استرتژیک ایران، ترکها و اعراب باشد، این کشورها علیه کردها متحد می شوند. چه تجربه تلخی اگر تکرار شود و دریغ از اندیشه!