چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۳

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۳

بر خلاف مرحله‌ی اول، در مرحله‌ی دوم انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کنم و به آقای پزشکیان رأی می‌دهم!
برای رهایی ایران از اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی، با رنج و اندوه خون ریخته‌شدهٔ جوانان در این چند دهه در جان، بر خلاف دور اول، در دور دوم انتخابات شرکت می‌کنم...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زهره تنکابنی
نویسنده: زهره تنکابنی
جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی

کشته شدگانِ انتخابات ریاست جمهوریبه روایت از بستگان آنان (۱)

به نظر می رسد در طیِ دو سالِ گذشته بستگان ۴۳ تن از کشته شدگانِ انتخابات تصمیم گرفته اند، علی رغم فشارهای امنیتی و احساس ناامنی، به صورت رسمی با رسانه های مختلف گفتگو کرده و نسبت به نحوه ی جان باختنِ اعضای خانواده ی خود اطلاع رسانی کنند

توضیح کار آنلاین: همچنان که در متن نوشته تصریح شده، گزارش کامل شامل اظهار نظر بستگان ۴۳ تن از جانباختگان رویدادهای پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ است. متآسفانه ویرایش انبوه اشتباهات نگارشی موجود در متن کامل گزارش، مستلزم صرف وقت بسیار است، که در یک نوبت برای کار آنلاین میسر نشد. پس گزارش حاضر بخشی از گزارش اصلی است. طبعاً باقیمانده مطلب نیز در نخستین فرصت منتشر خواهد شد.

 

 

***

دو سال از انتخاباتِ دهمین دوره ریاست جمهوریِ سال ۱۳۸۸ و شکلگیری جنبشِ اعتراضیِ مردمِ ایران به نتیجه ی اعلام شده این انتخاباتِ اما و اگر از سوی حاکمیت می گذرد.

در جریانِ این اعتراضات بسیاری از شهروندانِ ایران با شلیکِ مستقیمِ گلوله و یا ضرب و شتم از طریق باتوم، استنشاقِ گاز اشک آور، پرتاب شدن از بالای پلِ عابر پیاده، پرتاب شدن از ساختمان، ضرب و شتم در خوابگاه دانشجویی و همچنین رد شدنِ خودروی نیروی انتظامی از روی بدن معترضان کشته شده شدند. برخی دیگر از شهروندان نیز توسط نهادهای امنیتی دستگیر و به گفته ی خانواده های زندانیان و گواهیِ برخی دیگر از زندانیانِ سیاسی، در اثرِ شکنجه و ضرب و شتمِ مامورانِ زندان، عدم توجه به وضعیتِ بیماریِ آنان و همچنین عدم رسیدگیِ پزشکیِ لازم پس از اعتصابِ غذا و ضرب و شتم در وضعیتِ اعتصاب جان باختند. پیشتر سازمان قضایی نیروهای مسلح نیز با صدور اطلاعیهای موضوعِ شکنجه ی برخی از زندانیان در کهریزک را تایید کرد.

رسانه های دولتی و منابع حکومتی تعداد کشته شدگان انتخابات را تنها ۳۶ نفر اعلام کرده و به تازگی نیز یکی از چهره های نظامی اعلام کرد تنها ۳۶ نفر از بسیجیان در حوادث بعد از انتخابات کشته شده اند.

پس از آن تلویزیونِ رسمی و سایرِ رسانه های هوادار حاکمیت، به سرعت اقدام به تکذیبِ اسامیِ کشته شدگانی که از آنان نام برده شد بر آمدند. علی  رغم تکذیبِ آمارِ کشته شدگانِ حوادثِ پس از دهمین دوره ی ریاست جمهوری ایران، این گزارش مستند است به گفتگوهایی که خودم به عنوان خبرنگار جرس و سایر همکاران رسانه ای ام در سایتهایِ کلمه، سحام نیوز، روز آنلاین، کانون صنفی معلمان، سایتِ مادرانِ داغدار، رادیو فردا، صدای آمریکا، بی بی سی و کمیپنِ بین المللیِ حقوقِ بشر و اعضای کمیته ی پیگیری وضعیتِ قربانیانِ پس از انتخابات، با تعدادی از خانواده های کشته شدگان به صورت مصاحبه و یا در دیدار از نزدیک با آنان داشته ایم، که تاکنون بالغ بر ۴۳ مورد شده است.

به نظر می رسد در طیِ دو سالِ گذشته خانواده ۴۳ تن از کشته شدگانِ انتخابات تصمیم گرفتند علی رغم فشارهای امنیتی و احساس ناامنی به صورت رسمی با رسانه های مختلف گفتگو کرده و نسبت به نحوه ی جان باختنِ اعضای خانواده ی خود اطلاع رسانی کنند، بنابراین گزارشِ پیشِ رو نیز بنا دارد تنها به سخنانِ این ۴۳ خانواده ای که با اظهارِ نظرِ رسمیِ خود اطلاع رسانی کرده اند بپردازد. تاکید می شود که این گزارش برای کامل شدن نیاز به همکاریِ سایرِ کسانی دارد که به اطلاعاتِ دیگری در این زمینه دسترسی دارند

.

 

 

 

 

 

 

کشته شدگانی که حاکمیت آنها را بسیجی معرفی کرد

 

 

بر اساس این گزارش و در میانِ ۴۳ نفر از کشته شدگانی که خانواده هایشان اطلاع رسانی کرده اند، به نظر می رسد حکومت هفت نفر از آنها با  نامهای داوود صدری، کاوه سبزعلی پور، میثم عبادی، حمید حسین بیک عراقی، محمد حسین فیض، غلامحسین کبیری و صانع ژاله را در رسانه های رسمی و دولتی به عنوان بسیجی معرفی کرده است. خانواده های پنج تن از این کشته شدگان با نامهای داوود صدری، حمید حسین بیک عراقی، کاوه  سبزعلی پور، میثم عبادی و صانع ژاله، طی مصاحبه های رسمی با رسانه ها بسیجی بودن فرزندان خود را از اساس تکذیب کردند و آن را “شهید دزدی” و یا “دروغهای دولتی” تعبیر کردند.

خبرگزاری فارس و روزنامه ی کیهان و سایر رسانه های هوادارِ حاکمیت در موردِ دو نفر از این کشته شدگان به نامهای محمد حسین فیض و غلامحسین کبیری همچنان به نقل از خانواده هایشان می نویسد که آنها بسیجی هستند. در مورد محمد حسین فیض همچنان برخی از دوستان و اعضای خانواده ی وی در مصاحبه هایی بدون نام تاکید می کنند که او از معترضان به نتایج انتخابات بوده است

.

 

 

 

 

 

 

کشته شدگانی که خانواده ها تنها به اعلام نامشان بسنده کرده اند

 

 

برخی دیگر از خانواده ها نیز به علت فشارهای امنیتی تاکنون حتی نام اعضای خانواده ی خود که در حوادث انتخابات جان باخته اند را اعلام نکردند و برخی دیگر از این خانواده ها نیز به دلیل همین نا امنیها تنها به اعلام اسامی آنها و تایید جان باختنِ آنها در حوادثِ پس از انتخابات بسنده کرده اند که به عنوانِ مثال سعید عباسی فر، مهدی کرمی، بهمن جنابی، امیرحسین طوفانپور، شاهرخ رحمانی، شاهسوند، حمید مداح شورچه، علیرضا افتخاری، ناصر امیرنژاد، محمد علی راسخی نیا، جهانبخت پازوکی و امیر ارشدی تاجمیر فرزندِ یکی از گوینده های تلوزیونی به عنوان برخی از این اسامیِ تایید شده هستند

.

 

 

 

 

 

 

رسیدگیِ قضایی در داخل یا امداد از سازمانهای بین المللی

 

 

بسیاری از خانواده های کشته شدگان اعتراضات مردمی با طرح شکایت، خواهان معرفی و محاکمه ی قاتلانِ فرزندان و سایرِ اعضای خانواده ی خود شده اند. پرونده های شکایات بسیاری از خانواده های جان باختگانِ بعد از انتخابات از سوی دستگاه قضایی مسکوت باقی مانده و به گفته ی برخی از این خانواده ها نهادهای امنیتی با فشار بر آنها و یا پیشنهادِ پرداختِ دیه تلاش دارند تا خانواده ها را از پی گیری شکایت شان منصرف کند.

بر اساس این گزارش به نظر می رسد پرونده ی مربوط به جان باختنِ امیر جوادی فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی زندانیانی که در بازداشتگاه کهریزک در اثرِ شکنجه و ضرب و شتم و عدم رسیدگیِ پزشکی جان باختند، تنها پرونده ای بود که حاکمیت به صورتِ رسمی ناگزیر شد مسولیتِ آن را  بپذیرد و آن را در دستورِ کارِ دستگاهِ قضایی برای رسیدگی و محاکمه ی متهمان قرار دهد که در نهایت به گفته ی خانواده های جان باختگانِ حادثه ی کهریزک آمرانِ اصلیِ این پرونده هرگز احضار، محاکمه و تحتِ تعقیب قرار نگرفته و تنها چند مامور و سرباز که جزِ عاملان ضرب و شتمِ این زندانیان بوده اند، در رسیدگیِ قضایی محکوم شده اند.

خانواده های زندانیانی که در اثر شکنجه و ضرب و شتم در بازداشتگاهِ کهریزک جان باخته بودند، سعید مرتضوی دادستانِ وقت تهران را به عنوان آمر اصلی این پرونده معرفی کرده بودند.

همچنین پرونده ی غلامحسین کبیری یکی از کشته شدگانی که حاکمیت و رسانه های دولتی او را به عنوان بسیجی معرفی کرده اند نیز جزِ تنها پرونده قضاییِ کشته شدگان مربوط به راهپیماییِ اعتراضی روز ۲۵ خرداد است که مورد پیگیری قضایی قرار گرفت.

شماری از خانواده های کشته شدگان حوادث پس از انتخابات از جمله خانواده های سهراب اعرابی، ندا آقا سلطان، علی حسن پور، مصطفی کریم بیگی نیز در اظهار نظرهای رسمی از سازمان ملل و سایر مجامع حقوق بشری خواستند تا با دخالت در پرونده ی کشته شدگانِ حوادثَ پس از انتخابات،  از طریقِ فرستادنِ نماینده ای به ایران و دیدار با خانواده ها آنها را در یافتنِ آمران و عاملانِ کشته شدنِ خانواده هایشان یاری کند

.

 

 

 

 

 

 

گزارشی جدا گانه در مورد اعدام شدگان

 

 

لازم به یاد آوری است که پس از انتخابات شماری از فعالانِ سیاسی نیز به سرعت و بدونِ برگزاری دادگاه های علنی اعدام شده اند. این گزارش فقط به اظهار نظرهای شهروندانی می پردازد که خانواده های آنان در جریانِ درگیریهای پس از انتخابات به عنوان یک معترض، رهگذرِ معمولی و یا فعالِ سیاسی و دانشجویی، مستقیماً از طریق اسلحه، باتوم، گاز اشک آور، ضرب و شتم، پرتاب از ساختمان و زیر گرفتنِ شهروندان توسط خودرو جان باخته و آنها نیز در این مورد اطلاع رسانیِ رسمی کرده اند.

 

 

 

 

 

۱. امیر جوادی فر

 

 

امیر جوادی فر دانشجوی مدیریت دانشگاه آزاد قزوین بود که او نیز در جریانِ درگیریهای پس از انتخابات در روز ۱۸ تیر بازداشت شده بود. پیکر بی جان این جوان ۲۵ ساله، در حالی به خانواده اش تحویل داده شد که خانواده ی امیر بنا به تصمیمِ شخصی امیر، خودشان تصمیم گرفته بودند برای احترام به قانون او را تحویل پلیس امینت بدهند.

در گزارش هیئت تحقیق و تفحص از حوادثِ بعد از انتخابات نیز تاکید شده بود که چون امیر جوادی فر در زمان دستگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته و نامبرده از نظر جسمی ضعیف شده و توان مقاومت در برابر صدمات کهریزک را نداشت جان باخت. اما علی جوادی فر، پدرِ امیر جوادی فر، در زمان خاکسپاری فرزندش به صدای آمریکا گفت: «امیر در بیمارستان فیروزگر بستری بود، چکآپ کامل شده بود، یک شب در بیمارستان خوابید، صحیح و سالم بود و با پای خودش تحویل پلیس پیشگیری داده شد، با دست خودم. قبل از این که به پلیس برود نوشابه خورد، خنده کرد و گفت دو روز دیگر بر می گردم، ولی پسرم رفت… وقتی خودم با دستهای خودم به پلیس تحویل دادم چرا جسد را به من تحویل دادند؟ من چون می دانستم پسرم عاری از هرگونه قصور بود اگر لحظه ای فکر می کردم تقصیری دارد که تحویلش نمی دادم، فرارش می دادم، من تحویلش دادم، ولی الان فکر می کنم احترام به قانون اشتباه است، من دادم را به کی بگویم، بر اساس قانون رسیدگی بکنند و مسببین این حادثه و آمران را معرفی و محاکمه کنند…»

بابک جوادی فر برادر امیر جوادی فر نیز به جرس گفته است: «من خودم سراغِ تک تک کسانی که با امیر در کهریزک بوده اند رفته ام، کسانی که به ما گفتند امیر در روزهای آخر بینایی اش را از دست داده بود، کسانی که می گفتند به دلیل آلودگی فضای بازداشتگاه پس از ضرب و شتم، چشمهای امیر چرک کرده بودند و دیگر بینایی کامل نداشت تا بتواند به تنهایی راه برود. سراغ کسانی رفته ام که زیر بغل امیر را می گرفتند تا موقع راه رفتن به در و دیوار نخورد. امیر در اتوبوسی که ساعت دوازده و نیم ظهر روز بیست و سوم تیر آنها را از کهریزک به اوین منتقل می کردند، به دلیل ضرب و شتمهایی که شده بود، حالش بد می شود، او را پیاده می کنند و بعد روی زمین می خوابانند. با کسی که مراقبت پزشکی می دانست و از اتوبوس پیاده شد و به امیر تنفس مصنوعی داده بود هم صحبت کردم، می گفت که “امیر موقع تنفس مصنوعی خون بالا آورده بود.” بعد از آن امیر را دیگر به بیمارستان منتقل نکردند، شاید اگر به بیمارستان منتقل می شد، حالا امیر زنده بود.»

 

 

 

 

 

۲. محمد کامرانی

 

 

محمد کامرانی جوان ۱۸ ساله ای بود که در جریان اعتراضات ۱۸ تیر سال ۸۸ بازداشت شد. به گفته ی خانواده ی محمد کامرانی، این جوان در حالیکه خود را برای کنکور پزشکی آماده می کرد در جریان درگیریهای نزدیک به دانشگاه تهران دستگیر می شود و سپس به دلیل شکنجه، ضرب و شتم و جراحاتی که بر بدن او مشاهده می شد، در بیمارستان مهر جان باخت.

علی کامرانی، پدر محمد کامرانی به خبرنگار جرس گفته است: «پسر من حتی سن قانونی برای رای دادن هم نداشت، در تجمع هم نبود، اما کسانی به اسم لباس شخصی دستگیرش کردند، او را بیرحمانه مورد ضرب و شتم قرار دادند. بعد بچه ای را که در کما بود و تب شدید داشت، با غل و زنجیر به تخت بیمارستان لقمان بسته بودند تا زمانی که پس از انتقال به بیمارستان مهر تهران، دیگر جان اش را از دست داد.»

وی گفته بود: «خدا می داند چه به روزمان آمد وقتی در دادگاه متهمان پرونده ی کهریزک حرفهای کسانی را که در همان بازداشتگاه بوده اند، در مورد جنایتهای رخ داده شنیدیم. یعنی بعد از برگزاری دادگاه من و مادر، دو خواهر و برادر محمد نتوانستیم بخوابیم… شب دادگاه ما روانی شدیم، دیوانه شدیم از این همه دردهایی که شنیدیم. فیلم دادگاه متهمان کهریزک را نشان دهند تا عمق فاجعه را مردم ببینند. آمران باید محاکمه شوند. والله برای همه مردم سوال است که لباس شخصیها از کجا دستور می گیرند، از کجا حمایت می شوند؟ امینت کشور دست چند ارگان است؟»

پدر محمد کامرانی پس از مطلع شدن از جان باختن فرزند خود، به هاشمی شاهرودی شکایت نامه ای نوشت که در آن نام سعید مرتضوی را به عنوان کسی که دستور انتقال زندانیان به کهریزک را داده بود قید کرده است و آقای شاهرودی نیز در ذیل نامه دستور پیگیری داده بود و در کنار این اقدام، او همچنین نامه ای به رهبری جمهوری اسلامی می نویسد که آیت الله خامنه ای نیز دستور پیگیری را در ذیل نامه آقای کامرانی می نویسد

.

 

 

 

 

 

 

۳. محسن روح الامینی

 

 

محسن روح الامینی نیز توسط جمعی دیگر از جوانان در روز پنج شنبه ۱۸ تیرماه، بنا به گزارشِ شاهدانِ عینی توسطِ لباس شخصیها دستگیر و به ساختمان نیروی انتظامی تهران بزرگ واقع در خیابان کارگر در نزدیک میدان انقلاب برده و صبح روز جمعه ۱۹ تیرماه آنها را با تعدادی اتوبوس به دو مقصد زندان اوین و اردوگاه کهریزک منتقل می کنند.

حسین علایی از سرداران سابق سپاه پاسداران در نامه ای سرگشاده ماجرای جان باختن محسن روح الامینی را اینگونه افشا کرد که فردی به دفتر کار آقای عبدالحسین روح الامینی پدرِ محسن زنگ زد و به ایشان گفت: «شما که از مسؤولین هستید، چرا سراغ پسرتان را نمی گیرید؟» آقای روح الامینی می گوید که دو هفته به دنبال فرزندش همه جا را گشته است و هیچ کس از وی خبری نداد اما در همین مکالمه ی تلفنی به وی تسلیت می گویند و سپس نشانی محلی را نیز که باید به دنبال فرزندش برود در اختیارش قرار می دهند.

در هیمن نامه به نقل از پدرِ محسن روح الامینی آمده است: «راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم. مشخص شد که فرزندم را وقتی که گرفته اند مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کرده اند. جنازه اش را که دیدم متوجه شدم که دهانش را خرد کرده اند… فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمی گفت. مطمئنم هرچه از او سؤال کرده اند، درست پاسخ داده است. آنها احتمالاً نتوانسته اند، صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت، کتک زده و زیر شکنجه کشته اند. با عنایت مسئولین، پرونده پزشکی او را مطالعه کردم، محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن، به او نرسیده اند تا خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای ۴۰ درجه گردیده و از شدت تب، دچار بیماری مننژیت شده است. او را ساعت سه و نیم بعد از ظهر چهارشنبه به عنوان فرد مجهول الهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز پنج شنبه جسد او را به سردخانه تحویل می دهند.»

عبدالحسین روح الامینی که خودش از علاقمندان به آیت الله خامنه ای، رهبری جمهوری اسلامی، است همچنین بعدها افشا کرد که رامین آقازاده قهرمانی، مقتول چهارم کهریزک است که در اثر ضرب و شتم جان باخت اما خانواده او به دلیلِ فشارهای نهادهای امنیتی تا کنون سکوت اختیار کرده اند

.

 

 

 

 

 

 

۴. رامین پوراندرزجانی

 

 

رامین پوراندرزجانی متولد ۱۹ خرداد ۱۳۶۲ در شهر تبریز بوده و به عنوان پزشکِ وظیفه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در جریان وقایع پس از انتخابات سال ۱۳۸۸، به سوله کهریزک اعزام شده بود که در همان روزهای رسیدگی به پرونده ی کشته شدگانِ بازداشتگاه کهریزک خبر منتشر شد که بر اساس آن مقامات مسئول اعلام کردند رامین پوراندرزجانی بر اثر سکته قلبی درگذشت. اما مدتی بعد علتِ مرگ را خودکشی اعلام کردند و در نهایت پزشکی قانونی اعلام کرد که مرگ این پزشک جوان به علت مسمومیت بوده است. پس از مدتی مشخص شد که وی برای دیدار با نمایندگان مجلس وقت گرفته بود و تلاش داشت تا شرایط بازداشتگاه کهریزک را به گوش آنان برساند.

مسولان و همچنین کمیته ی پیگیری حوادث بعد از انتخابات اعلام کردند پرونده ی رامین پوراندرزجانی هیچ ارتباطی با پرونده کهریزک ندارد لذا به پرونده این پزشک جوان در این پرونده رسیدگی نخواهد شد.

رضا قلی پور اندرزجانی، پدرِ رامین پوراندرجانی نیز با طرحِ شکایتی خواهان معرفی و محاکمه قاتلان فرزندش شده و در همین زمینه به “روز” گفته است: «اول گفتند خودکشی کرده و حتی وصیت نامه هم درآوردند. بعد گفتند ایست قلبی کرده است. بعد هم گفتند که مسمومیت دارویی بوده، ما حتی یک درصد این ادعاها را قبول نداریم و شکایت کرده ایم. اما تاکنون پاسخی نگرفته ایم. پزشکی قانونی گفته است که رامین بر اثر مسمومیت جان باخته اما این نظر پزشکی قانونی خیلی مبهم است و ما نمیتوانیم این نظریه را بپذیریم. توضیح دهند چگونه مسموم شده و چه کسی یا کسانی او را مسموم کرده اند.»

پدر رامین به جرس نیز گفته است: «پسرِ من امانتی بود که ما بدست نیروی انتظامی داده بودیم. پسر من در آنجا امانت بود اما خودشان زنگ زدند و گفتند بیائید جنازه پسرتان را تحویل بگیرید. هیچ وقت هم جواب قطعی ندادند که علت مرگ فرزندم چه بوده است.»

 

 

 

 

 

۵. علی حسن پور

 

 

علی حسن پور متاهل و پدر دو فرزند ۱۴ و ۲۱ ساله بود که در راهپیماییِ اعتراضیِ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در میدان آزادی از ناحیهی صورت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت. همان روز تصویر پیکر خونین و سر گلوله خورده ی علی حسن پور که روی زمین و در میانِ جمعیتِ معترضان افتاده بود به سرعت در بسیاری از سایتها و خبرگزاریهای دنیا منتشر و تبدیل به یکی از نمادهای مشهورِ اعمالِ خشونتِ حاکمیت در راهپیمایی ِ سکوت مردم در ۲۵ خرداد شده بود اما همسر این جانباخته ی انتخابات در نخستین مصاحبه ی خود با صدای آمریکا گفته بود: «علی رغم ِ این که عکس آقای حسن پور را در مراجعه به همه ی ارگانها به مسولان نشان می داد آنها می گفتند او را نمی شناسیم و نمی دانیم کجاست.»

در همان مصاحبه لادن مصطفایی گفته بود: «در نهایت بعد از ۱۰۵ روز پیکرِ آقای حسن پور را از طریق دادسرای جنایی توانستیم تحویب بگیریم.»

لادن مصطفایی پس از آن در مصاحبه با رسانه های مختلف در مورد نحوه ی کشته شدنِ همسرش خبررسانی کرد. او اگرچه در داخل ایران خواستارِ رسیدگیِ مسئولان و دستگاه قضایی به پرونده ی قتلِ همسرش شد اما همچون سایر خانواده های کشته شدگان انتخابات هیچ نتیجه ای از پیگری قضایی در داخل ایران نگرفت و بر همین اساس خواستارِ ورودِ نمایندگانِ مجامعِ بین المللی به ایران شد تا خانواده ها را در شناسایی قاتلان یاری کند.

لادن مصطفایی در همین زمینه به جرس گفت: «من به عنوان خانواده یکی از این قربانیان بعد از انتخابات حداقل ماهی چهار بار به مراجع قضایی مراجعه می کنیم تا ببینیم چه کسانی همسرم را به جرم حضور در خیابان مورد هدف گلوله قرار داده اند، اما آقای لاریجانی و یا مقامات دیگر کشور هر وقت در مجامع بین المللی ظاهر می شوند یک قاتل جدید را معرفی می کنند، یک بار می گویند کار مأمور انگلیسی است، یک بار می گویند کار آمریکا و اسراییل است، یک بار می گویند کار منافقان است، در حالی که من خودم به مراجع قضایی گفته ام که شاهدان زیادی می گویند به همسر من در راهپیمایی بیست و پنج خرداد، از بالای پایگاه ۱۱۷ بسیج عاشورا شلیک شده است و کارشناسان سلاح دستگاه قضایی نیز تأیید کرده اند که به همسرم با کلاشینکف شلیک شده است. اما در تمام این یک سال در کشور خودمان حتی یک بار هم کسی سراغ ما نیامد که بگوید بر شما چه می گذرد. نهادها و ارگانهای دولتی به استعلامهای قاضی پرونده هم پاسخگو نیستند، رسانه های داخل کشور هم که نمی توانند صدای ما را به گوش دنیا برسانند. صدای نا را به گوش سازمان ملل و مجامع حقوق بشری برسانید تا به داد خانواده هایی برسند که عزیزان شان را بیگناه در خیابان کشته اند و هیچ پاسخی هم نمی دهند.»

 

 

 

 

 

۶. سهراب اعرابی

 

 

سهراب اعرابی جوان ۱۹ ساله ای بود که پس از راهپیمایی مسالمت آمیز ۲۵ خرداد ماه، خانواده ی وی فرزندشان را گم می کنند و در نهایت پس از ۲۶ روز پرس و جوی هر روزه در برابر زندانها و کلانتریها و بیمارستانهای تهران عاقبت مادر و برادرِ سهراب، جنازه ی این جوانِ ۱۹ ساله را در پزشکیِ قانونی شناسایی می کنند.

پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی شاید از جمله نخستین مادران داغداری بود که پس از کشته شدن فرزندش سکوت نکرد و مادران شهدای دیگر را نیز مشوق به شکستن سکوت بود. در سی و یکم تیر ماه سال گذشته، وی تنها چند روز پس از خاکسپاری سهراب اعرابی به همراه جمعی از زنان عضو کمپین یک میلیون امضاء، علی رغم فضای کاملا امنیتی، به دیدار خانواده ندا و همان روز سخنانِ مادران کشته شدگان انتخابات بود به صورت رسمی تری توسط زنان فعال و خبرنگارانِ داخل ایران منتشر شد.

وی همچنین در مصاحبه با خبرنگارِ کلمه تنها شرط گذشتن از خون پسرش را آزادی تمام زندانیان سیاسی اعلام کرد و گفته بود اگر همه زندانیان سیاسی را با اعلام برائت آزاد کنند از خون سهراب می گذرم اما اگر قرار باشد که فرزندم را که کشته اند و زندانیان هم در زندان باشند از خون سهراب نمی گذرم.
مادر سهراب اعرابی همچنین به خبرنگار جرس نیز طی مصاحبه ای گفته بود: «همان روزهای نخست از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به خانه ما آمدند، من فقط یک درخواست ساده از آنها کردم. گفتم به شرط آن که همه گفته های یک مادر را پخش کنند، حاضرم بنشینم و هر آنچه بر من گذشت را برایشان بازگو کنم، اما آنها نخواستند و رفتند. از “پرس تی وی” آمده بودند و من فقط خواستم مرا سانسور نکنند، چون به عنوان یک مادر فقط می خواستم از حق خودم برای پیگیری پرونده کشته شدن سهراب بگویم. به آنها گفتم فایده ندارد که مدام برنامه بسازیم و بگوییم یک عده اغتشاشگر بچه های ما را کشتند، بیایید تا ما برایتان بگوییم چه کسانی بچه های مرا در خیابان و یا در کهریزک کشته اند، من یک انسان هستم، در ایران زندگی می کنم و این حق قانونی من است که با رسانه ملی کشور خودم در مورد آنچه بر پسرم گذشت حرف بزنم و هیچ حرف سیاسی هم ندارم. حاضر نشدند بنشینند پای درد دلهای یک مادر تا حداقل برایشان بگویم سهراب چگونه تیر خورد.»

به خانه سهراب اعرابی و همسایه هایشان نیز نیز بارها حمله شد و همچنین مادر سهراب اعرابی نیز چندین بار احضار و بازداشت شد. وی در همین زمینه به جرس گفته بود: «اینها بیرحمانه به همسایه های ما، به جوانهای شهرکی که سهراب متعلق به این شهرک است حمله می کنند و جوانان را می برند. چرا باید جوانان این کشور که فقط اعتراض دارند اسیر دست دولتی شوند که دروغ می گوید؟»

پروین فهیمی وقتی هیچ پاسخی از دستگاه قضایی و امنیتی کشور در مورد پرونده فرزندش نگرفت در گفتگوی دیگری با جرس اعلام کرد: «پیشنهاد من این است که آقای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل دیداری با خانواده های شهدا داشته باشند تا واقعیت را از زبان خود خانواده ها بشنوند.»

 

 

 

 

 

۷. احمد نعیم آبادی

 

 

احمد نعیم آبادی نیز یکی از اولین جوانانی است که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در جریان تظاهرات آرام جنبش سبز در روز ۲۵ خرداد موردِ اصابتِ مستقیمِ گلوله در حاشیه میدان آزادی قرار گرفت که بعد از انتقال به بیمارستان رسول اکرم جان باخت.

پیکر احمد نعیم آبادی بعد از یک هفته در پزشکی قانونی کهریزک به خانواده اش تحویل داده شد.

پدر احمد نعیم آبادی در گزارشی از چگونگی کشته شدنِ فرزندش ارئه داد. بر اساس گزارشی که کلمه منتشر کرد، پدر نعیم آبادی گفته بود: «علاوه بر فرزندِ شهیدم احمد، همه اعضای خانواده به نتیجه ی انتخابات معترض بودند و برای گرفتن حق و رای خود در اعتراضهای خیابانی شرکت داشتند و هرگز تصور نمی کردند که برخورد حکومت با معترضانی که رای خود را می خواستند، چنین خشونت بار باشد.»

از خانواده ی احمد نعیم آبادی نیز همانند خانواده برخی دیگر از کشته شدگان بعد از انتخابات خواسته شد که با دریافتِ دیه از پیگیری پرونده ی قتل منصرف شوند اما خانواده ی نعیم آبادی از پذیرفتن دیه سر باز زده و خواستار شناسایی و محاکمه عاملان و آمران کشته شدنِ فرزندشان شدند.

خانواده نعیم آبادی تاکید کردند که همچنان خواهان معرفی و محاکمه قاتلان فرزندشان هستند و بارها به مراجع قضایی شکایت کرده اند اما هیچ پاسخی دریافت نکرده اند

.

 

 

 

 

 

 

۸. محرم چگینی

 

 

محرم چگینی جوان ۳۲ ساله و متاهلی بود که روز ۲۵ خرداد در مقابل پایگاه مقداد در خیابان آزادی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت.

معصومه چگینی همسرِ محرم چگینی به جرس گفت: «همسرِ من یک کارگر بود که با تلاش فراوان و زحمت خرج و اجاره خانه را می آورد، در یک کشور اسلامی هیچ یک از مسولان که این همه ادعای عدالت دارند از خودشان پرسیده اند که وقتی نان آورِ یک خانه را می کشید همسر تنهای او چگونه می تواند در شرایط اسف بار فعلی زندگی کند، هیچ یک از مسوولان از خودشان پرسیدند که چرا حتی به وکیل ما هم جوابگو نیستند.»

وی همچنین گفت: «هیچ کسی از مسولان سراغ مان نیامدند، یک کارت شهید هم دادند دست مان و بعد گفتند بروید دنبال دیه اما هرگز حاضر نشدند به ما بگویند چه کسی همسر من و جوانان بیگناه این کشور را تنها به جرم آن که دنبال رای گمشده خود بودند با گلوله کشته است.»

علی چگینی برادر محرم نیز به خبرنگار جرس گفت: «برادرِ من از جنوب شهر به راهپیمایی رفته بود، جایی که امکانات معمولی برای یک زندگی ساده هم نداریم، اما چون جامعه ایران یک جامعه سنتی و مذهبی هست، رسانه های طرفدار دولت از احساسات مذهبی و سنتی مردم سوء استفاده می کنند. در تلویزیون فقط فیلمهایی را نشان می هند که جوانان دارند می رقصند، پایکوبی می کنند، مثلا کامل نبودن حجاب دختران را نشان می دهند که بگویند “یک مشت بچه قرتی” دنبال عریانی و بی حجابی هستند. همه این حرفها را هم به نام دین به خورد یک جامعه مذهبی می دهند تا مذهبیها را با ما بد کنند. آنقدر در تلویزیون در این مورد فیلم نشان داده اند که گاهی مردم مذهبی هم به ما مثل کسانی نگاه می کنند که طاعون داریم. برای بسیاری از مردم خیلی سنگین است که کسانی با اسلام و دین شان مبارزه کند. صدا و سیما تلاش می کند ما را طوری معرفی کنند که انگار داریم با اسلام مبارزه می کنیم.»

وی همچنین گفته بود: «دولت خودش اعلام کرده ۳۶ نفر در ماجرای اعتراض به انتخابات شهید شده اند، بنا به تشخیص خودشان به برخی از خانواده های کشته شدگان از بنیاد شهید زنگ زده اند و اعلام کرده اند که آنها جزو خانواده شهید هستند.»

 

 

 

 

 

۹. رامین رمضانی

 

 

رامین رمضانی، جوان ۲۲ ساله ای که سرباز وظیفه بود که در جریانِ راهپیمایی ۲۵ خرداد ۸۸ در میدان آزادی بر اثر اصابت مستقیم گلوله کشته شد.

سایت رای من کجاست گزارشی را در سال ماه های نخستِ اعترضات منتشر کرد که بر اساس این گزارش مادر رامین رمضانی گفته بود « هرگز فکر نمیکردم که حضور پسرم در یک تجمع به کشته شدنش بیانجامد. »

در این گزارش آمده است که مادرِ رامین رمضانی آن روز (۲۵ خرداد) تا پاسی از شب نگران فرزندش بود، تلفن خانه به صدا آمد مادر با خوشحالی شماره رامین را بر دستگاه تلفن دید اما وقتی با ذوق به تلفن جواب داد ناشناسی پشت خط از مشخصات رامین گفت و اینکه جنازه اش را در یکی از بیمارستانهاست.

مادر رامین به خبرنگارِ این سایت گفته است: «وقتی کلمه جنازه را شنیدم فقط تلفن را روی ایفون قرار دادم و خودم با فریادی نقش بر زمین شدم.» بر اساس این گزارش، پدر و مادر رامین از این گلایه مند هستند که تاکنون هیچ رسیدگی درباره پرونده رامین نشده است و آنها میگویند هرگز از خون فرزندشان نمی گذرند.درست در روز تولد ۲۲ سالگیِ رامین، خانواده وی جنازهی فرزندشان را از پزشکی قانونی تحویل میگیرند. به نقل از مهدی رمضانی، پدرِ رامین رمضانی نیز آمده است: «جای یک گلوله را روی سینهی پسرم دیدم. گلوله ریه و کلیهاش را از بین برده بود.»

مهدی رمضانی سال ۸۹ بر سر مزارِ فرزند ۲۲ ساله اش، رامین، در بهشت زهرای تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از یک ماه نیم با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد. این حادثه در پی حضور تعدادی از خانواده های شهدای حوادث پس از انتخابات به دلیل شرکت در مراسم سالروز تولد امیر تاجمیر، یکی دیگر از جوانانی که در راهپیمایی روز عاشورا کشته شده بود، رخ داد

.

 

 

 

 

 

 

۱۰. داوود صدری

 

 

داوود صدری۲۶ ساله، روز ۲۵ خرداد در خیابان آزادی و در مقابل پایگاه بسیج مقداد، هدف گلوله قرار گرفت و جان باخت. فیلمی از صحنه تیرخوردن این جوان در روی سایتهای اینترنتی منتشر شده است که نشان می دهد او از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله قرار گرفته است و مردم تلاش می کنند تا پیکر او را بر شانه های خود بگیرند.

رسانه های هوادار حکومت داوود صدری را به عنوان بسیجی معرفی کردند. احمد صدری، پدر داوود به جرس گفت: «پسر من بسیجی نبود، روزنامه های داخل ایران یک بار زنگ زدند و هرچه که خودشان دوست داشتند را نوشتند. ما به کی اعتماد کنیم؟ مزد سی سال خدمت صادقانه ی من به مملکتم این بود که پسر جوان مرا کشتند، بعد در بنیاد شهید به من گفتند باید افتخار هم بکنید که بچه شما بسیجی باشد، گفتم وقتی پسر من بسیجی نبود، چرا باید دروغ بگویم، پسرم یک کارمند معمولی بود که کشته شد و حالا هم به مصلحت خود کشور است که قاتلش را معرفی کنند.»

وی همچنین اشاره کرد: «من خودم به عنوان یک پدر دو بار راه افتادم به سمت جایی که بچه ام گلوله خورد و از نزدیک در مورد وقایع روز ۲۵ خرداد پرس و جو کردم. شاهدان می گویند از بالای پشت بام “پایگاه بسیج مقداد” به سمت بچه ها شلیک شده است. کسی که خودش شاهد بود چگونه یک مادر و دختر را در مهد کودک به رگبار بستند برایم هم چیز را تعریف کرد. مردم و اهالی منطقه می گویند یکی از دلایلی که ناگهان مردم به کوچه و خیابان آمدند شنیدن صدای شلیک تیر هوایی بود. یعنی با صدای تیر مردم به کوچه ها ریختند، بعد کشته شدند. پسرِ من دنبال کارش رفته بود، ولی حتی اگر در تظاهرات هم شرکت کرده بود، آیا جواب یک شعار “رای من کو؟” گلوله بود؟ یعنی نمی توانستند صبوری کنند تا این همه مردم شب به خانه هایشان برگردند و باید تظاهرات را با گلوله تمام می کردند؟»

 

 

 

 

 

۱۱-۱۲. سرور برومند و فاطمه رجب پور

 

 

سرور برومند زن ۵۸ ساله که به اتفاق دختر۳۸ ساله اش فاطمه رجب پور در جریان تیراندازی نیروهای نظامی به مردم در تاریخ ٢۵ خردادماه به یک مهد کودک پناه آورده بودند اما به گفته همسرش و با شلیک مستقیم گلوله جان بختند. بر اساس گزارش رسانه های هوادرِ دولت، همسرش ابراهیم رجب پور گفته بود:« به کمر و گلوی زن و دخترم تیر زده بودند. وقتی رسیدیم هردو غرقِ خون بودند. تشخیص پزشکان این است که در همان لحظه اصابت گلوله کشته شده اند. رسانه های هوادرار دولت از جمله خبرگزاری فارس نوشته است که این دو شهروند ایرانی از سوی اغتشاشگران به شهادت رسیدند، و این دو زن با اعمال خود به جهان ثابت کردند که تا پای جان حامی و فدایی ولایت فقیه هستند.»

 

 

 

 

 

۱۳. حسام حنیفه

 

 

حسام حنیفه جوان ۱۹ سالهای بود که روز ۲۵ خرداد در برابر پایگاه بسیج مقداد، بر اثر اصابت گلوله کشتهشد. رسانه های هوادار حکومت از جمله خبرگزاری فارس و کیهان بار دیگر مدعی شده بودند که خانواده حسام از میرحسین موسوی شکایت کردهاند اما مادر حسام حنیفه در گفتگویی که با روز انجام داده بود، این ادعا را رد کرد و گفت: «ما شکایت کردیم و گفتیم قاتل بچه ما را معرفی کنند. ما از آقای موسوی و هیچ کس دیگر شکایت نکرده ایم. حتی قاتل را هم نمی دانیم کیست که مشخصا از او شکایت کنیم. ما در دادسرای جنایی شکایت کردیم و گفتیم قاتل بچه مان را معرفی کنند. بگویند چه کسی او را با گلوله زده است. از بنیاد شهید آمدند گفتند که این بنیاد حسام را به عنوان شهید پذیرفته و برای حسام کارت صادر می کنند و گفتند که حسام اتفاقی گلوله خورده و در راهپیمایی نبوده است… خب ما هم می گوییم بیاورید و قاتلی که گلوله اش اتفاقی به حسام ما خورده را معرفی کنید.»

 

 

 

 

 

۱۴. حسین اخترزند

 

 

حسین اخترزند، جوانِ ۳۲ ساله ی اصفهانی یکی دیگر از تظاهرکنندگان معترض به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوریِ ایران بود که در جریان پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در اصفهان کشته مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سپس جان سپرد.

شاهدانِ عینی، فیلمها و عکسهای منتشر شده مربوط به ضرب و شتم این شهروندِ اصفهانی در جریانِ اعتراضات روز ۲۵ خرداد را همان زمان در سایتهای اینترنتی منتشر کرده اند، او بعد از پایانِ کار به سمت دروازه شیراز، کانون درگیریهای آنروزِ اصفهان روانه می شود اما پس از مشاهده ی درگیریها به منظورِ پنهان شدن از پارکینگ مجتمع پزشکان وارد ساختمان می شود و سپس در پشت بام توسط برخی نیروها مورد ضرب و شتم زیادی قرار می گیرد و از طبقه سوم به پایین پرتاب می شود و در نهایت جان می دهد.

خانواده حسین اختر زند در مورد چگونگی جان باختن این جوان ۳۲ ساله سکوت کردند و در نهایت پس از دو سال به خبرنگار جرس گفتند: «پیگیریهای ما هیچ نتیجه ای نداشت و برای زندگی کردن در یک شهرستان آیا چاره ای جز ادامه دادن به این سکوت مانده است؟»

یکی از شهروندانِ اصفهانی که با محمد اختر زند از نزدیک آشنا بود در همین زمینه به جرس می گوید: «خانواده ی حسین اخترزند در همان روزهای نخست تلاش کردند تا پرونده ی محمد اخترزند را در بازپرسی شعبه ۵ واقع در خیابان نیکبخت پیگیری کنند، اما ظاهراً پاسخی دریافت نکردند. اداره ی آگاهی اصفهان، ماموران قضایی و امنیتی نیز به این خانواده اعلام کردند که فرزندشان در اثر غفلت، خودش روی ایرانیتهای پوسیده افتاده و سپس به پایین پرتاب شد و درگذشت.

وی می افزاید: «مسئولان گفتند حسین بر اثر مصرف مواد مخدر از پشت بام بیمارستان به پایین پرتاب شد ولی همان موقع خود پزشکی قانونی اعلام کرده بود برخورد با جسمِ سخت.»

 

 

 

 

 

۱۵. کیانوش آسا

 

 

کیانوش آسا، دانشجوی مهندسی پتروشیمی دانشگاه علم و صنعت ایران پس از شرکت در راهپیمایی معترضان به نتیجه انتخابات در روز ۲۵ خرداد مفقود شد و ده روز بعد پزشکیِ قانونی جسد این دانشجوی کرد را به خانواده اش تحویل داده شد.

خانواده کیانوش آسا با انتشارِ یک نامه ی سرگشاده خطاب به رئیس قوه قضائیه ضمنِ آنکه خواستار مشخص شدن علت مرگ کیانوش شدند، نوشتند: «شاهدان عینی گفته اند که کیانوش را در حالی دیده اند که در اثر اصابت تنها یک گلوله به پهلویش زخمی شده بود، اما به هنگام مشاهده جسد او در پزشکی قانونی، اثر اصابت گلوله دیگری هم بر گردن او دیده شده که معلوم نیست چه زمانی و توسط چه کسی به او شلیک شده است.»

پس از این نهادهای امنیتی خانواده ی کیانوش را بارها تحت فشار و پیگیرِ قانونی قرار دادند و در همین راستا چندین بار کامران آسا برادر کیانوش را نیز احضار و دستگیر کردند

 

 

. خواهر این جان باخته ی انتخابات پس از آنکه برادرِ دیگرش توسط حاکمیت دستگیر شده بود، به بی بی سی گفته بود: «ما شش ماه است که زندگی نداریم. تا کی باید وضع ما این گونه ادامه پیدا کند؟» کامران آسا برادر کیانوش در گفتگویی با جرس در موردِ فشارهایی که بر این خانواده پس از کشته شدن برادرش وارد شده بود، گفت: «بعد از کشته شدن برادرم ما بصورت مستقیم و غیرمستقیم تهدید می شدیم. حتی خواهر و برادرم را در محل کار خود به شکلهای مختلف تهدید می کردند و برادرم توسط حراست اداره بارها احضار شد و به او تذکر دادند. در یکی دو باری هم که من خودم بازداشت شدم بطور غیر مستقیم تهدید می شدم مثلا یکی از بازجوها به من گفت مادرت به عزای کیانوش نشسته است. طوری رفتار نکنید که به عزای فرزندان دیگرش هم بنشیند. در روند پیگیریها، قاضی پرونده به ما گفت به نتیجه نمی رسید و عکسی هم که به دیوار بیرونیِ منزل زده بودیم را پاره کردند، یعنی حتی نگهداشتن عکس کیانوش هم جرم است اما ما تا روزی که زنده باشیم این جنایت را پیگیری خواهیم کرد.»

تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد, ۱۳۹۰ ۳:۱۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بر خلاف مرحله‌ی اول، در مرحله‌ی دوم انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کنم و به آقای پزشکیان رأی می‌دهم!

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!