پرده اول
عصر است و پایان یک روز کار حکومتی. میز کاری در گوشه اتاق و دو کیف سامسونت روی آن. یکی منقش به آرم قوه قضاییه نظام و دیگری مزین به نشانه “بهارستان”. سوی دیگر صحنه، سفرهای رنگین پهن بر زمین. پهنای دیوار روبرو را دو عکس خمینی و خامنهای در اشغال خود دارد. و بر بالای تاقچه، قاب عکس کوچکی از آقا میرزا هاشم لاریجانی که با عودت بهنگام از نجف به قم، اولاد خویش عاقبت بخیر کرد! رییس مجلس اسلامی همراه با جناب قاضی القضات، قدم در خلوت اندرونی می نهند و یا الله گویان بر بساط اطعمه و اشربه عصرانه فرود می آیند. مطابق رسم مرسوم در خانواده، اخوی معمم، دعایی در حق ابوی می خواند! اما فضا سرد است و مهآلود. دلخوری از هم، در چهره هر دو مشهود و در صداها محسوس. اشتها برای تناول اما وصف ناپذیر! در پی فرو رفتن هر لقمه چرب، مرحبای آخوندی از طرف مهمان و تعارف لفظ قلمی میزبان! آیت الله به اقتضای عمامه مکرم، حین تناول تنقلات، حدیثی هم از امام جعفر صادق در التذاذ از سفره مهمان می آورد! نگاههای معنی دار در همدیگر اما، خبر از خیز برای زد و خورد کلامی می دهد! بخور بخور به آخر می رسد و دو طرف با تکیه دادن بر پشتیهای کنار دیوار، زیر لب ورد می خوانند. دعا پایان می گیرد و علی آقا چای سفارش می دهد. میزبان، صدا صاف می کند تا عقده دل بگشاید.
علی آقا:اگر این شکوه با شما در میان می نهم بخاطر نافذیتی است که در کلامتان است! در شورای نگهبان بودهاید و اکنون هم اجماع مدام با آقایان دارید. انشاءالله که عرایضم نیز حمل بر دخالت در حیطه اختیارات حضرات فقها نباشد! اما خود را مکلف به نهی از منکر دیدم تا بگویم حضرات بدجوری گز نکرده می برند! حکمت بینهای در کارشان نمی بینم و سر در نمی آرم که چرا ملاحظات لازم در امور نمی کنند؟ قضیه این بابای تعلیقی شورای شهر یزد را می گویم!
شیخ صادق: فهمیدم اخوی، سپنتای زرتشتی را می گویید با این اسم عجیب و غریباش! حالا انتظار اجابت چه خدمتی از حقیر دارید تا شما مومن را مقبول افتد؟! ایهالحال دعا می کنم پای ذبح شرع در بین نباشد! الحمدالله که خود در مقام اشبه صالحین تشریف دارید!
علی آقا:استغفرالله، فقط جنبه تذکر دارد!
شیخ صادق:اما عجالتاً باید عرض کنم که نوع مواجههتان استفهام داشت! اسف دارم که تقدم به اقل مشاوره ندادید و در علن موضع متنافر متخذ شدید؟ چه صواب و ثوابی دیدید در مردود شمردن تصمیم بالاتفاق شش فقیه؟!
علی آقا: پیشدستی آیا از مجلس بود یا که آقایان بودند و با ناشکیبایی بنده و بقیه السیف را زبانم لال کشک تصور کردند ؟! حالا از این بگذریم!
شیخ صادق! در ثانی، شما انجام وظیفه برای مقابله با این میزان عناد یومیه از سوی یک مشت منحرف با شئونات اسلام را در چه می دانید؟! نعوذ بالله اجازه دادن به یک مجوس تا متکی بر رای سکولار جماعت نمایندگی از مسلمین کند؟ فقها کم به صبر ایوبی عمل نکردهاند؟! جایی باید ترمز را کشید!
علی آقا:مشاهدات بنده اما حکایت از تخته گاز تشریف بردن دارد! آیا تصور ندارید که این حد از تعرض، داستان نشستن بر شاخ و بریدن بن باشد؟! بنده نه در سودای عافیت بل در خوف از عاقبتم! هم بیم این دنیای فانی و هم آن جهان باقی! چرا عمل به کتاب و سلوک نهج البلاغه نکنیم؟!
شیخ صادق: استنتاجتان از نیت بنده، قرین به صواب نبود! حرف بنده اینست که حکم شارع تعطیلی بر نمی دارد! مگر شهید شیخ فضل الله نوری، جان بر سر مدافعه از اولویت شرع بر مشروطه نگذاشت؟! تملک بر مایملک فقهی، حق شرعی ما متقیهای ذوب ولایت است! ما تکلیف داریم!
علی آقا:اینجانب نیز ذره المثقالی تشکیک در اصول را جایز نمی دانم. اما اطاعت از ولایت مطلقه مشمول انحصار نمی شود! در “مسئله” حادث اخیر هم اصلح بر رفع معضل است و نه بحث مجمل؟! محدث بزرگ عالم تشیع حضرت شیخ کلینی، علی الدوام اصرار بر الاهم فی الاهم داشتهاند و امام خمینی در اقتضای ولایت، حتی تعطیل “اصول دین” را حلال دانستند! آیا مصلحت دین در ابتناء متناوب بر امر تقیه نیست؟!
شیخ صادق:حسب الاتفاق صحب بر سر همین تقیههای نابجاست! تقیه بمثابه قاعده، متعلق به ماضی است. ما اکنون در تکرار “مدینه النبی” هستیم، فلذا اصل بر تعرض است و مجاهدات! “تقیه”، به وقتش ضرور باشد و در غیر آن، کرنش می شود در مقابل عناد! لزوم آن را در سلوک حضرت حسن مجتبی و سکوت زین العابدین بیمار می توان جست! در شرایط احراز حاکمیت، شیعه را چه حاجت به تقیه؟!
علی آقا:اما تقیه حین قدرت و استقرار ولایت هم داریم!
شیخ صادق:بله، اما غالباً تحت فقره “مکر”! نمونهاش امام خمینی خودمان، این اسوه حافظ بیضه اسلام! در پاریس تقیه تا بدانجا بسط داد که وعده موهوم آزادی مشرکین را فرمود و حتی ذکر تساوی حق نسوان با ذکور کرد! حالا شما بر این تصورید آن رحمه الله با آنهمه علمش، اعلم بر این نبود که شرع مبین، استنکاف مطلق از چنین ابداعهای خلاف نص دارد؟! بله می دانستند چه می کنند فلذا تا قدم مبارک در سرزمین اسلام گذاشتند و جای پای اجرای شرع سفت دیدند، وعظ مبارک بر جباریت خداوند قهار راندند!
علی آقا:خوش وعظ تشریف دارید آشیخ، اما حالا می شود مرحمتا در خود مورد بمانید! ضمناً می دانیم که تفاسیر بر سر حادثات، متنوعاند و فتاوی در باب مشخصها، متکثر! مشتاقم عقیده جنابعالی در باب فتوای مرجع عالیقدر آیت الله سیستانی در باب همین زرتشتی را هم بدانم که در پاسخ به استفتاء مطروحه فرمودهاند:”مجرد استفاده از مهارتهای غیر مسلمان حرمت ندارد”!
شیخ صادق:بله مسموع افتاده است. اما امر حکومتی، ارجح بر فتواست و اعلمیت ایشان در تشخیص وضع ما، نه که فریضهای محرز! تکلیف اداره ایران اسلامی با ماست! غرض از آن مقدمات هم فقط ایضاح این مطلب بود که تقیه چی و برای چی؟! اصل حرف “آقا” با این جماعت نرم رفتار معتدل و مصلح دروغین هم بر سر تقیه کردنهای نابجاست! رابطه با “شیطان بزرگ” و بعدش لابد با صهیونیستهای ابلیس و تمکین به نیات وهابیهای ملعون؟! یا لهو و لعب در صحن متبرک امام رضا؟!
علی آقا:نقل اینها نیست شیخ! حتی آدم سلیم النفسی نظیر مولوی عبدالحمید سنی بلوچ هم تحمل نمی شود! اگر این دهها هزار سنی مقیم تهران یک مسجد داشته باشند، آیا تمکین کردهایم به امر غصب خلافت امیر المومنین توسط آن سه خلیفه دیگر ؟! موارد، این نوع چیزهایند و نه آنچه شما متصورید!
شیخ صادق:سئوالی بکنم از شما. کی امام ما چشم دیدن فرقه ضاله بهاییت داشت و مهدور الدم بودن فعالانش را ناروا می دانست که اکنون روح مبارکشان راضی به چشم بستن ما مجتهدین بر قاعده “نفی سبیل” مستخرج از نص صریح قران کریم باشد؟! آیا به نسیان سپردن حکم این آیه شریفه را هم مشمول تقیه بدانیم؟! آیهای که حکم قاطع برتری مسلم بر غیر مسلم دارد ولو که مصرحاً به ضرر نامسلمان باشد!
علی آقا:اما از مفسران این تفسیر نیز کم نداریم که اهل کتاب از شمولیت آن خارج است!
شیخ صادق:اصل اما، اغلب بر تعبیر غالب است! فلذا یک زرتشتی اجق وجق نمی تواند میل دخول در امور متدینین کند! اصلاً چرا منشاء حکم اخیر آقایان فقها را در سنت قیام سال ۴۱ امام تفحص نکنیم؟! در طغیان ایشان علیه بدعت شوم حذف قسم خوردن به قران مبین در انجمنهای کذا؟!
علی آقا:پس ما در تحقق راه دشوار شرع در این زمانه کفر و التقاط، ملزم به رعایت هیچ ملاحظهای نیستیم؟! در برابر اینهمه ابراز نارضایتی از سوی هر قشر و طایفه از جامعه، پنبه در گوش بکنیم؟!
شیخ صادق:هجو و فحشها به خودی خود مهم نیستند و طرفین به گفتن و شنیدنش عادت کردهاند! حرف و حدیث صرف، منشاء خطر نیست! حتی اگر شامل چهل پنجاه میلیون نفر در ملاء عام باشد!
علی آقا:اما حرف و شکوه و ناله، می تواند مقدمهای باشد برای تجری و با خود فتنه در پی آورد!
شیخ صادق:بله احتمالش هست، اما میلیونها دهان را که نمی شود دوخت! شاه اختناق راه انداخت و شکر خدا به انقلاب اسلامی ما کمک کرد ما اما الحمدالله شیخ هستیم! (می خندند!) حرافیها را تلمبهای بدانیم برای تخلیه روانی! حتی مناظرهها و مصاحبههای تحت کنترل را و یا این چند فقره مجله لیبرال که لزوماً شری به تعاقب ندارند! الحمدالله خدمتگزار هم هستند! خطر را در نماد آفرینیها باید دید، در تحزب و تشکل سازی، راه انداختن سندیکا و “انجو” بازی و نیز برنامههای مخملی سبز و غیر سبز!
علی آقا (با تکان دادن سر به تایید) در این باب، رای واحده داریم!
شیخ صادق: بله، تهدیدات را در تجمعات و اعتصابات و تظاهرات باید دید! در گرد آمدن توی پاسارگارد و علم کردن شاهنامه فردوسی، صعود جمعی به قلعه بابک و حلقه زدن دور دریاچه ارومیه، جشن گرفتن رفراندوم کذایی توسط کردها و غیره! عطف توجه باید به ادغام اعتراضات متشکل کارگری باشد با جماعت دانشجو و معلم و فمینیست پمینیستها! و نیز البته غافل نماندن از موذی مامورهای استکبار و نفوذ کفر به درون نظام! در برابر اینها باید ایستاد و نظام هم ایستاده است!
علی آقا:موارد بالجمله صحیحاند!
پرده دوم
علی آقا در حالیکه به شکل عصبی تسبیح می اندازد چای یخ شده را با اخم و تخم سر می کشد! شیخ هم البته کم عصبی نیست! عمامه مرتب می کند و با محاسن بورش ور می رود! اتاق را سکوت فرا گرفته که محمد جوادلاریجانی، یا الله گویان قدم در آستانه اتاق می نهد. هر دو به احترام بپا می خیزند و با فرستادن صلوات، مقدم اخوی مبارک می دارند و با ایشان ریش در ریش می شوند! آقا جواد با دیدن قیافه برافروخته این دو مکمل خود و شناختش از دعواهای ناگزیر درون حکومتی که حالا دیگر حتی به درون خانواده متحد آنها هم سر کشیده است، به طرفه العینی در می یابد که اوضاع قمر در عقرب است! سر به علامت تعجب و تاسف می چرخاند. تازه نشسته است که یک سینی پر میوه و شربت با کاسهای شله زرد منقش به “یا قمر بنی هاشم” جلو پایش قرار می گیرد! با بسم الله گفتن و گذاشتن قاشقی در دهان، با شوخی و طنز آغاز به سخن می کند.
آقا جواد:الحمدالله که جمیع الاجمعین حاضرند و جمعتان خالی از هر اغیار! ما را بی نصیب گذاشتهاید! پس چه شد قرار همیشگی پنج اخوی در بیت ابوی؟! ( و در اثناء صحبتهای او، هر دو برادر دست تسلیم بر سینه هی به احترام سر خم می کنند و لبخند می زنند) کجای مجادله تشریف داشتید که مزاحم شدم. حالا احتجاجات چیست؟!
علی آقا:شیخ صادق شما بفرمایید.
شیخ صادق:اختیار دارید اخوی، تقدم با شماست. هم حق ارشدیت بر حقیر دارید و هم مناقشه و معارضه از سوی جنابعالی است!
آقا جواد:حالا نمی شود به جای مغازله، بر فرق موضوع فرود آمد و در خود مسئله ورود کرد؟ مشمول ذمه خواهید بود اگر بر این وهم مبطل باشید که بنده فقط از دور دورها دستی بر آتش دارم!
هر دو برادر (با هم و هر یک نیز با بیان جملاتی و پیشی گرفتن بر همدیگر): دور از جان شما! کی چنین شبههای؟! شما عقل منفصل مائید! قوه باصرهاید خانواده را!
آقا جواد: شرمندهام نفرمایید. غرض آن بود که بنا به وظیفه ولاییام، رصد هر روزه دارم بر بازیهای حقوق بشری این جماعت هرهری مسلک علیه شئونات ولایت! بحث شما هم لابد سر حرفهای زاویه دار مطرح شده در علن است راجع به این زرتشتی مسئله ساز! حرفهایی که دل “آقا” را هم به درد آورد! و نمی دانم چه فایده از علنی کردن اختلاف جز تولید مشکل؟! حالا از حواشی بگذریم و در اصل مطلب باشیم. علی آقا شما بفرما تا بعد مستمع شویم شیخ صادق را.
علی آقا:آیا شما به این رضا می دهید که بنده در مقام رئیس قوه مقننه اسلامی، دفعتاً چنین سکه پول شوم؟! آخر هزاران فضول از من نمی پرسند که چرا اقلیت مذهبی حق ورود به مجلس کشوری داشته باشد ولی یک لاقبای دور افتادهشان نتواند عضو شورای شهر شود؟! چه ادلهای برای توجیه این تناقض بیاورم؟! لالمانی بگیرم و سر بدزدم؟! هر گنجشگی را که نتوان رنگ زد و جای بلبل قالب خلق الله کرد؟!
(دو اخوی دیگر به خنده می افتند و) شیخ صادق:قناریهای ما اما، شکر خدا خوش الحاناند!
علی آقا:پس ما را هم بی نصیب نگذارید! من فقط عرض کرده بودم “این تعلیق، غیر قانونی است”، جناب شیخ محمد یزدی اما ما را نواختند و فرمودند:”صرف رییس مجلس بودن کافی نیست که هرچه به ذهنشان می رسد مطرح کنند”! حالا توصیه شما به بنده چیست؟! صم البکم بمانم؟ شما خود شکر خدا در زمره اصحاب پای ثابت بیت، آیا حق جلوه دادن تناقض آشکار را به صواب می دانید؟ سر و ته مسئله مینو خالقی را یک جورهایی هم آوردیم چون جنبه مصداقی داشت، در این یکی قضیه اما، مواجهه مطلق داریم با تناقض در خود متن! والله اگر با این کارها سنگ روی سنگ بند بماند!
شیخ صادق:بنده توجه در اساسات دارم اخوی اما، سیر در حواشی می کنند! موضوع، خود اصولیتهاست و مواجهیم با جبر رعایت شرع انور و احکام. شریعت بر طلق استوار است و نه القائات سست عنصرهایی که ملاکشان مسامحه و تساهل است! در ولایت، حذف یک نفر که هیچ، حتی اگر مهدور الدم کردن و نفی بلد سیاسی هزاران جرثومه فساد لازم آید، اقل تردید در آن عین معصیت است! “آقا” به کرات گفتهاند که سست اگر بیاییم، کار تمام است! هشدارشان به برحذر ماندن از رعب است!
علی آقا: (و این بار با صدایی لرزان از ترس و خشمی همزمان) حالا دیگر بنده، مردد در محکمات دین و افتاده در ظلمت جهالت!؟ بفرمایید چه آشی باید هم زد تا لایق کسب توقیع مطیع الله شد؟!
آقا جواد: (با خنده) همین شله زرد نذری لذیذی که بنده میل می کنم! ( و خنده دستجمعی!)
علی آقا: (رو به آقا جواد) بنده اگر مانند آشیخ مفتخر به تفسیر و تدریس “اسفار” نیستم، در عوض اما “باطنی” باطنی هستم! خاضع و خاشع در پیشگاه الله و نبی و امامت و ولایت، و نه کمتر از هیچ بنده خدای دیگر! حجت بر اینجانب، آیات شریفه کلام الله است! عمل به آنهاست در نکته نکتهاش و با دقت نقطهوار کامپیوتری! متکی بر تحصیلاتم در حکمت که الحمدالله برای شیخ ما جنبه لدونی دارند! (و اینجا رو به شیخ صادق) چرا با عمل به توصیه آقا محمد جواد، در متن نمی مانید؟! بگویید که چه کنیم تا تجانس عمل مجلس و شورای نگهبان تامین شود! عرض بنده اینست که با تناقض نتوان راه درازی رفت!
شیخ صادق:آنچه از سوی اینجانب معروض افتاد نه کلی بافی که فروغیاند از اصول! احکامی مشخص و متعین که بی کم و کاست باید اجرا شوند! ثانیاً دو نهاد “شورا” و “مجلس” اصلا و ابدا متساوی المقام نیستند. جان کلام در این باره را آیت الله یزدی گفتهاند و بنده هم در وفق مطلق با ایشانم! اینکه “۲۸۰ عضو مجلس هم اگر به اتفاق چیزی تصویب کنند، برای ابطالش وحدت کلمه چهار فقیه مکفی است”! شورای نگهبان فوق ایدیهم مجلس است و مجلس، مکلف به مواضعه قانون در چارچوب احکام ربوبی! تازه اگر وجود آن در حکومت اسلامی را در ردیف تزاحمات تحمیلی بر شرع مبین نخوانیم!
علی آقا:پس چرا تعطیل نمی کنید و بر نمی چینید این بساط، تا اینهمه استعداد دینی به هدر نرود؟!
شیخ صادق:اقتضای زمانه است! تحفظ نظم، وضع قانون لازم دارد! اما فقط در سایه شرع و تنها به شرط الغای هر عرف مغایر با آن! و این، یعنی حاکمیت ولایت فقیه! مطلب، ایستادگی است بر سر آن نوع از “مر” که دین بنیاد باشد و شریعت پناه!
علی آقا:پس نفرمایید مزاحمت! بفرمایید اضطرار!
شیخ صادق:اضطرار زیر حکم شرع! مثالی بزنم! در قوه قضاییه تحت امر اینجانب، قانون مجازات اسلامی را داریم که در آن، جزای قاتل قصاص است. اما مقتول اگر کافر باشد، برای مسلمان قاتل، پرداخت دیه کفایت می کند! و یا باز طبق قانون دیگری، “شهادت غیر مسلمان در دادگاه علیه مسلمان، مسموع نیست”! اینها قانوناند اگرچه متنافر با قوانین غربی و شرقی اما برای ما در تجانس با شرع انور! کنارشان اگر بگذاریم زیر سبیلی”نفی سبیل” کردهایم!
علی آقا:درسته! به عقیده راسخ اینجانب هم وای بر مسلمانی که، تمایز بین مسلم با غیر مسلم نفهمد و نشناسد لزوم و فایده تفوق مسلمان بر غیر مسلمان را! و در اثبات صدق خود متذکر شوم که ماده ۸۸۱ قانون مدنی نظام، از مصوبات همین مجلسی است که در حال حاضر افتخار ریاست کنونیاش با بنده است! به تصریح این ماده ، “کافر از مسلم ارث نمی برد….اما اگر بین وراث یک کافر، فقط یکی مسلمان باشد ارث در انحصار اوست و چیزی از این متوفی به ورثه دیگر نمی رسد”! پس بحث معطوف به “نفی سبیل” نیست، بل بر حذف بی مورد ارفاقهایی است که خود ما برای اهل کتاب قایل شدهایم!
شیخ صادق:اما نه به عنوان قاعده! یک مثال دیگر بیاورم که موکد قانون مصوب ۱۳۶۶ ارتش جمهوری اسلامی است و معتبر تا به همین امروز. این قانون تصریح دارد که “عضو اقلیت دینی نمی تواند در ارتش استخدام شود….اما خدمت نظام وظیفه برای همه اقلیتهای دینی اجباری است”! و این یعنی اینکه قانون در هر حال ذیل شرع است و برای تسجیل بی خدشه “نفی سبیل”!
آقا جواد:منطقها تا همینجا بس قوی بودند و معنوی، اما توصیهام به اخویها صبر جمیل است در مباحثه بجای جدل بلکه بتوان در حل معضل به قوام رسید!
شیخ صادق:حتماً! فقط تذکر چند مورد نیز بی فایده نیست. اولیاش این تذکار که مجلس یا پارلمان، بالذاته اعتبار فقهی ندارد زیرا پای عوام الناس در میان است! ایضاح شرع، تعلق را با خواص می داند! شان نزول تعبیه شورای نگهبان هم به این بوده است و ارتقای قدرت و منزلت مستمرش در طول ایام به همین! معهذا، با اینهمه باز هم نتوانستهایم مجلس ناب ولایی داشته باشیم! نخواهیم هم داشت چون عرض کردم پای عوام الناس در میان است!
آقا جواد:جمع بست صائبی است! دمکراسی غربی و شرقی، سم ولایت است!
شیخ صادق:اگر بدرستی نگذاشتیم یک خانم دین مخدوش به صرف استظهار به رای اصفهانیها مجلس نشین شود، به طریق اولی نباید هم اجازه داد یک مغ باور بر مسلمین یزد حکم براند! همان سیره امام که فرمودند: همه هم بگویند فلان، من می گویم بهمان”!
آقا جواد (با نگاهی تحسین آمیز به شیخ صادق و نگاهی پرسنده به علی آقا): بله نص شرع و مر قانون! اصلاح شرعی قوانینی که بعضاً میراث مشروطیت نامشروعاند و یا تجدد آن پدر و پسر ملعون و قسماً نیز حاصل التقاطهای سالهای اول انقلاب که ولایت هنوز در تمامیت خود جا نیفتاده بود؟!
علی آقا:بله قانون بر پایه شرع و رعایت آن از سوی همه!
آقا جواد:اجازه دهید تا همین جا نکتهای را هم متذکر شوم! قدر هم بدانید و کم التفاتی در حق همدیگر جایز ندانید! مناصب فعلی شما، سکوییاند برای آینده! شیخ، یک ولی فقیه بالقوه و شما الحمدالله، اصلح برای ریاست جمهوری آتی!
شیخ صادق:قبل از اینکه علی آقا به فرمایشات خود ادامه دهند اجازت دهید چند تذکری هم عرض بدارم! اولاً در باره آتیه بنده، مقدر همانی است که باریتعالی مصلحت بداند، ما فقط بندگانیم در کبریای او! ثانیاً علی آقا هم انشاء الله نخست وزیر بشوند و نه رییس جمهور. امید که هر چه زودتر تدبیر صائب “آقا” برای تبدیل وضع بلبشوی کنونی به نظم اصطلاحاً پارلمانی محقق شود بلکه این قال و مقالهای متناوب هم یکبار برای همیشه محذوف افتد. در این باب، امید ما قبل از همه به خود علی آقاست! سوماً هم محض امر به معروف، متذکر دقت لازم اخوی در بازی با این اصلاح طلبان ویلان هستم!
علی آقا:فقط این مانده بود که متهم به کولی دادن به اصلاح طلبان شویم که آن هم شدیم! کاش فراموش نشود که این حقیر نماینده قم مقدس است و بزرگان حوزه می دانند که این بنده مطلقیت ولایت را با هیچ چیز به تهاتر ننشیند! به اخوی ارشد هم عرض کنم که همه ما در نهایت، ساقدوشهایی لایتجزای همدیگریم! بر اصولیت فرمایشات بینه شیخ مهرالمطیع می کوبم اما باز به تکرار می پرسم که آیا بلاخره ما را در این زمانه به هنر نحوه تحقق شرع نیاز است یا نه؟!
آقا جواد:پس مسئله حل است! یعنی از اول هم حل بود! بحث مفیدی بود کاش اما بی مطایبه پیش می رفت! در شیعه علوی، زمان برای ما در سکنات است، صاحب آن فقط خود صاحب الزماناند! اما، ناگزیر از عمل به الزام زمانه هم هستیم که واقعیتی است خارج از اراده ما! این جبر را باید شناخت تا بتوان مرکب دین و شرعش کرد! هنر ما به این است و از اول انقلاب اسلامی و حتی از قبل آن نیز همین بود! مثلاً امر حقوق بشر را در نظر بگیرید که تصدیاش با بنده است. اخر در کجای شرع انور ما سخن از این مقوله ساخته و پرداخته غربیها رفته است؟! حقوق بشر اسلامی را علم کردیم تا بگوییم حقوق بشر فاقد قید عقیدتی را قبول نداریم! در رابطه با این دو مقوله انتخابات و رای ملت و مانند اینها هم همین طور! ما در دین خود، فقط بیعت داریم و امت! بقیه، تجملات تحمیلی زمانهاند و ما در برابر آنها مجبور به اتخاذ تقیه و مکر! همه این تحمیلات زمانه را باید محلول در شرع کرد!
شیخ صادق:و الحمدالله حل کردهایم و خواهیم کرد!
آقا جواد: بله، صرف لعن شرعی متاع غربی، جهاد نرم افزارانه با آن بی جواب است! ایجاب شرع انور در این زمانه است که ملت، نام ملت اسلامی به خود گیرد! انتخابات نیز اساساً مقولهای مهجور در شرع ما، و لذا می باید که آن را به غل و زنجیر ولایی کشید! جمهوری هم همینطور. مردمسالاری نیز. و ایضاً جامعه مدنی. به همه اینها باید پسوند اسلامی چسباند و به درونشان شرع تزریق کرد تا بدل به جمهوری اسلامی، مردم سالاری دینی و مدینه النبی و … شوند! در فقره مزاحم “سپنتا” هم باید که به همان روال همیشگی عمل کرد! جا انداختن یک حکم دین حکومتی دیگر برای هل دادن حکومت دینی یک قدم جلوتر! تجربه چهل ساله ایران اسلامیمان را دستکم نگیریم؛ ما خدای جعلایم!
علی آقا:تماماً از دل بنده سخن فرمودید! به راستی که دانشمندی ذوجوانب تشریف دارید! کاش شیخ هم زحمت تقبل فرماید و سحنان شما ارشد را دلنوشتههای این اوسط تلقی نماید!
شیخ صادق:الحق والانصاف درس آموزید اخوی بزرگوار. اما در وجه مشخص هنوز هم نفرمودید که حل این فقره مشخص در چه می دانید؟ مسلماً به این اشعار دارید که حضرات اهل کوتاه آمدن نیستند و پشت به کوه احد دارند؟! گفتهاند: “مخالفت با حکم ما، مخالفت با نظام است”؟! و حرف آقای جنتی را هم که شنیدهاید گفته است:” غیر مسلمان نمی تواند بر مسلمان حاکم شود”؟!
آقا جواد:یک آنکه خجالت ندهید. الثانی عرایض بنده، چیزی نیست جز جمع بست آنچه روال نظام است! خط، خط همیشگی است! در ثالث ما تا اینجا، تنها به ذکر مبناء اکتفاء جستهایم! عون الله همراه علی آقا بقیه را تمهید خواهیم دید. خاطرتان جمع باشد که قانون، باید بالتمامه مدلول فقه باشد!
شیخ صادق:انشاءالله علی آقا هم از حرفهای تلخ بنده دل چرکین نشده باشند! خود می دانند که نیت خیر است و هر بحثی، لاجرم محتاج حدی از جدل دینی! علی ایهالحال از حضورشان طلب استمالت دارم. حالا اگر رخصت دهید هرچه زودتر مرخص شوم تا در همین جهتی که تدبیر شد آقایان فقها را هم اطمینان دهم! جمعشان جمع است و دارند “زیارتنامه اربعین” بجا می آورند!
علی آقا:البته شما صحبت تک به تک با آقایان را هم احتیاج دارید!
شیخ صادق:بله این نیز در نظر دارم. مسئله با آقای شاهرودی قابل فیصله است. هم سابقه همجواری در کربلا و نجف را هم داریم و هم اینکه آمل را استبعاد چندانی از شاهرود نیست! با چیزی هم اگر در توافق نباشند، اهل مفاهمهاند! مطلب در رابطه با آشیخ یزدی البته فرق دارد. تیر خورده ماجرای انتخابات مجلس خبرگاناند! تندخویی را از سلف هم شهریاش ملا باقر شفتی دارند! بمانند آن بزرگوار تا خنجر در خون نشویند قرار نمی گیرند! دم آقای جنتی هم اگر از قبل دیده نشود کار با کرام الکاتبین است! خدا حفظشان کند، صد ساله هم که باشند ماشاء الله کله شقی جوانان را دارند و مرغشان الا و بلا ایستاده بر یک پا! اگر نشود راهشان آورد، به قول عوام، خر بیار و باقلا بار کن! بقیه آقایان هم حمد خدا، مطیع الطبع اند!
آقا جواد:حضرت آیت الله مصباح چی؟!
شیخ صادق:از ایشان نباید غافل شد! بر این تصورند که این ماجرای اخیر در زادگاهش باز زیر سر آسید محمد خاتمی است! مسئله کرده که نمی شود یزد سه هزار زرتشتی داشته باشد و این شخص فعلاً معلق بیست هزار رای بیاورد؟! نمی پذیرد که اصلاح طلب مدعی دین، نمی رود رای خود به غیر مسلم دهد! مناسب ترین شخص برای صحبت با ایشان آقا مجتبی است! باید با این هم تلمذ خود هماهنگ بشوم!
شیخ بعد این سخنان به پا می خیزد و دعایی زیر لب می خواند و دستان به علامت شکر رو به سقف می گیرد. بعد مکثی کوتاه و فرستادن چند صلوات ترک اتاق می گوید. علی آقا با تعارف به اخوی ارشد که میوه میل بفرمایید و شربت صرف کنید تا بعد بدرقه آقا شیخ مجدداً خدمت برسم همراه شیخ بیرون می رود!
پرده سوم
جواد لاریجانی دارد با تلفن سیارش صحبت می کند.
آقا جواد:سلام علیک جناب دکتر ولایتی. شکر خدا و زیر سایه شما. مزاحمتم در رابطه با معضل اخیر بین مجلس و شوراست. بله مطلعم که موضوع در حوزه مسئولیتهای شما قرار نمی گیرد! تقرب جستنم به شما محض رفاقت دیرینه است و اینکه جنابعالی از مقربان خاص ولایت تشریف دارید. بله از مشغولیات بسیارتان بی خبر نیستم و اینکه یک پا در بیروت و شامات دارید و پای دیگر در بیت مکرم! خدمات شما و برادر سردار سلیمانی مستدام باد، ذوالجناح خیمه امالقراءاید! بله، مبنا علی الاصول بر حل مشکل به نحو شرعی است! فقط مانده تجسد مشخص آن که انشاء الله عنقریب بدل به فعل خواهیم کرد! دقایقی پیش، آشیخ عازم خدمت فقها شد. بله، ما همالتماس دعا داریم بلکه بتوان این تخالف حادث را جوری حل کرد که لزومی به ورود “آقا” در موضوع نباشد. من التبع الهدی!
علی آقا که در آخرهای این مکالمه وارد اتاق شده و ظاهراً دارد در کیفش دنبال چیزی می گردد، حواسش ششدانگ به این مکالمه است! پس از اتمام صحبت اخویاش با “بیت”، او نیز شماره می گیرد و با خط تلفن ثابتی که مخصوص بین روسای دو قوه است شروع به صحبت می کند.
علی آقا:سلام جناب روحانی. متشکرم. حمد خدا مقدمات کار پیش رفته است. همه را مرهون آقا محمد جوادایم. طبعاً باید اعلام شود که ملاک فقط “مر” قانون است! بله اخویها اطمینان دارند که جنابعالی نیز بر تفکیک مسلمان از مسلماناید (اندکی سکوت). بله در جریانم که به مقام معظم رهبری نامه نوشتهاید. بله شق ارجاع به “هیات عالی حل اختلاف” هم بالکل منتفی نیست. مجاهدت، بر حل معضل است در خود دایره. مبنا بودن شرع با رعایت وجهه عرفی را تفاهم داریم! السلام علیکم و رحمه الله!
آقا جواد:ببین اخوی، اول از همه اینکه من از برخی تعریضات حین مباحثه تاسف دارم. روا نبود و جا نداشت. نیت شیخ اما، از سر صدق است! قصد خدمت دارد و فقط تحت فشار است! تندی ظاهریاش را ذیل حساب و کتاب کردنها بیاورید! داستان۶۳ حساب بانکی در میان است و تهمت جاسوسی به صبیهاش! بنده هم که از پیش متهم به ساخت و پاخت با انگلیسیها به نفع اصولگرایانم! احمدی نژاد نا نجیب هم ذرهای دست بردار نیست! هم علیه او شاکی ست و هم چنگ در یقه شما انداخته! آبرو ریزی می کند و باج می خواهد! به راحتی هم نمی شود صدایش را برید! “آقا” نسبت به او ملاحظاتی دارند!
علی آقا:بنده نگران نیستم! دست خدا را بر پشت داریم و سایه “آقا” را بر سر! ما هم از او کم مدرک نداریم!
آقا جواد:پروند فاضل به اتهام زمینخواریها هم که هنوز مفتوح است! هیچ رییس قوه قضاییهای تاکنون به اندازه شیخ حکم اعدام نداده و هیچ کدامشان نیز به اندازه او با اتهام فساد روبرو نبوده است! اگر حمایت تام و تمام “آقا” را نداشت تا کنون کله پا بود! مجبور به تندی است والا درونش، کانی از علم نهفته است! مجتهد، انتشار دهنده اثر معظم “حسن و قبح عقلی و قاعده لازمه” و مولف دهها کتاب فقهی و مهم تر از همه این مقام شامخی که در نظام دارد! در قیاس با بزرگان حوزه که خدا طول عمرشان دهد، جوان به حساب می آید و لذا دارای مجال برای عروج به اوج مرجعیت! او آینده ماست!
علی آقا:بله تایید دارم!
آقا جواد:شما را هم رکنی رکین از این نظام می داند. همه ما خدمات شما را در سپاه، ارشاد، صدا و سیما، برنامه هستهای، مجلس و در هرجایی که منشاء اثر بودهاید قدر می داریم! مهارتها و مدیریتتان را ارج می نهیم. شیخ نیز مانند بنده، امر شقه شدن این دار و دسته اصلاح طلبان در مجلس را مرهون شما می داند! به دل نگیرید این تلخیها را که فقط بیان از صعوبت کار دارند در این زمانه مکار!
علی آقا:جراحت دل بنده که از اینها نیست! من جزیی لایتجزا از خاندان لاریجانی هستم! اصلاً خانوادهمان را یک مینی جمهوری اسلامی می دانم و ادامه جمهوری را، منبسط این خانواده معتقد!
آقا جواد:بله ما یک جمهوری اسلامی کوچک هستیم با مزیت بزرگ عاری از اصلاح طلب!
علی آقا:جنابعالی همیشه الگوی دینی ما بودید! از آن زمانی که با لباس طلبگی و حوزه سر درس ریاضی و فیزیک دانشگاه شریف می نشستید تا همین امروزش! بله، منافع آنی و آتی خانواده ما و نظام یکی است، دلواپسیهای مرا هم ذیل این بخوانید! حقیقتش اینست که آشیخ بیشتر در ذات سیر می کند تا در واقعات. جنابعالی و بنده اما واقف بر کمیت و آماریم که انکار شدنی نیستند! حتی اگر هم بتوان جابجایشان کرد و یا پایین و بالا برد، هر تعبیر دلبخواهی را اما نتوان بر آنها سوار کرد! اعداد دروغ نمی گویند!
آقا جواد:مسلم است. ریاضیات و منطق دور زدنی نیستند و آمار، مصداقیاند برای حساب احتمالات!
علی آقا:حین مباحثه به دفعات خواستم تا در اصل موضوع بماند و قاعده الاهم فی الاهم را نیز متذکر شدم. اما تمام وقت بنده را نصیحت به استدراک مطلقیت شرع فرمود! برخی از فقهای محترم ما، مکث کمی در واقعیات غیرحوزوی دارند! اما مگر می توان اینهمه تهدیدات کلان علیه نظام را که مصداق از کاه کوه ساختن فرض کرد؟! ناراضی تراشی که هنر نیست! بنده کی گفتهام باید در لاک خود ماند و پوسید؟! مگر مجاهدت در راه حق و شرع، جای شک هم دارد؟! هزاران سپنتا فدای تک تار موی یک مسلم!
جواد آقا:خدا حفظتان کند!
علی آقا:عرضم فقط اینست که باید متناسب و مقتضی اوضاع عمل کرد. دنبال محاربه در چندین جبهه نباشیم! تاختن بی محابا بر هر غیر خودی مصلحت نیست! درهم ریزی مرز اصل و فرع کراهت دارد! البته نه اینکه شیخ را مبتلای این ناصوابیها بدانم، اما وجود حدی از قرابت را هم منتفی نمی دارم!
آقا جواد:البته مسئله جایگاههای مختلف را هم باید در نظر گرفت که هر یک اقتضائات خود دارند!
علی آقا: تصدیق دارم! تصدی ایشان بر قوه قضاء است و سر و کارشان نظارت بر اعمال حد و رجم، دیه، تعزیر و قصاص! رصد فقهی و شرعی امورات مرتکبه است و به زبان علم جدید، رسیدگی به امور پسا واقعه! کار چندانی با پیشگیری ندارند و رسالت خود فقط در تنبیه می دانند و انتباه! جنابعالی و بنده اما مسئولیت موقعیت سازی داریم و وضع مقررات برای امور جاری و آتی محتمل!
آقا جواد:بله منظورم همین است!
علی آقا:بله ما وظیفه به سامان کردن عرف در خدمت شرع را داریم و تامین دوام نظام در متن زمانه هر دم متغیر! نظامی محصول هزار سال جد و جهد شیعه اثنی عشر! که سهل به دست نیامده تا خدا ناکرده آسان به هدر رود! اینجاست که معروضم اجرای شرع در زمانه ما، تنها به وساطت قانون میسور است! محتاج سیاست و اعتدال! سر سخت دراصول و معتدل در روش!
آقا جواد:چرا دل با ما صاف نمی دارید؟! مگر می شود بیش از چهل سال مبارزه اصولگرایانه شما را منسی کرد؟ مگر تولید آن دو برنامه بموقع “هویت” و “چراغ” در دفاع از نظام را مدیون مدیریت شما نبودیم؟! هر کجا قرار گرفتهاید خادم اصولیت شدهاید! و آخرینش، همین کار بزرگتان در مجلس فعلی که صفوف اصلاح طلبان درهم ریختید! اگر من باب تذکر چیزهایی می شنوید، به حساب شکنندگی مرز بین اعتدال و اصلاح طلبی بگذارید و اینکه، پل صراط باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است!
علی آقا:اخوی اجازه دهید همینجا نکتهای را توضیح دهم که نتیجه قابل مکثی در بطن خود دارد. بنده شق القمر خاصی نکردهام الا شناخت نزدیک به واقع از این جماعت اصلاح طلب! بسیاری از اینان، خریدنی هستند! از جامعه ناراضی اخذ رای می کنند ولی تا قدم در بهارستان می گذارند دنبال فرصت و شغل نان و آبدار می دوند! بند ناف عقیدهمند هایشان نیز خوشبختانه نه بریده از ولایت! حساب بخش اصلاح نا پذیرشان روشن است! از دست رفتگاناند و مستحق طرد و سرکوب و همان روشی در حقشان که همه این چهل سال علیه سکولارها داشتیم! بقیهشان اما هنوز باور بر ولایت دارند! نباید دفعشان کرد! مبارزه عقیدتی با آنها ضرورتی تامه دارد همانی که سیره شهید آیت الله مطهری بود! و هر از چندی هم باید اینجا و آنجا گوششان را کشید تا فیلشان یاد هندوستان نکند! آنی که “آقا” در حرف و عمل برای ما الگو شدهاند!
آقا جواد: (می خندد!) پس شکر خدا، نگرانی جا ندارد! و اینهمه “حصر” و حبس علیه “سبز” لابد نابجا!
علی آقا:بنده این نگفتم! “سبز”، فتنه اجتماعی بود! چه بخواهیم و چه نخواهیم نیرو داشت! و رهبریاش دانسته یا ندانسته در خدمت جماعت بزرگی از سکولارها! مسلم است که بر “سبز” و یا هر مشابه آن ابقا نباید کرد! منظورم ان اصلاح طلبانی است که مطیع امرند، اطاعت دارند و دم از “اجرای بی تنازل” و این چیزها نمی زنند! عرضم اینست که سیاست خود را بر مهار این دسته از اصلاح طلبان بگذاریم!
آقا جواد:قوه دراکه بنده منکر این تدابیر نیست!
علی آقا:حقیر برآنم که باید جهد داشت تا تعداد هر چه بیشتری از متعلقین به نظام و از هر قماش البته، خود را در انبان بیت المال شریک ببینند و دنیا و آخرت خود را در حفظ و قوام این نظام بدانند! حتی باید عرض کنم که این شیوه را باید در باره “کار آفرینان” ریز و درشت هم داشت ولو بسیاریشان هم به لحاظ عقیده و رفتار نا مانوس باشند با مقررات نظام ولایی ما! بیمه نظام به اینهاست! این سلوک و مشی هم، نه چیزی است در حد اعجاز و نه به تصور آشیخ خودمان، کولی دادن به جماعت اصلاح طلب!
آقا جواد:معهذا از فهم و تشخیص صحیح نسبت اعتدال با انحراف هم گریز نیست! همه نگرانیهای “آقا” به اینست که نکند اعتدال مقدمه قصور و فتور در اصول شود و کار به استحاله تدریجی از درون کشد! والا، اعتدال اگر به معنی توسعه تدریجی شرع باشد و قوام بخش آرمان حکومت اسلامی، عین صواب است! اما اگر از آن، عقب نشینی مستفاد شود و منجر به جبن گردد، نامش دیگر تسلیم و تمکین به خصم است! نگرانیها از اینست! والا، خیر الامور اوسطها شعار دیرینه شیعه است!
علی آقا:می دانید که من تاکنون چیزی از شما مخفی نکردهام لذا اجازه می خواهم یک سر دل دیگر نیز با شما در میان نهم! حقیقتش اینست که در حق آقای هاشمی علیه الرحمه تا اندازهای جفا رفت! بی اشکال نبودند البته و بی بصیرتیهایی هم داشتند، اما مطلب را درست گرفته بودند! قدرش ندانستیم! آینده نگر بود و مسئلهاش بالکل و تماماً بقا و قوام نظام!
آقا جواد (با قیافهای توی هم رفته): مثلاً چه چیز محیر العقولی داشتند این آقای گارباچف با خدای شما؟!
علی آقا:ذوالفقار امیر المومنین بر کمر داشت و حوصله سلمان پارسی در سر! فلاح ولایت در اعتدال می دید بی هیچ معامله بر سر اصل نظام! ناز و کرشمه غیر را نمی خرید! با آنها بازی می کرد! یک مصلحتگرای اصولی بود که اصلاح را در محدوده اصول می خواست! بیشتر خروشچف ما بود تا گارباچف و با این تکمله که آن سیستم خدا منکر محکوم به فنا بود، نظام ما اما مستظهر به رحمت الهی و نظر کرده نبی و نائب او!
آقا جواد (با طنزی تلخ): بله خروشچفی مستعد برای تلاشی نظام! حالا خدا را باید شاکر شد که آقای روحانی دست پرورده مکتب ایشان را هنوز داریم! زیاد هم دست خالی نیستید!
علی آقا:ارادت من به ایشان البته جای خود و مخفی هم نمی دارم که با هم قرابت زیادی در نگاه و عمل داریم. اما خیلیها ایشان را برژنف ما می نامند! در ولایت مداریاش شک نیست ولی نه استحکام دارد و نه راهبرد! با همه می پرد اما همراه پایداری هم ندارد! مرعوب است و بی ثبات!
آقا جواد:شاید هم حسنش برای ما در همین باشد! (و با کمی تغیر) آقای هاشمی علیه الرحمه و اطرافیانش هم که الحمدالله غرق هیچ تشبث دنیوی نبودند!
علی آقا:چرا بودند اما مال و منال اگر حلال باشد چه ایراد بر آن؟! مسلمان اگر خمس و زکوت خود بموقع و در اندازه شرعی ادا کند که دیگر مسئله ندارد! بله مسایلی داشتند و بویژه اطرافیانشان، اما اخوی خودمانیم کیست که ندارد؟! مگر اقربای خود ما معصوماند؟!
آقا جواد:آن خدا بیامرز و ابواب جمعیشان اما شورش را در آورده بودند! اولادش از احکام فاصله گرفتهاند! حالا خدا رحمتش کند! برگردیم به امروز و سر اصل مطلب. (و با خنده) در ضمن شما به شیخ صادق ایراد داشتید چرا همش در کلیات می ماند، اکنون اما می بینم خودتان حمد خدا کم از او نیستید! تا حالا که اسب فقط بر جاده کلیات راندهایم، اگر موافق باشید از زین فرود آییم و سر اصل مطلب بنشینیم که شان نزول جلسه هم به آنست!
علی آقا: (می خندد!) ببخشید، هم دلم پر بود و هم اینکه گفتهاند حرف، حرف می آورد! بنده نگاهم به عقل مدبر شماست و گوشم به مشکل گشایی جنابتان! اما اگر اجازه فرمایید نماز را بخوانیم و آنگاه حل و ختم مسئله کنیم!
پرده آخر
دو اخوی پشت میز نشستهاند و چند برگ کاغذ در برابر خود.
آقا جواد:همانگونه که پشت تلفن هم صحبت کرده بودیم باید حدود و ثغور موضوع معین شود. چند فرض و شرط را کنار هم بچینیم تا ببینیم چه منتجهای حاصل است؟
۱) نهادهای انتخابی نظام در همه حوزهها از کلان تا خرد، در اختیار اکثریت.
۲) منع پیشاپیش هر کاندیدای نا مطلوب اعم از مسلمان و غیر مسلمان توسط شورای نگهبان و هیئتهای اجرایی.
۳) رای هیچ مسلمان به کیسه هیچ کاندیدا از اهل کتاب نریزد.
علی آقا:و یک مورد دیگر که منطقاً اینست:
تصریح اینکه حق کاندیداتوری اهل کتاب، قانونیت دارد.
آقا جواد:من این را بدیهی فرض کرده بودم ولی چشم این را هم به آن سه اضافهاش می کنیم و “مدول” را چهار مولفهای در نظر می گیریم. فکر کنم که دیگر کامل باشد و نتیجهاش هم البته روشن!
علی آقا:(می خندد!) بله که کامل است و فقط اگر سهو نکرده باشم چینش این حدود و صغور خود مبتنی بر یک نتیجه مطلوب از پیش فرض شده است! بنده هم البته یک جورهایی به آن رسیده بودم! در واقع، تفکیک شرعی رای انتخاباتی اقلیتهای دینی از مسلمانان در انتخابات! خطا که نمی کنم؟!
آقا جواد:خیر، همینی است که فرمودید البته اگر نامش را کلاه شرعی نگذارید! (و خنده هر دو تای آنها). معلومه که شما هم فکرش را داشتهاید، مگرقراربود “ژن” مشترک ما، دو چیز متفاوت از دل خود بزاید؟! استنتاج ریاضی شما از این “مدول” دقیق است! و اصلاً علم در خدمت شرع، یعنی این!
علی آقا:حدس من البته اینست و منتظر هم باید بود که مدعیان حقوق شهروندی و دمکراسی و اینجور چیزها سر و صدا راه بیندازند که جمهوری اسلامی، ملت بر حسب دین و غیر و ضد دین تقسیم کرد!
آقا جواد:آنقدر بگویند که جانشان درآید! جواب اینها همان تکیه کلام دلنشین حضرت “آقا”ست که می فرمایند “به جهنم و درک”! معلومه که این هست و از اول هم همین بوده! رسالت ما در منطبق کردن و متجانس نمودن هر چیز ایران اسلامی است با شرع مقدس!
علی آقا:پس فرموله کنیم! رای اقلیتهای دینی فقط به کاندیدای خودشان و کاندیدای اقلیت دینی تنها برخوردار از رای هم کیشان خویش!
آقا جواد:کاملاً و البته مشروط به رعایت دو مورد اجرایی از سوی متصدیان انتخابات. یک اینکه تفکیک حوزههای رای بر حسب تعلقات دینی تامین شود، و دو اینکه حد نصاب رای برای احراز نمایندگی، بر پایه تعداد لازم نمایندگی در آن واحد انتخاباتی قرار گیرد!
علی آقا:بله هر دو این اجرائیات لازماند چون پایه این “مدول” و فرمول، بر ترکیب دو تحدید است! محدود بودن فرد به تعلق دینی و محدودیت جغرافیایی او! یعنی اگر این فرمول را قبل از انتخابات داشتیم این مشکل شرعی سپنتا هم پیش نمی آمد! چون او با رای سه هزار زرتشتی نمی توانسته وارد شورای شهر یزد شود! زیرا رای ماخوذه اولین نفر بعد لیست تکمیلی نمایندگان منتخب، مسلمانی است با حدود ده هزار رای! همان کسی که زیرکانه به شورای نگهبان شکایت برد و حضرات را به جان آن بینوا انداخت!
آقا جواد:کدام بینوا علی آقا؟! برنده واقعی این داستان، همین شخص است که اکنون در سطح چند ده میلیونی یک آدم شناخته شده تشریف دارد! برود دست فقها را بوسه باران کند! ( و هر دو اخوی قاه قاه می خندند!) اما از شوخی گذشته انصافاً اعراض شورای نگهبان به موضوع، سبب خیر افتاد چون موجب شد یک حکم دیگر از شرع مقدس، جامه قانون به خود پوشد تا از این طریق جامع عمل برای کشور شود! قوام تقسیم بندی شهروندان بر حسب دین، کم چیزی نیست! اساس کار ما اصلاً به همین است! خود قدمی است در سمت تامین محتوی شرعی هر چه بیشتر قوانین و افزایش شان “اسلامیت” نظام در مقایسه با وجه “جمهوری” آن!
علی آقا(با خنده): با این حساب، قاعدتاً مجلس هم بخاطر گلایههایش نسبت به اقدام فقهای محترم، در این کار خیر بی نقش نبوده است!
آقا جواد (با خنده): البته که نقش داشت منتها به طریق برهان خلف! (خنده هر دو نفر) داشتم این را عرض می کردم که روش بنده در همه این ۳۹ سال، تماماً رعایت این مشی فقاهتی و ولایی بوده! و فکر و ذکرم در مورد هر واقعه، مبتنی بر همین بنیان! حالا هم این “مدولی” که تنظیم کردیم حلال نه فقط مشکل این زرتشتی است که منبعد اگر هر مورد مشابه در جداول آن وارد شود علی العموم خروجیاش چیزی نخواهد بود الا حذف! توصیه می کنم که هرچه سریع تر بدل به طرح قانونیاش کنید و با قید دو فوریت نیز تا فقهای شورای نگهبان به رضایت برسند و تا تنور داغ است یک تهدید دیگر در وجه احسن بدل به فرصت شود!
علی آقا:حسناش هم اینکه چون بر محدوده جغرافیایی حوزه انتخاباتی تاکید دارد لذا به لحاظ محتوایی، تعریضی متوجه قانون مشروطه ناظر بر سهم چهار اقلیت مذهبی در مجلس نمی کند! اگر غیر این بود با دردسر بزرگی مواجه می شدیم و بعضیها می خواستند تا سر بی درد ما را دستمال ببندند! حالا فقط می ماند وجه عطف به ماسبق بودن قضیه اگر که شورای نگهبان بخواهد مصر بر تعلیق این اصل در مورد سپنتا شود! فقط بگویم که مجلس در این زمینه از خود سقط تکلیف خواهد کرد!
آقا جواد:در باره نکته اول، شاید هم انشاء الله در آینده ممکن بتوان با تعمیم همین فرمول اکتشافی
علی آقا: (با خنده) و شاید هم اختراعی!
آقا جواد🙁با خنده) بله “یکی نشسته خواند یکی شکسته داند”! داشتم عرض می کردم که با تعمیم این اکتشافی یا بقول شما اختراعی در سطح کشور، شاید هم بتوان مجلس شورا را صد در صد اسلامی کرد! کرامت خدا چه دیدید؟! فعلاً که در این جهت جلو آمدهایم انشاالله تعالی فتح المبینهای دیگری هم خواهیم داشت! (و هر دو هرهر می خندند!) در مورد عطف به ماسبق اما، بله ترجیحاً سکوت کنید تا خود حضرت “آقا” در این مورد توصیه لازم بکنند!
علی آقا:می دانم زیاده باعث خستگی شما شدهام، اما اگر مختصری هم صرف وقت کنید و ذهن بنده را در باره آنچه که مشغله فکریام است منور فرمایید مدیون شما خواهم شد!
آقا جواد:استدعا دارم! بفرمایید در باب چه موضوعی تا حقیر ببیند جهت افادهاش نکتهای دارد یا نه؟
علی آقا:اینکه، وضع نظام چه می بینید، رسالت عمل ما در سطح کلان را در چه می دانید و افق چیست؟
آقا جواد:به آمار بگویم تا صعبی مقصد بنمایم. دنیا بیش از ۲۵ درصد مسلمان ندارد و شیعه نه چیزی بیش از ۱۰ درصد کل مسلمین. و با کسر اهل سنت از نفوس خودمان، و با حداکثر تهدید و ارفاق و اقسام تزویر و تحبیب، فوقش ۱۰ میلیون اهل ولا داشته باشیم! این نیز مواجه با تفریق و تقسیم هر روزه در کنار اقسام بغئی علیه احکام و حکومت اسلام! آنکه تا پریروز معتقد به نظام و در دیروزش ملتزم به آن بود حالا نه فقط منتقد ولایت شده که دم از انکار آن می زند! نمونهها بسیارند!
علی آقا:بله وقاحتها فزون از حد شده! حالا دیگر آقا زادههای منتقد به نظام را هم داریم! تازه اینها همچنان مقید به حکومت دینیاند و خواهان احیای بقول خودشان اسلام واقعی! بیشتر ناز پروردگان سفره روحانیت اما از برکت نظام سوار بر لامبوجینی و پورشو هستند و کرور کرور پول پارو می کنند! نه فقط عرض نظام می برند که به ریش همه ما هم می خندند! عقبه نظام، مدام رو به تحلیل دارد!
آقا جواد:اگر وارد مصادیق رنگارنگش شوم که مثنوی هفتاد من خواهد شد! به همه اینها علاوه کنید خیل توطئه متخاصمین جهان و علی الخصوص منطقهای را! از هر سو در محاصرهایم! در معرض تهاجمات کفر از فرامرز و مواجه با استنکافات شرک در درونمرز! می خواهم بگویم که کی می توان با این قلت دایماً رو به تقلیل، ارض به زیر نگین اسلام کشید و رسالت دین به انجام رساند؟!
علی آقا:بله واقعاً مایوس کننده است! همین که بتوانیم کلاه خود نگهداریم جای شکر دارد!
آقا جواد:نکته جوهری هم همین است که گفتید! یقین بدارید که بر این مهلکه یا به قول امروزیها چالشهای سنگین، راس نظام بیش از همه بصیر است! قوت قلب دادنهای ایشان را پرده ساتر باید دانست بر دلواپسیهایشان! امید می دهند تا یاس بر جان اهل ولایت نیفتد! تشخیص عالمانهای دارند بر لزوم تشجیع سپاه و حفظ روحیه بسیج! ما به بازوی نظامی معتقد و امیدوار نیاز داریم و ایشان خوب مشعرند که حکومت عقیدتی، بی شور حسینی دوامی ندارد! اگر در سخنان و خطابههایش همه از تعرض می فرمایند، در واقع برای دفاع است! برای حفظ این تنها دروازه ظهور است تا آقا امام زمان راساً حضور پیدا کنند!
علی آقا:صحیح است!
آقا جواد:امر عظیم محو کفر و نفاق فقط به دست خود آقا امام زمان میسر است! موکول است به ظهور خود حضرت! لذا وظیفه شرعی ما تا آنزمان، در حفظ همین ولایت است و اجرای فقه تا هرجا که امکان دارد! متجسد کردن هر حکم شرعی است! اولی کار را بر اجرای شرع گذاشتن! بله، آئین الهی ما تمامیت تام دارد و ماهواً اصولگراست! اصولیت، ذات اوست! سعادت دنیوی و اخروی ما در بقای ولایت باشد و ضمانتش نیز به دوام شرع! تا آن زمان، صعب احوالی داریم اخوی، رحم خدا شامل ما بندگانش! زیادی سرتان را درد آوردم حالا دیگر رفع زحمت کنم.
علی آقا:مستفیض شدم! بنده هم نظیر جنابعالی هول مهلکه دارم! به خدا پناه می برم! حالا کجا اخوی؟ تشریف ببرید تا دل ما بشکنید؟! با اجازه، برایتان یک للعجب و یا بقول فرنگیها سورپرایز ترتیب دادهایم! “گعده” این هفتهمان، اینبار در بنده منزل است و به مناسبت اربعین حسینی! حاجی فاضل و آقا باقر هم در تالار بغلی منتظرند تا خدمت برسند! قرار با آشیخ هم این شد که برگردند و جمع را تکمیل فرمایند! خانمها و آولاد نیز جملگی جمعند! حاجی محمود مداح هم به افتخار شما جزو مدعوین امشب!
آقا جواد که در طول این آب و تابهای اخوی، دست تشکر بر سینه داشت و مدام سر خود بالا پایین می کرد، بپا می خیزد و به تبعیت از او علی آقا نیز.
آقا جواد:الحق که دیانت و سیاست را یکجا دارید! مرحوم مدرس حق داشتند بگویند که دیانت ما عین سیاست مان است و سیاست مان عین دیانت!
دو تایی از اتاق بیرون می روند. شیون دل آزار مداح به گوش می رسد و پرده پایین می آید. کمدی درام مینی “جمهوری”، تمام است!
بهزاد کریمی
۲۳ آبان ماه ۱۳۹۶