۱– روز چهارشنبه آینده، ۲۳ می، هیئتهای نمایندگی ایران و کشورهای ۱+۵ برای انجام دور دیگری از مذاکره بر سر پرونده اتمی جمهوری اسلامی، در بغداد حضور به هم خواهند رساند. شاید هیچ یک از لحظات و فرازهای این پرونده در عمر درازش، حتی لحظاتی که هول و هراس اقدام نظامی احتمالی امریکا علیه ایران در اوج خود بود، تا به این میزان توجه و انتظار برنیانگیخته باشد؛ توجه و انتظاری تواماً روا و ناروا. چرا روا؟ زیرا به نظر می رسد که طرفین، پس از یک دوران طولانی کش و واکش، بالاخره دریافته اند که ادامه چنین وضعی ممکن نیست. از سوئی تعمیق و گسترش تحریمها علیه ایران نمی تواند تا بی پایان ادامه یابد و زمانی باید جای خود را به عقب نشینی یکی از طرفین و یا جنگ بسپارد، و از سوی دیگر ابهام و ابهام آفرینی حول نقشۀ اتمی جمهوری اسلامی نمی تواند بی پایان ادامه یابد و زمانی باید جای خود را به “شفافیت صلح آمیز” و یا به خروج ایران از آژانس بین المللی انرژی اتمی برای نیل به توان تولید بمب اتمی بسپارد. به عبارت دیگر طرفین دریافته اند که مقطع حاضر، خاصه اگر کار به اجرای تصمیم دایر بر تحریم گاز و نفت ایران نیز بیانجامد، آخرین مجال برای پیش رفتن در بن بستی است که مدام تنگتر می شده است. پس اکنون که چنین وقوفی نزد طرفین حاصل آمده است، طریق عمل هر یک از آنان برای آن که پاسخ مسئله از طریق خشونت داده نشود، طبعاً دارای اهمیت و توجه برانگیز است. اما این میزان توجهات و اهمیتی که به کنفرانس بغداد داده می شود و گاه حتی “آغاز پایانی” بر تحریمها – اگر نگویم پایانی بر تحریمها – تلقی می گردد، همزمان ناروا نیز هست، زیرا این کنفرانس نه آغاز و نه پایان پرونده اتمی جمهوری اسلامی و تنشهای حول آن است. وقوف پیشگفته پیشتر در کنفرانس استانبول رخ نموده بود و در همین روزهای اخیر نیز در جریان مذاکرات بین ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی رخ نمود. طبعاً نمی توان آژانس و مناسبات آن با ایران را با طرف مقابل ایران در کنفرانس بغداد یکی گرفت، اما همچنین شکی نیست که نتیجۀ مذاکرات ایران و آژانس در روزهای منتهی به کنفرانس بغداد، قطعاً از زمره رقم رنندگان اصلی نتیجۀ کنفرانس بغداد خواهد بود. از این قرار وقتی مذاکرات در دو روز گذشته (دوشنبه و سه شنبه ۱۴ و ۱۵ می) بین ایران و آژانس به نتیجه ملموسی نرسیدند اما طرفین توافق کردند که مذاکرات را روز دوشنبه آینده، یعنی دو روز پیش از کنفرانس بغداد، پی بگیرند، این را نیز باید نشانه ای از وقوف به لزوم تفاهم و قصد قابل اتکائی برای رفع موانع تفاهم تلقی کرد. با این حال مجموعه اوضاع در هیچ یک از طرفین و در ارتباط با هیچ یک از آنان به گونه ای نیست که تصور کنیم “بغداد” منزل نهائی است.
۲ –آنچه موجب می شود بغداد منزل نهائی نباشد، مقدمتاً ناشی از اولویتهای متغایر طرفین در “نقشه راه تفاهم” است. اگر طرف مقابل ایران در این مذاکرات را به امریکا محدود کنیم، قابل تصور است که اوباما برای استحکام موضع خود در برابر رقبایش در انتخابات قریب الوقوع ریاست جمهوری در این کشور، جز به یک نتیجه ملموس و قابل اتکا پیش از انتخابات مذکور رضایت نخواهد داد و بدون حصول به چنین نتیجه ای دست به تعدیل ولو اندک تحریمها علیه ایران نیز نخواهد زد. اوباما در تعدیل تحریمها پیش از نیل به چنین نتیجه ای تهدید باخت خود در انتخابات پبشاروی را می بیند. یک نتیجه ملموس و قابل اتکا مثلاً می تواند پذیرش تام پروتکل الحاقی توسط ایران و بر این اساس تسهیل بازرسیهای آژانس از تأسیسات اتمی ایران باشد، یا چنان که “بنیاد علوم و امنیت بین المللی” (۱) پیشنهاد کرده است می تواند توقف غنی سازی ۲۰ درصدی اورانیوم باشد. طبعاً از طرف مقابل نیز انتظار می رود که به اقدامات اطمینان بخشی دست زند. تعویق تحریم نفت ایران توسط اتحادیه اروپا، که قرار است از ژوئن سال جاری عملی شود، و عدم مجادله در باره غنی سازی غلظت پائین توسط ایران نیز می توانند اقداماتی از جانب طرف مقابل باشند. اما در طرف دیگر، اوضاع در سمت جمهوری اسلامی و خاصه مناسبات درون حاکمیت چنان اند که انجام چنین اقداماتی را ترجیحاً به پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال آینده موکول می کنند. آخرین رویدادهای برخاسته از این مناسبات نیز باز حکایت از آن دارند که ترجیح اکید در حاکمیت این است که در برآمد خود در برابر جهان خارج، یکدست و همنوا جلوه کند. از این رو قابل تصور است که کنفرانس بغداد به “میدان کشاکشی” تبدیل گردد که یکی سامان “توافق بزرگ” را در سال جاری و دیگری آن را در سال آتی بخواهد. این البته یک میدان کشاکش است، اما چنان که مشاهده می شود، میدان کشاکشی است بر سر زمانی حداکثر شش ماهه. میدان کوچکی است، اما اگر مذاکره کنندگان از بلاغت سیاسی کافی برخوردار نباشند، همین میدان کوچک می تواند قربانگاه فرصتی بزرگ و موجب فاجعه ای بزرگتر گردد.
جدا از این “دینامیسم درونی” ناظر بر مذاکرات، نیروهائی که توافقی قابل اتکا و سازنده در بغداد بین ایران و ۱+۵ برایشان خوشایند نیست، نیز دست به کار بوده اند و خواهند بود تا چنین توافقی حاصل نشود. خاصه لابیهای رنگارنگ مخالف تفاهم، چه در درون امریکا و چه در ارتباط با امریکا، پس از بروز نشانه های یک تفاهم، سخت به تکاپو برخاسته اند.
3- اما بغداد محک قابل اعتنائی برای سنجش بلاغت مذاکره کنندگان نیز هست. آنچه مشاهده می شود مشغولیت امروز طرفین به تدارک مذاکرات هفته آینده است. چنان که مرسوم تدارک مذاکره است، در هردو سو برای برخورداری از موضع قوت تقلا می شود، تا آنجا که همین دیروز کنگره امریکا به پای رأی روی طرحی رفت که در صورت تصویب می بایست کار ورود امریکا به جنگ با ایران را تسهیل کند. اقداماتی از این دست نباید دارای اهمیت چندانی تلقی شوند. مذاکره کنندگانی بالغ می توانند در جریان تدارک مذاکره صلابت نشان دهند، در جریان آن نیز برای نیل به بیشترین مطالباتشان تقلا کنند و یا درست برعکس از این یا آن مطالبه چشم بپوشند. محک بلاغت در مذاکره اما راسخیت در حصول به توافق است. برخلاف انتظارات بسیاری که نسبت به کنفرانس بغداد شکل گرفته اند، ابداً منتفی نیست که این کنفرانس بدون هرگونه توافق مشخصی خاتمه یابد. این کنفرانس را نه با نتایج ملموس آن بلکه باید در ابراز راسخیت مذاکره کنندگان برای نیل به توافق محک زد، با دادن این علامت به طرف مقابل و به خارج از خود که در برابر مخالفتها عقب ننشسته اند. —————————— ۱- Institute of science and International security